انتخاب سردبیرسینمای کالت

نقدی بر فیلم چهارشنبه سوری | روایتی از طبقه متوسط در حال سقوط

هدیه تهرانی در چهارشنبه سوری

نماسی | فیلم چهارشنبه سوری نقطه عطف کارنامه اصغر فرهادی است. فرهادی که تا پیش از چهارشنبه سوری روایتگر زندگی مردمان جنوب شهر بود تغییر طبقه اجتماعی داد و داستانش را پیرامون طبقه متوسط جامعه ایرانی در دهه ۸۰ روایت می‌کند. فرهادی با همکاری مانی حقیقی فیلمنامه چهارشنبه سوری را نوشت و حاصل کار یکی از ماندگارترین فیلم‌های سینمای ایران شد.

فیلم درباره الی اصغر فرهادی | تراژدی طبقه متوسط

خلاصه فیلم چهارشنبه سوری اصغر فرهادی

روح انگیز (ترانه علیدوستی) جوانی است فقیر که در آستانه ازدواج با عبدالرضا است. او در یک شرکت خدماتی به عنوان خدمتکار به خانه ها اعزام می شود. روز سه شنبه (شب چهارشنبه سوری) برای نظافت به خانه ای در شمال شهر فرستاده می شود. مرتضی (حمید فرخ نژاد) تنها است در حالی که خانه در هم ریخته است. پس از مدتی همسر مرتضی، مژده (هدیه تهرانی) به خانه بازمی گردد و از گفتگوهایشان می فهمد که قرار است ساعت چهار صبح فردا عازم دبی شوند اما گویا شب گذشته زن و شوهر با هم درگیر شده و با یکدیگر به مشاجره پرداخته اند. در طول فیلم مخاطب درمی یابد اختلاف زن و شوهر بر سر شکی است که مژده به مرتضی دارد. در همسایگی ایشان زن مجرد آرایشگری به نام سیمین (پانته آ بهرام) زندگی می کند. مژده از بوی عطر و تلفن هایی که از سوی سیمین به مرتضی می شود درمی یابد که این دو با هم ارتباط دارند. او روح انگیز را جهت آرایش به خانه سیمین می فرستد تا بتواند اطلاعات بیشتری کسب کند. وی با گفته های روح انگیز شک و ظنش، بیشتر می شود تا آنجا که مژده چادر بر سر کرده و جلوی شرکت مرتضی می رود تا حرکات او را زیر نظر بگیرد. وقتی مرتضی متوجه حضور او در جلوی شرکت می شود وی را در ملاعام کتک می زند. مژده به خانه برمی گردد و می خواهد با برداشتن پسرش امیرعلی برای همیشه خانه مرتضی را ترک کند.

مرتضی به خانه باز می گردد در حالی که مژده از دست او بسیار عصبانی است. از عکسهایی که در آلبوم خانواده دیده می شود معلوم می شود که مرتضی یک رزمنده بوده است. مرتضی سعی می کند با متانت و برهان او را قانع کند و چنین نیز می شود. مرتضی با قسم خوردن به جان امیرعلی هرگونه تهمت را از خود دور می کند. روح انگیز نیز به مدد او شتافته و مژده را راضی به کوتاه آمدن می کند.

مرتضی پس از آرام شدن غائله، امیرعلی را برای دیدن چهارشنبه سوری به بیرون از خانه می برد و از روح انگیز نیز می خواهد تا او را همراهی کند. مرتضی، روح انگیز را با امیرعلی در پارک تنها می گذارد تا بتواند برای مسافرت فردا چیزی خریداری کند. او پس از خرید بر سرقراری حاضر و زنی سوار خودرواش می شود. پس از مدتی درمی یابیم این زن سیمین است و او حقیقتا با مرتضی ارتباط داشته است.

سیمین که حال مژده را ناهنجار می بیند از مرتضی می خواهد که قطع رابطه کنند. مرتضی نمی پذیرد و به او ابراز عشق و علاقه می کند. سیمین از او عذرخواهی کرده و خودروی او را با هدف قطع رابطه ترک می کند. وقتی مرتضی به پارک باز می گردد روح انگیز از بوی عطری که در خودرو پیچیده و نیز فندک، درمی یابد که رابطه سیمین و مرتضی حقیقتا وجود دارد.

آنها به خانه باز می گردند. مرتضی فردی را با یک دختر بچه هفت ساله در جلوی آپارتمان می بیند. وی پس از مدتی درمی یابد که او همسر سابق سیمین است. شوهر، دختر را به آنجا آورده تا سیمین وی را ببیند. روح انگیز به خانه مرتضی می آید تا حقیقت ماجرا را برای مژده تعریف کند اما مرتضی سر رسیده و روح انگیز از بیان مطلب صرف نظر می کند.

مرتضی، روح انگیز را به محل کار شوهرش رسانده و به خانه بازمی گردد. او می بیند که چراغ آپارتمان سیمین روشن اما چراغ آنها خاموش است. مرتضی به سراغ شوهر سیمین که در خودرواش خوابیده می رود و از او دعوت می کند به خانه ایشان بیاید، اما وی استنکاف ورزیده و در خودرو می ماند. وی وقتی به آپارتمانش وارد می شود چراغ را روشن کرده و مژده را در اتاق خواب نمی بیند. اتاقهای دیگر را می گردد. مژده به اتاق امیرعلی رفته و در کنار او به خواب رفته است. مژده را صدا می زند تا به اتاق خواب بیاید اما مژده علیرغم آنکه بیدار است به اتاق خواب بازنمی گردد.

در سکانس پایانی می بینیم که مرتضی بر تختخواب دونفره تنها دراز کشیده و شوهر سیمین نیز در خودرواش به خواب رفته است.

 

نقد فیلم چهارشنبه سوری

«چهارشنبه سوری» سومین فیلم بلند سینمایی ۳۵ میلی متری اصغر فرهادی پس از فیلمهای «رقص در غبار و شهر زیبا» می باشد. فرهادی پیش از کارگردانی در عرصه فیلمنامه نویسی در تلویزیون فعالیت می کرد و پس از آن بود که به سینما روآورد و در این عرصه به فعالیت مشغول گردید. هر دو فیلم چندان موفقیتی در اکران به دست نیاوردند. کارگردان در «شهر زیبا» فیلم اگرچه تلاشهای قابل تقدیر یک نوجوان را برای آزادی دوستش و رهاندن او از حکم اعدام به تصویر می کشد اما درونمایه آن نگاه تیره ای به متدینین، جامعه موجود و احکام اسلامی (قصاص و دیه) دارد.

«چهارشنبه سوری» یک درام خانوادگی با محوریت مضمون خیانت مرد به زن است. قصه فیلم روان و قابل فهم برای همگان و باورپذیر است. از جنبه کارگردانی و ساختار فیلمنامه، بهترین کار فرهادی به حساب می آید. بازیگری هدیه تهرانی که متفاوت از نقش های پیشین بود نیز قابل تامل است. منحنی اترکشن آن نیز خوب و مخاطب را بر روی صندلی سینما می نشاند. طنز نیز جسته و گریخته در این فیلم دیده می شود که بر جذابیت آن می افزاید. حال باید این ساختار و تکنیک خوب با بازی قابل قبول بازیگرانش، کدام محتوا را به تماشاگر منتقل می کند.

هر سه فیلم فرهادی محتوای تلخ و ناراحت کننده ای دارد با این تفاوت که تلخ کامی های فیلم اخیرش تنها محدود به قشر پایین جامعه نیست و شامل قشر متوسط نیز می شود. اولین سئوالی که مطرح می شود این است که قصه داستان در چه زمان و مکانی به وقوع می پیوندد در پاسخ باید گفت کارگردان سعی دارد با برخی نماهای غیرمستقیم و بدون آرم بر وقوع داستان در حکومت دینی تاکید نماید. بعنوان مثال در مدرسه امیرعلی مسئولان دبستان سعی دارند دعای تحویل سال را به زبان عربی با کودکان تکرار کنند. در صحنه دیگر مژده به خواهرش شکایت می کند که مسئولان دبستان امیرعلی برای کودکان از جهنم گفته اند و امیرعلی از ترس جهنم، کابوس دیده است. در جایی دیگر مرتضی به همراه دوستش در حال مونتاژ تیزری است که تلویزیون به دلیل عقب رفتن چندسانت روسری دختر هفت ساله ای از پخش تیزر جلوگیری کرده و از ایشان خواسته است آن را اصلاح نمایند و…

در باطن این جامعه ای که ظاهرش دینی و مذهبی است، چه می گذرد ظاهرا در یک جامعه دینی باید ایمان، صداقت، درستکاری، وفاداری اعتماد مقابل زناشویی و عشق حرف اول را بزند. آیا واقعیت جامعه دینی ایران اسلامی، اینگونه است آیا مدعیان و پاسداران وجود چنین صفاتی در جامعه، خود واجد چنین ویژگی هایی می باشند

در زیر پوسته ظاهری جامعه، زندگی خانواده سه نفره ای به تصویر کشیده می شود که پدر خانواده به همسر وفادار و خانه دارش خیانت می کند بعبارتی ناامنی روحی و روانی در کانون گرم خانواده ای که قرار است کودکی به نام امیرعلی را تحویل جامعه دهد، وجود دارد. امنیت و آرامش روحی روانی نه تنها در خانواده بلکه در سطح جامعه نیز دیده نمی شود. جامعه ای که متشکل از به هم پیوستن همین خانواده ها به یکدیگر است. این ناامنی در خانواده و جامعه به نقل از یکی از منتقدان چنین روایت می شود، آنجایی که آشفتگی موجود در فضای خانه، آشفتگی ای که ظاهرا هیچ وقت جایش را به نظم و اصلاح نمی دهد، چگونه به آشفتگی قابل انتظار در جامعه تعمیم پیدا می کند چیزی که در سکانس نسبتا طولانی اواخر فیلم به عنوان نتیجه و واکنش بیرونی شخصیتهای دیده شده و دیده نشده فیلم، می بینیم. فضای ترقه بازی و آتش بازی چهارشنبه سوری بدل شده به نوعی آشوب و هرج و مرج خیابانی که با پرداخت هوشمندانه فرهادی، دست کمی از یک جنگ تمام عیار ندارد. این آنارشی اضمحلال قطعی، در انتها نمود اصلی خود را به نمایش می گذارد، یعنی تکرار تاریخی تنهایی و جدایی، پس از گذر از آشفتگی و پرخاش و آنارشیسم. چیزی که در فیلم ترجمان سینمایی اش این می شود، زنانی که در آغوش فرزندانشان خوابیده اند و مردانی که در تنهایی، روزگار می گذرانند.

روح انگیز که خود از قشر پایین جامعه و از اهالی منطقه امام زاده داود است در دو دیالوگ چنین اظهار می دارد که دختری از همکارانش چندی پیش به هنگام بازگشت از کار مفقود شده و یک هفته است که خبری از او نیست. او احتمال می دهد که امثال خفاش شب که تعداد آنها در جامعه یکی دو نفر نیست، اقدام به این کار کرده باشند. در یکی از سکانسهای پایانی پس از خداحافظی سیمین از مرتضی آنگاه که سیمین به تنهایی به طرف خانه حرکت می کند، دو موتورسوار به آرامی، پشت سرش، نارنجک پرقدرتی را منفجر می کنند به گونه ای که سیمین می ترسد و فریاد می کشد. (به این معنا که در این جامعه، زن به تنهایی نمی تواند از امنیت برخوردار باشد) صدای ترقه، انفجار، صدای موسیقی بلندی که عده ای جوان در پارک با همراهی آن مشغول به رقصند و… همه حکایت از جامعه ای ناآرام و پرتنش دارد. کوچکترین واحد این جامعه یعنی خانواده نیز از این ناامنی و تشنج به دور نیست. از این دیدگاه به سراغ خانواده مرتضی شخصیت اصلی فیلم می رویم.

در صحنه ای به روایت چند عکس مخاطب درمی یابد مرتضی رزمنده هشت سال دفاع مقدس بوده است. این تصویر کلام ندارد اما عکس، نشان دهنده بخشی از تاریخ زندگی مرتضی در گذشته است. او علیرغم داشتن کودک هفت ساله با زن آرایشگر مطلقه همسایه، ارتباط دارد. مژده به وی مشکوک شده اما او با قسم به جان تنها فرزندش که تاکنون به نامش قسم نخورده و همچنین به کمک دختر خدمتکار، موفق می شود شک مژده را برطرف کند. مخاطب نیز در این زمان اطمینان پیدا می کند که مرتضی ارتباطی با سیمین ندارد. به ناگاه زن غریبه ای سوار خودرو مرتضی می شود و مخاطب پس از مدتی درمی یابد که این زن، همان سیمین است. مخاطب بشدت از دورویی و ریاکاری مرتضی متنفر می شود. مرد پستی که به دروغ قسم خورده در حالی که مژده در کوران این حوادث، شدیدا صدمات روحی و روانی دیده است. سیمین که متوجه ناراحتی مژده شده می خواهد به این ارتباط پایان دهد اما مرتضی با گریه، اصرار بر تداوم این ارتباط دارد و به او می گوید بدون وی نمی تواند به زندگیش ادامه دهد. سرانجام این سیمین است که با درک صحیح از وضعیت روحی مژده، تصمیم می گیرد به این ارتباط پایان داده و مرتضی را برای همیشه ترک گوید. در همین دیالوگ است که مخاطب درمی یابد سیمین از شوهرش طلاق گرفته است او خطاب به مرتضی می گوید: اوایل شوهرم عاشقم بود، برام می مرد. ول کرد رفت و…

همانگونه که گفته شد مخاطب از مرتضی بدش می آمد و اگر آن عکسهای جبهه را بیاد آوریم آیا مخاطب از رزمنده و امثال او متنفر نخواهد شد آیا مخاطب بین رزمنده خائن و غیرخائن تفاوتی قائل می شود از سوی دیگر کارگردان اینگونه به مخاطب بخصوص زنان القا می کند که هیچ مردی قابل اطمینان و اعتماد نیست حتی اگر معتقد و رزمنده باشد. این پیام می تواند اعتماد زنان مخاطب به همسرانشان رامتزلزل کند. توجه فرمائید مخاطب پس از دیدن عکسهای جبهه مرتضی که نشانه پاکی است و شنیدن سوگندش، اطمینان می یابد که او پاک و زلال است اما بعد از آنکه درمی یابد او با سیمین ارتباط دارد، تصورش تغییر یافته و او را یک خائن تلقی می کند.

پیامد این تلقی برای زنان این است که اگر یقین به پاکی مردان دارید بدانید که باز هم آنان در مظان اتهام قرار دارند و این یعنی عدم امنیت برای زنان در خانواده و به تبع آن در جامعه. شخصیت دیگر داستان روح انگیز است که در این فیلم نقش ناظر دارد. او دختری است از قشر پایین جامعه که به تازگی با پسری به نام عبدالرضا ازدواج کرده است. آنها می خواهند پس از مراسم جشنی، زندگی مشترک خویش را آغاز کنند. او چادری است و تاکنون به آرایشگاه نرفته است به اصرار مژده و زن سرایدار عازم آرایشگاه سیمین می شود. او می خواهد در ابتدا از عبدالرضا برای رفتن به آرایشگاه اجازه بگیرد اما مژده او را پشیمان می کند و از وی می خواهد به مردها رو ندهد، روح انگیز می پذیرد و به آرایشگاه می رود.

پس از آنکه سیمین از او پولی نمی گیرد، خبرهایی از مژده برایش نقل می کند. آنگاه به خانه مژده برمی گردد و خبرهایی نیز به وی می دهد سپس با مشاهده مشاجره مرتضی و مژده به کمک مرتضی آمده و با بیان دروغی، آرامش را مجددا به خانواده مرتضی برمی گرداند. پس از آنکه مرتضی برای رساندن او می آید از بوی عطر و فندک سیمین درمی یابد که ارتباط وی با سیمین قطعی است. می خواهد این حقیقت را به مژده بگوید اما موفق نمی شود. مژده از تردید او درمی یابد ارتباط مرتضی و سیمین، حتمی است. روح انگیز که با چادر به خانه مژده آمده چندبار سراغ چادرش را از مژده و مرتضی می گیرد اما موفق به گرفتن چادر نمی شود. زمانی که شب هنگام روح انگیز به نزد عبدالرضا برمی گردد هم آرایش کرده و هم بی چادر است. عبدالرضا در ابتدا متعجب می شود اما این موضوع را نادیده می گیرد، در ظلمات شب، عبدالرضا و روح انگیز سوار بر موتورسیکلت، در کورسوی چراغ موتور در سیاهی به پیش می روند. در ظلماتی که معلوم نیست آینده آن دو چه خواهد شد

در طی یک روز روح انگیز تاثیراتی از مثلث عشقی مرتضی، مژده و سیمین گرفته است. زندگی جهنمی مرتضی با آن سابقه جبهه در طول یک روز چه تاثیری بر زندگی این دو که از بینش عمیق دینی هم برخوردار نیستند خواهد گذاشت در «چهارشنبه سوری» تمام آیتم هایی که به گونه ای معرف دین و سنت است منفی می باشد. مرتضی جبهه ای و خیانتکار به همسرش است. پیرمرد شیشه بری که به خانه مژده آمده دم از حج و صفای باطنی آن می زند اما به هنگام حساب و کتاب دوبرابر از مژده پول می گیرد و متوقع عیدی هم است. مسئولین مدرسه برای کودکان دبستانی از جهنم گفته اند به گونه ای که امیرعلی را وحشت زده کرده است. در سکانس اول فیلم آنجا که روح انگیز در پشت عبدالرضا موتورسواری می کند، چادرش لای زنجیر موتور گیر کرده و آن دو را به زمین می کوبد گویا چادر به عنوان نماد دین و سنت، نقش چوب لای چرخ موتور یا جامعه را ایفا می کند. ناظم در مدرسه سعی دارد کودکان دبستانی به زبان عربی، دعای تحویل سال را تکرار کنند. صداوسیما به دلیل مشخص بودن چند تار موی یک دختر هفت ساله حاضر نیست تیزر تبلیغاتی را پخش کند و…

براستی چرا دست اندرکاران فیلم با نشان دادن عکسهای جبهه سعی دارند مرتضی خیانتکار را جبهه ای معرفی کنند. این بی انصافی و ناجوانمردی را باید به کجا شکایت برد البته طراحی این صحنه توسط کارگردان به گونه ای است که حذف آن خللی به قصه فیلم وارد نمی سازد. فرهادی فیلمنامه «چهارشنبه سوری» را به کمک مانی حقیقی نوشته است از آنجا که محتوای فیلم مانی نیز در «کارگران مشغول کارند» کنار گذاشتن دین و سنت از عرصه عمل اجتماعی است بعید نیست فرهادی احتمالا تحت تاثیر او اقدام به این کار نموده است.

کارگردان از شرعی و یا غیرشرعی بودن ارتباط مرتضی با سیمین چیزی نمی گوید البته می توان اینگونه تصور کرد که شرعی نیست زیرا اگر ازدواج موقت بود زمان مشخصی داشت. این ارتباط به خواست سیمین علیرغم اصرار مرتضی برای تداوم از هم گسسته می شود. در این نوع ازدواج تا زمانی که مدت توافق شده به اتمام نرسیده پیوند از هم گسسته نخواهد شد مگر آنکه هر دو بر آن توافق نمایند اما می توان با ده ها اما و اگر و انشاالله اینگونه نیز تصور کرد که این ارتباط شرعی بوده است.

در اواخر فیلم شب هنگام شوهر سابق سیمین دخترشان را نزد سیمین، می آورد تا چند ساعتی مادرش را ببیند. او شب را تنها در خودرو می خوابد. از سوی دیگر مرتضی نیز به خانه می آید و مژده را در تخت خواب امیرعلی می یابد آهسته او را بیدار می کند اما مژده که خود رابه خواب زده، حاضر نیست به اتاق خواب بازگردد ناچارا مرتضی تنها به اتاق خوابشان می رود. تخت دونفره است و دوبالش دارد. مرتضی در یک طرف تخت می خوابد و پتوی آن را کنار می زند در حالیکه جای مژده خالی و دست نخورده است. کارگردان در سکانس های پایانی به صورت موازی تنهایی مرتضی در اتاق خواب و شوهر سیمین در خودرو را به نمایش می گذارد احتمالا به این معنا که تنهایی و جدایی زن و شوهر از یکدیگر نه تنها در خانواده های طلاق بلکه در خانواده هایی که ظاهرا با یکدیگر زندگی مشترک دارند نیز دیده می شود.

چهارشنبه سوری علیرغم ساختار، تکنیک و بازی مناسب، محتوای تلخ و تیره و تاری دارد که آرام بخش خانواده ها نیست. امید برای بهتر شدن وضعیت در آینده نیز در این فیلم دیده نمی شود گویا این سرنوشت لایتغیر وضعیت زنان در جامعه دینی و سنتی ایران در زمان حال و آینده است. در این جامعه زنان قربانیان اصلی این جدایی اند. باید زنان، خود به فکر خویش باشند و برای زندگی هم جنسشان مشکل آفرین نباشند آنچنان که سیمین خودش را از زندگی مژده کنار کشید. در سکانس انتهایی فیلم زنان به جای اینکه در کنار شوهرانشان آرام گیرند در کنار فرزندانشان می خوابند.

از دیگر نکات منفی به تصویر درآوردن چگونگی آرایش زنان (بندانداختن)، عکس زنان مانکن در آرایشگاه، رقص جوانان در پارک در شب چهارشنبه سوری، پخش موسیقی طاغوتی (احتمالا ویگن) می باشد و… که قابل تامل است.

دست اندرکاران فیلم با انتخاب نام «چهارشنبه سوری» و اکران این فیلم در اواخر سال عملا مراسم چهارشنبه سوری را تثبیت کردند و به تمام شک و تردیدهای مسئولین برای اجرای مراسم آن پایان دادند. آیا مسئولین ارشاد نسبت به این حرکت فرهنگی ناآگاه بودند.

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید