انتخاب سردبیرسینمای کالت

نقدی بر فیلم شوریده ساخته محمدعلی سجادی | در جستجوی زمان از دست رفته

محمدعلی سجادی در پشت صحنه فیلم شوریده

نماسی | محمدعلی سجادی عاشق ژانر جنایی و معمایی و روانشناسی است. اوج فعالیت او نیز به دو فیلم رنگ شب و شیفته بر می‌گردد با این حال سجادی سال ۱۳۸۳ فیلم شوریده را با حضور نیوشا ضیغمی و در دفتر بشرا فیلم تولید کرد. سیدجمال ساداتیان که در دهه هشتاد حسابی پرکار بود سعی کرد در تهیه این فیلم کنار سجادی باشد تا سجادی یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌هایش را بسازد. در اینجا نگاهی به نقد و اطلاعات فیلم شوریده انداختیم.

مرور نقدهای قدیمی درباره فیلم تقاطع ساخته ابوالحسن داودی و بازی بهرام رادان

خلاصه داستان فیلم شوریده

دختر جوانی به نام «سریر» خودکشی کرده و مهیار مروی پزشک جوان به مداوای او می پردازد گویا علاقه ای هم نسبت به سریر پیدا کرده و مایل است مشکل او را ریشه ای حل کند. پریسا دختر خاله او نیز که به شدت دکتر را دوست دارد با وی همکار است اما مهیار، پریسا را همچون خواهر خود می داند.

سریر پس از بازگشت به خانه مجددا بسراغ مهیار آمده و به او درخصوص نجاتش از مرگ اعتراض می کند. دکتر به محل سکونت سریر می رود و درمی یابد که او به گروه شیطان پرستان پیوسته و هنر نقاشی خود را نیز در این راستا به خدمت گرفته است. دکتر دائما توسط موتورسواری تعقیب و گاه به وسیله او مورد حمله قرار می گیرد. پریسا که احساس می کند مهیار به سریر علاقمند شده به تعقیب وی می پردازد و در فرصتی تلاش می کند سریر را از سر راه خودبردارد. تلاشهای دو خانواده برای ازدواج دکتر با پریسا به جایی نرسیده و پریسا دچار افسردگی و ناراحتی روحی می شود.

مهیار درمی یابد پدر سریر مرد مذهبی متعصبی بوده که ارزشی برای سریر و مادرش قائل نمی شد. سریر به چشم خود دیده بود که پدر با ریختن سمی در چای مادر، او را کشته است لذا از خانه گریخته و قصد دارد پدر را به سزای اعمالش برساند. در میان کارگران پدر، مرد اصطبل بانی عاشق سریر می شود. پس از آنکه سریر از شوهر اول طلاق می گیرد او بسراغ سریر می آید و آنگاه که درمی یابد مهیار نیز به او علاقمند شده، سعی می کند وی را از میان بردارد.

او به واقع همان موتورسواری است که دکتر را چندین بار مورد حمله قرار داده است. سرانجام حال سریر با تلاشهای مهیار روبه بهبودی می رود درحالیکه پریسا روانی و در بیمارستان بستری است. در سکانس پایانی سریر به کمک دکتر بسراغ پریسا رفته و با خوراندن غذا سعی در معالجه وی دارد.

 

نقد شوریده

محمدعلی سجادی در طول ۲۳ سال فیلمسازی خود، فیلمهایی چون «بازجویی یک جنایت، شیفته، تردست، جنایت، رنگ شب و…» را ساخته است که «شوریده» آخرین اثر وی می باشد. بنظر می رسد فیلم اخیرش از جنبه تکنیکی بهترین اثر او باشد. خود او در مصاحبه ای گفته است: «دوست دارم منتقدان بجای اینکه گرفتار مضمون شوند از جنبه تکنیکی با فیلم برخورد کنند». (نشریه روزانه بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر، سه شنبه ۴ بهمن ۸۴، صفحه ۱۵)

