فیلم دروغ های زیبا به تهیه کنندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم، محصول مشترک ایران و بنگلادش با حضور سوپراستار بنگلادش ساخته شده است.
درباره فیلمهای جشنواره فجر ۴۲ چه میدانیم؟
خلاصه داستان فیلم دروغ های زیبا
هنوز اطلاعات زیادی از فیلم آتش زمزم منتشر نشده اما در خلاصه داستان یک خطی فیلم دروغ های زیبا آمده است: فرشته و همسرش امجد برای زندگی به سختی تلاش میکنند…
بازیگران و عوامل فیلم دروغ های زیبا
جایا احسن سوپراستار مطرح سینمای بنگلادش و دیگر بازیگران این کشور از جمله شمون فاروق، ریکیتا ناندینی، شهیدالزمان سلیم، شاهد علی، شاهین میردها و جان پل سرمادیراس و بازیگر کودک شاتی، در لوکیشنهای شهرهای داکا و قاضی پور مقابل دوربین بایرام فضلی رفت.
عوامل «دروغ های زیبا» عبارتند از نویسندگان: مرتضی آتش زمزم، ممیت الرشید، صدابردار: فرامرز مختاری، صداگذار: حسین قورچیان، تدوین: کاووس آقایی، موسیقی: فواد حجازی، طراح پوستر: بهزاد خورشیدی، منشی صحنه: عطیه پیرعلی، مدیر تولید بنگلادش: محمد فاسول عفران، مدیر تولید ایران: ابوالفضل آتش زمزم، گروه کارگردانی: ضیاالحق منیر، حسین سیمونتو، ناهید السلام نیلای، طراح گریم: محبوب الرحمن مانیک، گروه فیلمبرداری: محمد کوثر، سهیل رعنا، حبیب الرحمان، عجوم خان، گروه تولید: شکیل حسین، محمد شفیق، اسکندر، محمد نور، مسعود جلال کبیر، دستیار صحنه: محمد آلوم، مشاور پروژه: سید موسی حسینی، مجری طرح: محسن آتش زمزم، مشاور رسانهای: هادی اعتمادی مجد، محصول مشترک ایماژ سینما از ایران و ماکسیموم و سی ته سینما بنگلادش.
یادداشت فیلمنامهنویس فیلم دروغهای زیبا
دروغهای زیبا و نزدیک شدن به فرهنگی دور، ولی آشنا
شِکَّرشِکن شَوَند همه طوطیانِ هند
زین قندِ پارسی که به بَنگاله میرود
داستان مشاعره حاکم بنگال، غیاثِالدین اعظم شاه که دودمانی ایرانی داشت، با حضرت حافظ را اگر نشنیده باشیم، حتماً شاهبیت فوق را شنیدهایم. رابطه فرهنگی این دو سرزمین حداقل از قرنها پیش مستند است. برای من که اهل سفر و در جستوجوی بهانه برای ساخت مستند هستم، همیشه شرق عالم جذابتر و بکرتر مینماید. وقتی از قاب مستند به یک قوم و فرهنگ و کشور نگاه میکنیم، مانند کاشت بذر از دل آن سرزمین کمکم داستانکهایی در دلت جوانه میزند. آن زمان است که احساس میکنی میدانی چه میخواهی و میتوانی دست به قلم شوی تا داستان خودت را آرامآرام و با شناخت درست، روی کاغذ بیاوری. ناگفته نماند در این مسیر، حتماً همراهی بهتر از دوست و یار این سالها دکتر ممیت الرشید، استاد ادبیات فارسی در دانشگاه داکا نخواهم داشت. دروغهای زیبا را یک قصه ساده برای نزدیک شدن به فرهنگی دور ولی آشنا خواهید یافت.
سکانس برگزیده فیلم دروغ های زیبا
شب- خارجی- ایوان خانه
نیمهشب است و فرشته خوابزده در گوشه ایوان روی تخت چمباتمه زده و سیگار میکشد. امجد هم که بیخواب شده، بیصدا و آرام کنارش مینشیند. گویی نگاه از هم میدزدند. فرشته سیگار را به طرفش میگیرد و امجد سرش را به نشانه نه تکان داده و از پشت به فرشته تکیه میدهد.
- امجد: به چی فکر میکنی؟
- فرشته: به هیچی
- امجد: دروغهات هم قشنگه!
- فرشته: خودت به چی فکر میکنی؟!
- امجد: به همان چیزی که تو فکر میکنی!
درباره کارگردان فیلم
مرتضی آتش زمزم نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما و تلویزیون، ساخت فیلمهای سینمایی «آخرین گزارش»، «بنبست»، «مرگ سپید»، «مالیخولیا»، «سیمین»، «هولیا»، «قهرمان من» و «نیروانا» و همچنین مستندهای سینمایی «رودی که کشته شد» و «شرم بودا» را در کارنامه دارد. همچنین، «قهرمان من» به نویسندگی و کارگردانی او، پاییز امسال در سی وپنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کودک موفق به دریافت پروانه زرین بهترین فیلمنامه و پروانه زرین بهترین کارگردانی شد.
حاشیه فیلم
فیلم از زمان ساخت، به دلیل حضور ستارههای سینمای بنگلادش، مورد توجه مطبوعات این کشور قرار گرفت. بنگلادش با جمعیتی بیش از صد و هشتاد میلیون نفر به وسعت استان کردستان است که پر تراکمترین کشور جهان محسوب میشود و سینما در این کشور متأثر از سینمای هند و از بزرگترین دغدغههای مردم آن است.
نظر منتقدان درباره فیلم دروغ های زیبا
محمدتقی فهیم | فیلم دروغ های زیبا ساخته مرتضی آتش زمزم، در زمینه تولید مشترک کلا یک سوءتفاهم بزرگ است. فیلمنامه لاغر و اجرای باسمه ای فیلم، جایی برای ثبت اثر در زمره فیلم های مشترک باقی نمی گذارد. همه تلاش فیلمساز برای این بوده تا کنجکاوی احتمالی توریستی را نسبت به جذابیت های زیستی بنگلادشی ها، از جمله بازار و محله فقیرنشین و خصوصا «ریکشا» یعنی موتور سه چرخه های خوش رنگ و لعاب مسافرکش ارضا کند. حالا رنگ و موسیقی و تاج (لمس زن و مرد) را هم ضمیمه کرده تا بلکه فقدان درام، تنش و کشمکش را جبران کند اما نمی کند و همه چیز درسطح و لورفته و در عرض جلو می رود. «آتش زمزم» کمترین دقت را در اجرا داشته است، مثلا برای نمونه، نتوانسته «پی او وی» دخترک ناشنوا را درست پیاده کند، یعنی بدون ارائه یک پلان از دخترک، فصل را در سکوت تحویل می دهد تا آنجا که تماشاگر نزدیک نگارنده، به بغل دستی اش می گفت «اینجا ترانه داشته، سانسور کردن» و حق داشت، چون دوربین از پی او وی دختربچه نیست، بعد از کنش بزرگ ترها، دختر ناشنوا در قاب دیده می شود. حالا بگذریم که در میان موسیقی و دیالوگ های بنگلادشی، این که ترانه «پرسون پرسون» چه توجیهی دارد، معلوم نیست.
لقمان مدائن | فیلم دروغهای زیبا محصول مشترک ایران و بنگلادش بود، اما آن را فرسنگها عقبتر از سینمای ایران یافتم، اثری پرمحتوا اما کمکیفیت که در دنیای متاثر از سرمایهداری به سراغ انسانیت و شرافت میرفت، در عالم منفعتطلبی ردپای فداکاری را دنبال میکرد، در جهانی که هرکس میخواهد از غفلت دیگری سودی عاید خود گرداند حرف از امانتداری میزد و آمده بود تا تصویرگر زندگی باشد. تدوین فیلم را پر اشکال یافتم، نماها را به درستی کنار یکدیگر قرار نداده بودند، حذف سکانس مازاد نداشت، کاتهایی دارای سکته زده بودند، ریتم فیلم افتاده و سرعت آن کند شده بود، گاهی فیلم ترجمه نشده بود، تیتراژ پایانی به زبان انگلیسی بود و مخاطب نمیتوانست درک مطلب کند. صداپردازی نقطه قوت فیلم بود، تمام صداها سینک شده، رسا و بدون نویز بودند، اتمسفر را لحاظ کرده و برای هر کنش در محیط افکتی داشتیم و نکته حرفهای آن زمانی بود که نماها از زاویه نگاه کودک ناشنوا را بیصدا میدیدیم و از زوایای افراد شنوا را پرصدا که گواهی بر هوشمندی طراح آن است و در کنار موسیقی تیتراژ مناسبش و بومیسازی موسیقی متن با ترانهای ایرانی توانسته بود بدرخشد. اثری از روانشناسی رنگ ندیدم، به این عنصر توجهی نشده بود، طراحی صحنه از عنصر زیباییشناسی بصری بیبهره بود اما به درستی فقر را به تصویر میکشید، گاهی سعی شده بود طراحی لباس مناسبی شکل دهد اما محدود بود، گریمها را ترمیمی دیدم یعنی به فیزیک طبیعی بازیگر بسنده کرده بود. دیالوگپردازی بازخوانی نشده بود، شعاری، گل درشت و تکراری بود، گنگ بود و اطلاعات را افشا میکرد. ضعف جدی فیلمنامه گرهگشایی به دستان نویسنده بود، شاهد شکستن تعلیق بودیم، اثری از عنصر غافلگیری نبود و مخاطب همهچیز را پیشبینی میکرد. قهرمان قصه مردی بود که در نقش عاشق با احساسی پدرانه حاصل سالها تلاشش را فداکارانه صرف بهبود کودک کرد. اما فیلک ضد قهرمان نداشت، کسی نبود که در مسیر قهرمان سنگاندازی کند و این ضعف دیگر آن به شمار میرفت. عنصر ارتباطی را وسیله نقلیهای میدانم که زندگی همگان را تحتتاثیر خود قرار میداد و خوب بود. شخصیتپردازی کاراکترها ضعیف بود، بخشی از آن را به الکن بودن دیالوگها و الباقی را به ضعف نویسنده در طراحی کنش مدیون میدانم. کارگردانی در قاببندی حرفهای بود، در روایتگری بر مبنای کدگذاری هوشمند بود مثل وقتی که درختچهای زرد شده را کنار مادر و گلدانی سبز را کنار فرزند نهاده بودند، زاویه ۳۰ درجه رعایت شده بود، اما در نظارت بر تدوین، گریم، طراحی صحنه و لباس، چکشکاری فیلمنامه ضعفهایی جدی داشت.بازیگران اصلی خوب ظاهر شدند، کودک قصه شاهکار بود اما بازیگران دیگر ضعف جدی در صلبیت کلام و انقباض جسمانی داشتند. بنابر این فیلم شاید در بنگلادش مخاطب را جذب کند اما در ایران بعید میدانم!/اعتماد
لاله محمودی | با ریتم کُند، ساختار کشدار و یکنواخت فیلم «دروغهای زیبا» که هیچ گره و تعلیق و فراز و فرودی را بر نمیتابد، نمیتوان استقبال و همراهی مخاطب را در زمان اکران عمومی این فیبم انتظار داشت.
فرشته که کارگر یک کارخانه تولید شلوار جین است و همسرش امجد که ریکشاران (نوعی وسیله نقلیه موتوری) است آرزوهای بزرگی در سر دارند و در عین فقر، بسیار بخشنده هستند.دیتا، دختر بچه دوست فرشته که به همراه مادرش با آنها زندگی می کند از بچگی ناشنوا بوده و تلاش فرشته و امجد برای بازگرداندان سلامتی دیتا، زندگیشان را وارد فراز و نشیبهایی می کند.
پنجمین فیلم مرتضی آتش زمزم مضمونی انسانی و عاشقانه دارد. عشق به هم نوع عشق به زندگی عشق به همسر، که با امید به آینده در هم آمیخته شده است. این اثر با چنین مضمونی می توانست زبانی جهانی داشته باشد، اما دچار ضعف هایی در فیلم نامه و ساختار است که همین ضعف ها سبب شده تا دروغهای زیبا در حد یک فیلم زیر متوسط و ضعیف جلوه کند.
قصه در یکی از شهرهای بنگلادش اتفاق می افتد و همین جا نخستین چالش مطرح می شود که انتخاب بنگلادش چه هدفی را در محتوا به همراه داشته و اساسا این فضا و مکان چه مقدار کاربردی بوده است؟ آیا نمی شد مثلا محل ساخت فیلم را به پاکستان، افغانستان، هند یا جای دیگری با همین مختصات منتقل کرد؟
به هر حال فقر یک مساله فراگیر در کل دنیاست و از این رو انتخاب هر محله و منطقه فقیرنشین در هر کشوری می توانست محل وقوع داستان دروغ های زیبا باشد. آیا در این لوکیشن با بخشی از آداب و رسوم مردم آشنا می شویم؟ آیا انتخاب این کشور ویژگی خاصی در اثرگذاری بر ساختار و حتی مضمون فیلم داشته؟ یا اینکه انتخاب این لوکیشن پس از فیلم نیروانا ی آتش زمزم که در آنجا هم یک مامور از همین بنگلادش به ایران سفر می کند صرفا خبر از علاقه شخصی کارگردان فیلم به این کشور و لوکیشن دارد ولاغیر؟
خرده پیرنگهای (طرح داستان) مختلف در کنار شخصیت پردازی بسیار ناقص اکثر شخصیتها نیز یکی دیگر از مشکلات فیلمنامه به شمار می روند. تاکید چند باره بر پاکدامنی فرشته در بخش های مواجهه او با همکاران و رییس خود در کارخانه، مشخص نبودن وضعیت مادر دیتا که از کجا آمده و چرا این قدر منفعل است و به وجود آمدن این سئوال که مثلا «اگر در فیلمنامه این شخصیت حذف و دیتا تبدیل به فرزند فرشته و امجد میشد چه مشکلی در فیلمنامه بوجود می آمد؟» از جمله همین ضعفهای فیلمنامه محسوب می شود.
ریتم کند فیلمنامه و به تبع آن ساختار کشدار و یکنواخت اثر که هیچ گره و تعلیق و فراز و فرودی را بر نمی تابد، سبب شده تا با فیلمی مواجه باشیم که صرفا دارای وجوه و پیامهایی انسانی است و بیشتر به جای اینکه فیلم باشد حاوی یکسری نکات و آموزه های اخلاقی و تربیتی است و از همین رو در مواجهه با چنین مختصاتی نباید استقبال و همراهی مخاطب را نیز طلب کرد.
از طرف دیگر با وجود تمام زحماتی که گروه سازنده در جریان ساخت این فیلم متحمل شده بدون تردید اکران عمومی آن نیز حداقل در سینمای ایران به سادگی میسر نبوده و حتی در صورت اکران محدود نیز با توجه به سلیقه و ذائقه تماشاگر ایرانی به یکی از شکستهای سنگین در کارنامه کاری گروه سازنده «دروغهای زیبا» تبدیل خواهد شد. زیرا حداقل تلاشهای کارگردان برای استفاده از نمادهای جذاب و مثلا تماشاگرپسند مثل صدا گذاری ترانه «پرسون پرسون» بر روی سکانس جشن ملی بنگلادش نیز آنقدر سردستی و کلیشه ای از کار درآمده که راه هر گونه دفاع را برای فیلم مسدود ساخته است./ایرنا
خبرگزاری ایرنا | دروغهای زیبا، جدیدترین ساخته مرتضی آتشزمزم، برمبنای ابتداییترین اصول نوشتاری، به قصهپردازی دست زده است؛ مسیری را انتخاب کرده که مخاطب، دههها پیش آن را تجربه کرده و امروز رغبت چندانی در هضم این اسلوب نوشتاری ندارد.
در چنین ساختاری، روایت، وحدت مضمونی هدفمندی را شاهد نیست؛ اگرچه مضمون کلیدواژههایی چون فقر و اخلاق، در سرتاسر اثر ملموس است، اما روایت نتوانسته وحدت مضمونی هوشمندانهای را در راستای نیل به هویتبخشی این کلیدواژهها به کار ببندد. این مهم نه در نیمه نخست داستان که بحث کارخانه مطرح است به چشم میخورد و نه در نیمه دیگر که موضوع کاشت حلزون پیش میآید.
این مدل داستانگویی در دروغ های زیبا، اما تناسب بسیارخوبی با محیط داشت؛ فیلم، آگاهانه، محیط درستی را برای چنین داستانی انتخاب کرده و توانسته ظرف خوبی برای روایت خود انتخاب کند، گرچه در همین قالب توانسته خردهفرهنگها را تا حد اقتضای قصه، به مخاطب منتقل کرده و وی را در جریان قواعد فرهنگی که شاید در ایران عجیب هستند، قرار دهد.
البته که این مدل روایت نیز بیشتر خاص سینماهای آن نواحی در جنوب آسیا است تا اینکه بخواهد اقبال چندانی را در سینماهای ایران تجربه کند.
دروغهای زیبا، باتوجه به فصل پایانبندیاش، مخاطب را ناراضی از سالن خارج نمیکند، اما فیلمی نیست که در مسیر سینمای حرفهای تعریف شود، یکی از معدود ساختههای آتشزمزم که توانسته تا همین اندازه با مخاطبش، ارتباط بگیرد.
سعید مستغاثی | اگر می خواهید یک فیلم هندی ایرانی ببینید دروغ های زیبا انتخاب چندان نامناسبی نیست. به نظرم شاید تنها بخش ایرانی این فیلم کارگردانش یعنی مرتضی آتش زمزم باشد که تقریبا نیمی از فیلم هایش را در خارج از کشور مانند لبنان و پاکستان و بنگلادش ساخته و دروغ های زیبا دومین فیلمی است که در بنگلادش جلوی دوربین برده است. ماجرای یک زوج مسلمان در بنگلادش به نام فرشته و امجد که فرشته در کارخانه ای کار میکند و امجد هم با دوچرخه ای دنباله دار مسافرکشی می نماید در عین اینکه در آرزوی خرید و در حال جمع آوری پول برای ریکشا” وسایل نقلیه موتوری مسافرکشی در کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا هست که با اخراج همسرش از کارخانه و همچنین برخورد با خانواده ای فقیر و بی سرپرست که یک دختر ناشنوا دارند آرزویشان با بن بست روبرو می گردد.
یک فیلم ساده مثل فیلمهای قبلی آتش زمزم که به دلیل فیلمبرداری در بنگلادش لااقل خوش آب و رنگ است و از موسیقی بنگلادشی هم بهره گرفته است.
مجتبی احمدی | دروغ های زیبا را هم باید زیبا روایت کرد. وقتی یک داستان تکراری دستمایه یک فیلم سینمایی قرار میگیرد طبیعی است که باید متریال متفاوتی را به آن چاشنی کرد تا اتفاق لازم رخ دهد. پر واضح است که جغرافیای متفاوت نمیتواند شرط کافی برای به دست آوردن ذهن مخاطب باشد به خصوص اگر در دیدن فضای مستند گونه این جغرافیا نیز فیلم پر و پیمان عمل نکرده باشد. فیلم دروغهای زیبا از منظر قصه پرداخت داستان کارگردانی و حتی بازیگری قابل نقد و بررسی است اما گویا برای کارگردان کافی است که جغرافیای محل قصه اش خوب دیده شود که نشد! به هر حال داستان شرط جغرافیا نیست پس حالا که در بنگلادش قرار است بستر این داستان انسانی و مهربان اما تکراری باشد چرا محیط را به طور کامل نمیبینیم.
چه کم به سراغ معرفی محل روایت می رویم! چرا فقط بدبختی میبینیم؟ چرا حتی جشن نوروز را هم کم و کسر به نمایش میگذاریم؟ چرا مخاطب را فقط با احساسی کردن به رخداد جا نمایی شده در داستان راضی می کنیم؟ دوربین آتش زمزم بیش از این حرف ها می توانست مستندهای مورد نیاز قصه اش را به ما بدهد. بازیهای معمولی فیلم حداقل های شبیه به سینمای هند را هم به خود نمیبیند شخصیت های منفی فیلم بیشتر از زجر مخاطب در برخورد با قهرمانان داستان، کاریکاتوری دیده می شوند. قصه سورپرایزی برای تماشاگرش ندارد و مدام قابل حدس است و اگرچه میتواند احساس مخاطب را برانگیخته کند اما نمره قابل قبولی در امتحان نگاهی بر یک نگاه انسانی در دل یک داستان با شرافت که بستر فیلم بر آن امیدوار است نمیگیرد.
کاش بازیها بهتر بود و … کاش قصه کمی پیرنگ های جذاب تر داشت و… کاش دوربین در نمایش جا و جایگاه قصه مهربان تر عمل میکرد. کاش قرارداد کارگردان با مخاطب برای نمایش فقر در احوالات یک کودک نگاهی جهات شمول تر می یافت! اما؛ فیلم انسانی و پر تذکر بود. هنوز انسانیت زنده است و قشر ضعیف انسان در دنیا یکدیگر را کماکان میبینند و در آغوش می کشند حتی اگر در لحظاتی زیر سایه بورژوای جامعه نفس زندگی شأن تنگ باشد. امیدوار هستیم فیلم در بنگلادش اکران موفقی داشته باشد.
این بخش در ایام جشنواره به مرور به روزرسانی میشود
اینجا نظر بدهید