بدترین اثر او از جنبه محتوایی و اخلاقی «رنگ شب» بود که پس از جشنواره نوزدهم توقیف اما بعد از مدتی با سانسورهای متعدد اکران شد. عموما در سالهای اخیر، تهیه کنندگی فیلمهای او را داریوش بابائیان و منوچهر زبردست برعهده داشتند. باتوجه به این مقدمه بسراغ نقد محتوایی فیلم شوریده می رویم تا بررسی نماییم به چه دلیل کارگردان تاکید دارد که منتقدان، خود را درگیر مضمون فیلم ننمایند.

«سریر» که شیطان پرست است، پدری متعصب با ظاهری مذهبی دارد که چون دیو سخن می گوید. او دارای ریش بلندی است، انگشتهایش پر از انگشتر است و در صحبتهایش از کلمات عربی استفاده می کند. او مخالف دوستی دختر و پسر، کتاب و هنر بوده، کتابها را می سوزاند و نقاشیهای سریر را پاره می کند، همسرش را به درختی بسته و با ترکه چوب او را می زند. فضای خانه اش سنتی است. جناب سرهنگ او را «سردار» می نامد و…

سریر به چشم می بیند که پدر با ریختن سم در چای مادر، وی را به قتل رسانده است. پس از آن در راه مدرسه با پسری آشنا شده و با وی ازدواج می کند اما این ازدواج به ناکامی می انجامد تا آنکه او نسبت به همه مردان بدبین شده و جذب گروه شیطان پرستان می شود. به واقع ریشه شیطان پرستی سریر را باید در رفتار پدر با او و مادرش جستجو کرد. این اتفاقات در زمانی به وقوع می پیوندد که جامعه، دینی است. در صحنه ای وقتی مهیار به در خانه پریسا می رسد، صدای اذان هم شنیده می شود و یا در یکی از کوچه ها، پرچم عزاداری دیده می شود همچنین در یکی از سکانسهای اولیه فیلم، پیرزنی بنام محترم خانم به تصویر درمی آید که سریر را از ۱۱ سالگی نگهداری کرده است. او زنی است خانم جلسه ای و چادری و تسبیح به دست که تکیه کلامش یافاطمه زهرا است و از اجنه سخن می گوید که خرافاتی بودن وی را به ذهن متبادر می سازد.

کارگردان به بهانه پرداختن به زندگی یک بیماری روانی، صحنه های خشونت باری را که ریشه در تعصب افرادی با ظاهر مذهبی دارند به تصویر می کشد ازجمله کتک زدن مادر توسط پدر، حمله موتورسوار به مهیار به دفعات، اقدام پریسا برای گشتن سریر و پرت کردن او از پله ها، کشتن مادر سریر توسط پدر و… در این موارد اگرچه زنان اقدام به خشونت می کنند اما سرنخ قانون شکنی ها را باید در مردان جامعه دینی جستجو کرد. بنظر، مخاطب نمی تواند بخوبی با شخصیتهای اصلی داستان همذات پنداری نماید. همچنین کارگردان به حل ریشه ای مشکلات درجامعه و خانواده نپرداخته است. ریشه این همه مصائب را باید در عمل نکردن به قواعد و دستورات دینی جستجو کرد، چیزی که فیلم کوچکترین اشاره ای به آن نمی کند. پریسا و مهیار اگرچه دخترخاله و پسرخاله هستند اما نامحرمند ولی رابطه آزادی با یکدیگر دارند و براحتی با هم گفتگو می کنند. پریسا به تنهایی به آپارتمان مجردی مهیار رفت وآمد می کند و کلمه قربانت را با یکدیگر رد و بدل می کنند و… بی تردید چنین ارتباط نامحدودی می تواند حداقل علایق یکی از این دو نفر را به دیگری بوجود آورد. اگر این ارتباط به این میزان آزاد نبود، هرگز برای پریسا این مشکل و شبهه بوجود نمی آمد که مهیار او را دست دارد. در اثر این ارتباط غیردینی آنچنان پریسا شیفته مهیار می شود که حاضر است بخاطر وی، سریر را بکشد.سرانجام کار پریسا به تیمارستان می کشد. آیا ارتباط آزاد دختر و پسر و در نتیجه مقیدنبودن به شرع، عامل اصلی جنون پریسا نیست همچنین رابطه دوست مهیار با یکی از پرستاران نیز صحیح نیست. متاسفانه اکثریت فیلمهای سینمایی چند سال اخیر، روابط دختر و پسر نامحرم را مشوق بودند. این مسئله آنقدر در فیلمها تکرار شده که بصورت یک امر عادی درآمده است.

اینکه روانکاوی تمام وقتش را صرف بیمار نماید و حتی حاضر باشد جانش را نیز به خطر اندازد، باورپذیر نیست مگر آنکه دلیل قانع کننده ای چون تحقیقات و یا عشق به دختر وجود داشته باشد که در این فیلم به هیچکدام از این دلایل بخوبی پرداخته نشده است. از سوی دیگر علمی بودن روشهایی که مهیار برای درمان سریر به کار می گیرد نیز مشخص نیست حتی ریشه یابی او در علت بیماری سریر نیز بیشتر حال و هوای سیاسی کاری دارد. این سئوال همچنان باقی است که چرا باید یک متحجر و متعصب خشک، با ظاهر حزب اللهی نشان داده شود.

کارگردان، تاریخ و گذشته را یکسره نادیده می گیرد و از زبان شخصیت اصلی زن یعنی سریر آنگاه که به خانه مهیار می آید و کتابها را می بیند، می گوید: «به قول یه نفر که می گفت گذشته ما چیزی نبوده جز کشتن و سوزاندن و بردن و نکبت» سپس پدر مهیار می گوید: می خواهی موضوع را سیاسی کنی سریر: گفتنی سیاسی یاد جکی افتادم یکی میره یه جا آمپول بزنه، پرستار میگه بزنم چپ یا بزنم راست، یارو برمی گرده میگه خانم جان سیاسی اش نکن، بزن وسط.

آیا این گفته های رکیک، ابتذال نیست آیا نادیده گرفتن گذشته به معنای کنار گذاشتن دین، وحی و نبوت نیست آنچنان که فرانسیس بیکن در اصل ترقی خود مطرح می کرد. از سوی دیگر مهیار روانشناسی است که با پیگیریهای ممتد خود می خواهد سریر را از تفکرات باطل و اقدام به خودکشی نجات دهد اما در صحنه ای که سریر به خانه مجردی دکتر رفته است می بینیم که مهیار اینگونه خودکشی خواهرش را توجیه می کند. او می گوید خواهرم سرطان داشت و نمی توانست آن را تحمل کند. او ناچار بود خودکشی کند اما تو چی آیا اینگونه بیان، خودکشی را در برخی از موارد مجاز نمی شمارد.

خوشبختانه فیلم با تلخی تمام نمی شود. پریسا در اتاقی بستری است و سریر با ویلچر بسراغش می آید (به دلیل آنکه از پله ها به وسیله پریسا به پائین سقوط کرده است) تحت نظارت مهیار، قاشق غذا را جلوی دهان پریسا می گیرد اما پریسا آن را پس می زند. سریر مصر به خوراندن غذا است تا آنکه سرانجام پریسا تسلیم شده و غذا را می خورد. مهیار گرفتار در این مثلث عشقی به همراه خانواده اش، محبت آمیز این صحنه را نظاره گر است.

از دیگر نکات منفی فیلم، تماس بدنی بازیگران است. در صحنه ای در بیمارستان، دکتر جمالی پریسا را که حالش بد شده و روی تخت است از پشت می گیرد.

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید