نما۳۰ | محمد حسین لطیفی پیش از ساخت سریال صاحبدلان سریالهای مختلفی چون: سفر سبز، کت جاودیی، وفا، همسایهها و… را ساخته است. لطیفی سریال صاحبدلان رابر اساس فیلمنامهای از «علیرضا طالب زاده» کارگردانی کرده است.
خاطره بازی رمضانی در نما۳۰ / صاحبدلان و تجربه سریال قرآنی
خلاصه داستان سریال صاحبدلان
قصه سریال صاحبدلان قصهای شهری است و تمام ماجرای آن در تهران و اطراف آن تصویربرداری شده است. داستان هم از جایی آغاز میشود که صحاف پیر و متدینی به اسم «سیدخلیل صحاف زاده» به دلیل کهولت سن، کار صحافی را رها میکند و مشغول خرید و فروش کتابهای قدیمی و خطی میشود. او با نوهاش «دینا» که دانشجوی رشته فیزیک است، اختلافاتی دارد و پسرش «محمود» هم بر سر سهم الارثش با پدر و دینا کشمکش دارد. در این ماجرا محمود از نامادریاش انتظار دارد برای رسیدن به هدفش به او کمک کند. یکی دیگر از شخصیتهای اصلی داستان، سیدجلیل برادر بزرگ خلیل است که شرکت ساختمانی بزرگی را با دو پسر و دامادش اداره میکند و قصد دارد برای توسعه فعالیت هایش، با شخصی به اسم حشمتیان که مجری طرحهای نفتی است، به سرمایهگذاری و ساختمانسازی در امارات بپردازد و…
بازیگران سریال صاحبدلان
صاحبدلان مانند دیگر ساختههای لطیفی از گروه بازیگران حرفهای زیادی سود برده است. محمد کاسبی، حسین محجوب، ثریا قاسمی، باران کوثری، مهرانه مهین ترابی، سیروس گرجستانی، محسن قاضی مرادی، پوریا پورسرخ، حمید ابراهیمی، برزو ارجمند، مهران رجبی، لیدا عباسی و… بازیگرانی هستند که در این سریال ایفای نقش کردهاند.
حاشیههای سریال صاحبدلان
مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول: سعی داریم الفاظ ناپسند «صاحبدلان» را به حداقل برسانیم
مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول درباره استفاده از الفاظ ناپسندی که از سوی بازیگران سریال «صاحبدلان» به کار گرفته میشود متذکر شد: در این سریال شخصیتهای متفاوتی خلق شدهاند که هر کلام مثل خودشان و نه دیگری حرف میزنند. شخصیت سید خلیل و سید جلیل، با هم متفاوت است. شاهین و رامین خیلی با هم متفاوت حرف میزنند. دینا با پدربزرگ و رامین کاملا متفاوت حرف میزند. وقتی با شاهین روبرو میشود در رفتار و کلامش حجب و حیا دیده میشود. براین اساس رفتارهای شخصیت هر کدام متناسب با ذات خود بروز میکند.
اما بازتابهایی انتقادی در خصوص استفاده از این الفاظ از سوی مردم مطرح شده است. برخی از این الفاظ از ویژگیهای چنین شخصیتهایی است اما در تلاش هستیم که همین را هم به حداقل برسانیم.
مهدی فرجی در گفت وگو با ایسنا، درباره ویژگیهای سریال «صاحبدلان» و مراحل ساخت این مجموعه مناسبتی با اشاره به اهمیت نقش فیلمنامه در موفقیت یک اثر، خاطرنشان کرد: نگارش فیلمنامه «صاحبدلان» قریب به دو سال به طول انجامید و بارها و بارها مورد ارزیابی و کارشناسی قرار گرفت.
گپی با باران کوثری، بازیگر سریال صاحبدلان | «دینا» نماینده گروه خاصی نیست
روزنامه قدس | آبان ۱۳۸۵ | تکتم بهاردوست
باران کوثری، متولد ۱۳۶۴ تهران است و دانش آموخته رشته تئاتر از دانشگاه سوره. دختر رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثری از مفسران ورزشی قدیمی و تهیه کننده فعلی سینماست.
باران کوثری بازیگر همیشگی فیلمهای مادرش رخشان بنی اعتماد بوده و فیلمهایی چون: زیر پوست شهر، گیلانه و روسری آبی از جمله فیلمهایی است که او در آنها ایفای نقش کرده. او مدتی پیش، بازی در آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد را به پایان برده، این روزها او برای دومین بار در کاری از حسین لطیفی و بعد از فیلم سینمایی «خوابگاه دختران» هنرنمایی میکند. به بهانه پخش سریال «صاحبدلان» که او در این سریال نقش «دینا» را ایفا میکند، با او گپی کوتاه داشتیم.
از باران میپرسم چگونه و در چه شرایطی بازی در این سریال را پذیرفتی؟ میگوید: من تازه بازی در فیلم «خون بازی» به کارگردانی رخشان بنی اعتماد را تمام کرده بودم و وجود کسی چون حسین لطیفی به عنوان کارگردان برایم کافی بود که این نقش را قبول کنم. از آن طرف هم متن بسیار قوی این سریال وسوسهام کرد. من مدتها بود که حتی در پروژههای پیشنهادی سینما هم به متنی به این شکل برنخورده بودم.
از او میخواهم درباره اولین حضور تلویزیونیاش بگوید. او میگوید: «صاحبدلان اولین حضور تلویزیونی من است و همان طور که گفتم تنها دلیلش هم وجود حسین لطیفی است و مطمئن باشید بعد از این هم به جز در پروژههای آقای لطیفی مرا نخواهید دید! او جزو کارگردانانی است که من از کار کردن با او آنقدر لذت میبرم که سینما و تلویزیونش برایم فرقی نمیکند، حتی اگر فیلم کوتاه بسازد»!
او در مورد نقشش در سریال هم میگوید: «همان طور که حتما تا به امروز دیدهاید «دینا» یک دختر دانشجوست که عاشق پدربزرگش است، البته با توجه به چیزهایی که این روزها از این طرف و آن طرف شنیده یا خوانده ام، چیزی که لازم میدانم بگویم این است که «دینا» نماینده هیچ گروه یا آدم خاصی نیست. همه دختران چادری شخصیت و کاراکتر مخصوص به خودی دارند که ربطی به آن یکی ندارد. دینا دختری است که کمی حاضر جواب است و به دلیل شرایطی که در آن بزرگ شده، اعتقاداتی هم دارد. تنها چیزی که من سعی کردم خیلی روی آن کار کنم و هدف آقای لطیفی هم بود و در متن هم بسیار خوب به آن پرداخته شده بود، این بود که بر خلاف تمام شخصیتهای زن چادری در تلویزیون، دینا یک کاراکتر قابل باور شود. دینا شبیه همه دختران بیست و یکساله چادری است. »
از او میخواهم درخصوص ویژگی خاص این نقش صحبت کند. میگوید: «اول پرداخت خوب شخصیت دینا بود که قطعا بازی را راحتتر کرد. البته شخصیتهایی که خیلی خوب در فیلمنامه پرداخت میشوند سهل و ممتنع هستند، برای اینکه همان قدر که آسانند، اجرا کردنشان سخت میشود. ولی به غیر از اینها دینا یک دختر چادری بود و من تا به حال چنین نقشی نداشتهام و برایم جالب بود که این نقش را بازی کنم. دیگر این که دینا یکسری پیچیدگیهای شخصیتی داشت که خیلی از آنها خوشم آمد و آنها را دوست داشتم.»
از او درباره بازیگر نقش مقابلش و اهمیت آن و اینکه در مورد این سریال چقدر نسبت به بازی حسین محجوب شناخت داشتی، میپرسم. میگوید: من دورادور نسبت به آقای محجوب ارادت داشتم، ولی زمانی که من با گروه قرارداد بستم هیچ یک از بازیگران هنوز انتخاب نشده بودند. زمانی که متوجه شدم بازیگر نقش مقابلم آقای محجوب هستند خیلی خوشحال شدم. البته لازم است بگویم که بازیگر مقابل برایم خیلی مهم است، اما همه کار این نیست که او بازیگر با تجربهای باشد، این فقط یک بخش کار است، بازیگر مقابل نباید در ارتباط برقرار کردن خساست به خرج دهد. اگر شخصیت دینا خوب درآمده، من آن را مدیون ارتباطم با آقای محجوب و بازی ایشان هستم. »
از او درباره رضایتش از سریال و بازتاب آن در برابر مخاطبانش میپرسم، میگوید: «خودم کار را نگاه میکنم و بازتاب کار هم خوب بوده، ولی بعضی به من انتقاد میکنند که «دینا» کمی بیش از حد «بچه پررو» است! البته به نظرم اشکالی ندارد. کاراکتر دینا این طور است و این جزو ویژگیهایی است که این نقش را جذاب و قابل باور میکند. »
نظر منتقدان درباره سریال صاحبدلان
درباره دیالوگهای مجموعه صاحبدلان
روزنامه اعتماد | مهر ۱۳۸۵
طبق آمار صدا و سیما مجموعه «صاحبدلان» توانسته دومین سریال پربیننده مهرماه باشد. خبری که هم سازندگان مجموعه و هم مدیران شبکه اول را قانع میکند که باید از نوع قصهها را برای مخاطب آماده کنند. «صاحبدلان» از لحاظ ریتم، جزو معدود آثار قابل توجه سیما است. محمد کاسبی، حسین محجوب و ثریا قاسمی یکی از بهترین بازیهایشان را ارایه کردهاند و تصویربرداری و نورپردازیاش میتواند الگوی بسیاری از فیلمسازها شود. با این همه، فیلمنامه نویسان «صاحبدلان» از نکتههایی غافل بوده اند. «زبان» و شیوه «دیالوگ گویی» آن چیزی است که در ساخت و پرداخت آن دقت نشده. مدرسین بزرگ فیلمنامهنویسی مانند دیوید ممت معتقدند دیالوگها نباید جواب سرراست همدیگر باشند و از طرف دیگر تماشاگر را هم گیج نکنند. در مجموعه تازه محمدحسین لطیفی، این ظرافت فراموش شده. دیالوگها جواب مستقیم هم نیستند اما آنقدر گنگ و نامفهوم شدهاند که بیشتر شبیه جملات قصار میمانند. افرادی مثل سیدخلیل وسیرس حتی برای چند لحظه هم با یکدیگر راحت حرف نمیزنند و حتی پوریا پورسرخ هم با همه زبان لاتی که برایش انتخاب شده، حرفهای سطحی و معمولی را به شکلی فاخر میگوید. این شیوه را پیش از این در فیلم «دیوانه از قفس پرید» هم دیده بودیم و قرار بود از پس این حرف ها، به معنای دیگری برسیم. اما تفاوت فیلم و سریال در این است که آن اثر برای مخاطب عام ساخته نشده بود، اما «صاحبدلان» برای شمار کثیری از تماشاگران آماده شده. دیالوگ که شاید اگر این سخت گوییها کنار گذاشته میشد ماجرا با زبان سادهتری تعریف میشد، صاحبدلان میتوانست صدرنشین مجموعههای مهرماه باشد.
عقل یا ایمان
روزنامه ایران | آبان ۱۳۸۵ | مرتضی کریمی
چندسالی است که سریالهای تلویزیونی و زمان پخش آنها، طبق برنامهای از پیش تعیین شده، ساخته و بر روی آنتن میرود. با وجود این که برنامه ریزی در تهیه، ساخت و پخش برنامهها و تطابق آنها با ایام و مراسمی ویژه ممکن است اهداف و نیات ایدئولوژیک خاصی را در پشت پرده داشته باشد، این برنامه ریزیها امکان مناسبی برای نقدی سازمان یافته، در اختیار محققین و اندیشمندان قرار میدهد. سریال صاحبدلان، تلاش داشت تا چالش میان عقل بشری و ایمان الهی را به تصویر کشد. خندق بزرگی که در یک سوی آن عقل و انسان و در سویه دیگر، ایمان و خدا قرار دارند! دو راهی هولناکی که بسیاری از افراد و حتی روشنفکران و تمامی جوامع در حال گذار با آن مواجه بوده و هستند.
نیچه اصلاح گران دینی را که در آلمان در حال گذار، مانع تکامل پروسه رنسانس شدند سرزنش میکند، اگرچه او با ایده آلیستهای هگلی و عقل باوران فرانسوی توافقی ندارد و معتقد است که انسان بیدین در اقیانوسی بیپایان از پوچی سرگردان خواهد شد، اما این سرگردانی را به راه میانه اصلاح گران دینی ترجیح میدهد. از نظر او بشریت یا در این اقیانوس غرق میشود و یا به مکاشفهای نوین و نجات بخش دست مییازد. داستایفسکی اگر چه با نیچه در پوسیده شدن بنیانهای کهن مسیحیت هم رای است، اما در تقابل عقل و ایمان همچون کی یر که گور طرف ایمان را میگیرد.
تمامی نقشهای سریال صاحبدلان پیرامون دوگانگی جلیل و خلیل چیده شده است. رامین و شاهین (هابیل و قابیل) نیز قرینهای از دوگانگی برادرانه جلیل و خلیل هستند. جلیل سنبلی از شخصیت فرعون و خلیل سنبلی از شخصیت ابراهیم است. ابراهیم در لغت به معنای پدر ایمان و خلیل به معنای دوست میباشد. میدانیم که «خلیل الله» صفت ابراهیم پیامبر بوده است. «دکتر» که برای تحقیر بیشتر از زبان شخصیتهای سریال «دکی» صدا میشود، شخصیت مقابل «دنیا» است. «دکتر» از سویی سنبل عقلانیت مدرن است و از سوی دیگر اغواگر و مغشوش کننده مرز بد و خوب، ثواب و عقاب، جادو و اعجاز و… است. تنها ابزار او مارهایی است که با زبان خود به جان این و آن میاندازد، مارهای تردید و مصلحت اندیشی که راه نفوذ ایمان را سد میکنند. اما ایمان خلیل از عقل دکتر بالاتر است. در واقع نویسنده با جا دادن کاراکتر «اکرم» در کنار «خلیل» تلاش کرده نشان دهد که «اعجاز» یعنی عصای موسی از جنس «جادو» یعنی طنابهای مکر ساحران نیست، مکر خدا فایق بر مکر مکاران است، ایمان فراسوی «عقل» و «اراده» بشری است. به همین دلیل، حتی خلیل هنگام شفا دادن «اهدیه» خود نیز از نتیجه عمل بیخبر است. ایمان خلیل همچون ایمان ابراهیم، علی رغم «همه» حتی «خود» اوست.
«دکتر» در این داستان درگیر بازی خیر و شر نیست، گویی که از جنس آدمیان نیست، او نه شر است و نه خیر، حتی همچون «رامین» که خیر متمایل به شر است یا همچون شاهین که شر متمایل به خیر است، بازیگری خرده پا نیست، بلکه همواره در پشت پرده و خارج از بازی، برخلاف دنیا، برهم زننده مرز خیر و شر است. اگر جلیل با خدا دشمنی میکند برای آن است که با او لج کرده و خدا را نخست در فلج شدن همسرش و سپس در شفا ندادن به او مقصر میداند، او بندهای فریب خورده است. اگر «محمود» به راه خطا میرود به دلیل آن است که در پی انتقام است. انتقام از جلیل که دخترش را به او نداده، از شاهین که بیآنکه زحمتی بکشد سرمایه دار است. اگر «اکرم» به خطا میرود برای آن است که ساده دل است. شاهین عملهای بیش در دست نیروهای شیطانی نیست، اما «دکی» شخصیت مرموز و زیرکی است که همه حقیقت را به روشنی میداند و حتی از آینده خبر دارد و آن را به درستی حدس میزند. در آخرین قسمت سریال دکتر در بیرون از خانه منتظر است تا نتیجه نبرد خیر و شر او به اندازه خلیل از آمدن بلا مطمئن است. با این وجود کمترین تمایلی به قبول «حقیقت» ندارد، چرا که «حقیقت» و «روشنایی» نقطه مقابل و نقیض اوست. به همین دلیل ما میتوانیم انتظار بازگشت هر کسی را به سوی خدا جز «دکی» داشته باشیم.
تا اینجا ما تحلیلی نمادشناسانه و درونی از این سریال ارائه کردیم، اما خالی از لطف نخواهد بود که مقایسهای بیرونی نیز بین ساختار کلی این سریال با سایر سریالها داشته باشیم. آنچه در این سریال کمتر دیده میشود، پرداخت روانشناسانه در مورد شخصیتهای داستانی است. در واقع در این سریال ما با شخصیتهایی حقیقی روبرو نیستیم، بلکه این شخصیتها بیشتر نمادین هستند. در این سریال بر خلاف سریال «نرگس» ما درمورد زندگی خصوصی شخصیتهای داستان و گذشته آنها چیز زیادی نمیدانیم. بلکه، بیشتر فکر ما درگیر نمادپردازی ها، فضاسازیهای تصویری و صوتی و روایت داستان است. در سریال صاحبدلان به طور کلی جایگاهی برای «متخصصین» بویژه روانشناسان که فوکو آنها را کشیشان مدرن نامیده، در نظر گرفته نشده است. حتی نقش پلیس و پزشک در این سریال بسیار کمرنگ است. این درحالی است که گره کور و کلاف پیچیده مشکلات در سریال «نرگس» به دست یک روانشناس باز میشود. «بهروز» به یاری یک پزشک «درمان» میشود، نه آنکه «شفا» پیدا کند و در نهایت این پلیس است که تمامی نقاط پراکنده را به هم پیوند میدهد، اما «نگهبان قانون» در سریال صاحبدلان همواره دور از جریان اصلی قرار دارد و کمترین تاثیری در روند واقعی امور نمیگذارد. حتی در یک سکانس، مامور کلانتری به نشانه اعتراض به ایده و عمل ایمانی دینا میگوید «آخه ما الآن در سال دو هزار و کوفتیم…» و دینا در پاسخ میگوید «آیات قرآن تنها برای احترام گذاشتن نیست.» این درحالی است که در سریال آخرین گناه در سکانس پایانی، حاج صدوق روحانی (نماینده دین) سخنگوی قانون و پلیس (نماینده دولت) میشود و ابراز میدارد که «اگه قرار باشه هر کسی قانون خدا رو خودش اجرا کنه، سنگ رو سنگ بند نمیشه… اجرای قانون خدا احتیاج به حکم داره…». لازم است که توجه خواننده محترم را به شکست خلیل و خانواده به راه برگشته جلیل در قبال جلوگیری از نزول بلای آسمانی به واسطه استفاده از قانون و شکایت از جلیل جلب نمایم.
در سریال نرگس «امر قدسی» در پس تمامی امور واقع شده است و به طور مستقیم در «واقعیت» دخالتی ندارد. تنها در سجاده و دعاهای «نرگس» آن هم برای نجات خواهر خود از نوعی «شر اجتماعی» تلاش مینماید. تمامی گرهها به دست متخصصینی نظیر وکیل، پلیس، روانشناس، پزشک و با تکیه بر «عقل» انسانی و یافتن «قوانین عقلانی» روان، تن و جامعه گشوده میشود. اما در سریال صاحبدلان «امر قدسی» به معنای «غیر عقلانیت» و «ناممکن» است و به شکلی مستقیم در تمامی امور جاری و ساری است. کوچکترین اتفاقات در داستان به امر قدسی مربوط میشود. حتی نیروهای شر در داستان مداوما از راه «انکار» امر قدسی، حضور او را اثبات میکنند. خدا در این سریال حتی میتواند «فرغون آجر» یا «لوستر» را به عنوان زنهار و نشانه بر سر کسی بیندازد و جالب آنکه ما حتی فردی را که فرغون از دستش رها میشود و دلیل رها شدن آن را نمیبینیم و نویسنده خود را ملزم نمیداند که علت قطع و وصل شدن برق خانه جلیل را توضیح دهد. این بدان معنا است که خود وقایع عادی در این سریال ارزش چندانی ندارند و این وقایع تنها «اشاره» یا ذکری (ذکر در لغت به معنای اشارهای گذرا است) برای فرا یاد آوردن آن مضمونی هستند که در پس پردههای تو در تو پیچیده شده است.
نکته دیگر آنکه بر خلاف سریالهایی نظیر «او یک فرشته بود» یا «آخرین گناه» که به تقلید از سینمای هالیوودی، موجودات استعلایی را وارد جهان خاکی زندگان مینماید و امر قدسی را به نفع امر زمینی مصادره کرده و آن را از آسمان پایین کشیده اند، در سریال صاحبدلان امر قدسی به طرزی پر هیبت، دور از دست، رمزآمیز، برتر از عقلانیت بشری و در آسمان باقی میماند. بیان نمادین صاحبدلان، فاصله زیادی با بیان سریالهای دیگر داشته و به واقعیت امور و درکی که مردم عادی از اعجاز و ایمان دارند، نزدیکتر است.
نویسنده و کارگردان در این اثر تلاش کردهاند که واقعیت اجتماعی موجود، یعنی ثروت اندوزی، منفعت طلبی، فردگرایی و مصرف گرایی را هرچه بیشتر با آنچه که در فرهنگ و جامعه ما «امر قدسی» و «خواست خدا» تلقی میشود، پیوند زده و نگرانی ها، دلمشغولیها و دوراهیهای پیش روی افراد را نمایان سازند.
با این وجود، نمایش این مجموعه تلویزیونی نشانگر آن است که معنای «اعجاز» حتی نزد افراد عادی نیز تغییر نموده است. نویسنده ناگزیر شده در دو صحنه شفا یافتن عهدیه و مرگ سید خلیل تا حدود زیادی از تصور اولیه و بیان اسطورهای «اعجاز» عقب نشینی نماید. عهدیه که در لغت به معنای «راهبرتر یا راهدان تر» است، بلافاصله پس از شفایافتگی، نمیتواند برخیزد و نیاز به انجام عمل فیزیوتراپی دارد. این درحالی است که طبق روایات کتابهای مقدس، اعجاز پیامبران جنبهای تام دارد، به عنوان مثال مردهای که عیسی (ع) زنده میکند، فی الحال برخاسته و راه میرود. این مساله نشانگر آن است که نویسنده نتوانسته است با توسل به بیان اسطورهای رایج، موضوع خود را آنگونه که باید و شاید پرداخت نماید و او نیز متوسل به متخصصین دنیای مدرن شده است.
در آخرین سکانس دوربین از بالا، تصویر شهری را به نمایش میکشد که گنبد طلایی مسجدی به زحمت از میان ساختمانها و برجهای «سر به فلک کشیده» پیداست. به هر حال در دوران ظهور هیچ یک از ادیان ابراهیمی، شهرنشینی، توانایی تکنولوژیک و عقلانیت انسانی تا به این حد رشد نکرده بوده است. حتی سید خلیل نیز پس از آنکه به نهایت کمالات ممکن میرسد و پس از آنکه دایره (ختم قرآن و پایان یافتن ماه رمضان) بسته میشود، نمیتواند در این جهان خاکی باقی بماند و بر کشتی روحانی خویش به تنهایی مینشیند، بیآنکه از هر موجود جاندار جفتی را با خود بردارد، بار خود را میبندد و راه خود را میپوید.
این نوشته را با طرح سه سؤال پایان میدهیم. نخست اینکه آیا مرز ایمان و عقل تا این حد روشن و آشکار است و انسان برای تشخیص این مرز هیچ گاه دچار شک و تردید یا خطا نمیشود؟ دوم، آیا برای انسانهای کنونی مطلوب و ممکن است که در عالم واقع و در زندگی روزمره به روش پیشنهادی سید خلیل عمل کند، یا اینکه به این سریال تنها باید از بعدی نمادین توجه و بر مضامین آن مداقه شود؟ سوم، آیا بین عقل و ایمان، آنگونه که کی یر که گور میگوید مرزی پرناشدنی حایل است، یا آنچنان که گابریل مارسل (فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی که عمیقا از کی یر که گور متاثر بود) اشاره میکند، بین بعد انفسی انسان (بعد ایمانی یا درونی، که تنها از قوانین درونی و فردی تبعیت مینماید) و جهانی آفاقی (جهان بیرونی که قوانین آن با اصول علمی و عقلی انسان قابل اندازه گیری است) میشود آشتی برقرار کرد و حتی دومی را نردبانی برای دستیابی و شناخت اولی به شمار آورد؟
دست مریزاد به سیمائیان
روزنامه رسالت | آبان ۱۳۸۵ | فرهنگ مهاجر
ماه مبارک رمضان با تمام خوبیهایی که داشت، هفته گذشته به پایان رسید و همگان بنابر شخصیت و ظرفیت پذیرشی خود از این ماه و دستاوردهای پربرکت آن بهرهمند شدند؛ چنانچه در این میان عدهای چون گذشته که خوب بودند، خوبتر باقی ماندند. عدهای از خواب غفلت بیدار شدند و بر اساس تواناییهای خود به قول معروف یک تکان اساسی به خود و زندگیشان دادند. عدهای هم متاسفانه کما فی السابق در خواب غفلت هستند و…
اما آنچه در این میان از اهمیت خاص و ویژهای برخوردار میباشد، آن است که تمام عوامل و شرایط موجود دست در دست هم دادند و بستری مناسب را برای بیداری همگان مهیا ساختند. پس در این راستا و همگام با دیگر عوامل، صدا و سیما نیز باید در امر آگاهی و اطلاعرسانی به مردم نقش اساسی داشته باشد. ولی در این بین سئوالاتی پیش میآید مبنی بر اینکه آیا صدا و سیما، به خصوص سیما در ساخت برنامههای خاص این ماه عزیز موفق بوده است یا اینکه در ساخت و ارائه برنامهها دچار نقص و ضعفی عمومی و تخصصی شده و نتوانسته است رسالت خود را به خوبی به اجرا درآورد؟
اگر ما با دقت و کنکاش به برنامههای صدا و سیما در ماه مبارک رمضان نگاهی بیندازیم، این نکته برایمان به اثبات میرسد که امسال سازندگان و تهیه کنندگان برنامههای سیما تا حدود بسیار زیادی در کار خود موفق بوده اند؛ چنانچه اگر به میان مردم برویم و از آنان راجع به برنامههای ویژه ماه مبارک رمضان سئوال کنیم، اکثریت آنها چنین پاسخ خواهند داد که نه تنها برنامههای سیما در ماه رمضان خوب بوده، بلکه نقش سازنده و اثرگذاری هم روی آنان داشته است و این خود نوید دهنده آن است که تمام عوامل و دست اندرکاران صدا و سیما رسالت و وظیفه خود را به خوبی انجام دادهاند و باید به ایشان دست مریزاد گفت.
اغلب بینندگان پر و پا قرص تلویزیون چنین اذعان میدارند که از سریالهای ویژه ماه مبارک رمضان بهترین بهره را برده اند. خب، باید هم این طور باشد. چون هر چهار سریالی که از چهار شبکه تلویزیون پخش میشد، از یک ویژگی واحد بهره میبردند و آن هم اثرگذاری مطلوب بر مخاطب بود؛ آنگونه که اکثریت مخاطبان و بینندگان این سریالها هر شب داستان مربوط به هر کدام از آنها را دنبال میکردند. حال که سخن به اینجا رسید، بد نیست، به شرحی کوتاه بر این سریالهای خوب و موفق بپردازیم؛
سریال شبکه اول سیما، یعنی «صاحبدلان» روایت انسانهایی بود که یک عدهشان خوب بودند و عدهای هم بد. اما آنچه در این میان قابل بیان است دوستی و انس انسان مسلمان با قرآن است؛ چنانچه در جای جای این سریال و داستان مربوط به آن قرآن و اثرگذاری سازنده آن بر همگان قابل حس بود. این هم برای خودش ایدهای نو و تازه به حساب میآید که سریالی ساخته شود با این داستان که یک جلد قرآن قدیمی به دست صاحبدلی برسد و اتفاقات و حوادث گوناگونی پیش آید. سپس داستان با رسیدن هر شخصیت به مطلوب خویشتن به خوبی و خوشی تمام شود و سر آخر این قرآن به دست یک صاحبدل دیگر برسد. اما آنچه در این بین توجه مخاطب را به خود جلب میکند، تغییرات و دگرگونیهای شخصیتهای داستان است که تمام این دگرگون شدنها آنقدر خوب و جالب است که مخاطب نه تنها آن را میپذیرد، بلکه خود نیز تحت تاثیر آن قرار میگیرد. خب، اگر سریالی داستان قوی داشته باشد و این داستان قوی در دست کارگردانی ماهر قرار گیرد، قطعا چنین نتیجهای به دست خواهد آمد.
زنجیرها باز میشوند
روزنامه قدس | مهر ۱۳۸۵ | دکتر مهدی نصیری
سریالهای ماه مبارک رمضان که چند سالی از تولید و پخش مستمرشان میگذرد عمدتا واجد ویژگیهای مهم و مؤثری هستند. یکی از این ویژگیها زمان پخش آنهاست که بیشترین مخاطب را همراه با آداب ماه مبارک در مقابل تلویزیون دارد. در واقع تلویزیون به عنوان یک رسانه عمومی و فراگیر طی سالهای گذشته نقش خودش را به خوبی ایفا کرده و با رویکردی قابل قبول در این ماه نیز به یکی از سرگرمیهای آموزنده مردم تبدیل شده است. ویژگی مهم دیگر سریالهای این ایام انطباق معنوی محتوا و پیام آنها با روزهای ماه مبارک است. بدین ترتیب این آثار در صورت دارا بودن ظرفیتهای لازم میتوانند بیشترین تاثیر را در این مدت بر مخاطبان بگذارند.
سریال شبکه دو که بلافاصله بعد از افطار به روی آنتن میرود اسیر تکرار سوژهای ابتدایی شده و همه ارزشهای احتمالی را در تکرار خودش از دست داده و سریال شبکه سوم هم که گویا تازه راه پرداخت و شروعش را از خانه صابر پیدا کرده و مجموعه تلویزیونی شبکه ۵ که در اغلب استانها به روی آنتن میرود، اصلا در جذب مخاطبانش موفق نبوده است. در میان چند سریالی که امسال پخش میشود سریال «صاحبدلان» به کارگردانی «محمدحسین لطیفی» از بقیه آثار تلویزیونی موفقتر بوده است. این سریال جدا از مباحث و مفاهیمی که به لحاظ مذهبی مطرح میکند، از نظر ساختار داستانی و طرح روایت، انسجام و نظم بیشتری دارد. همان گونه که ذکر شد داستان شروع خوبی دارد. دیدن خوابی عجیب، قهرمان داستان را آشفته و ناآرام میسازد و به بهانه مهمی برای حرکت او در روایت تبدیل میشود. در واقع عاملی غیرواقعی و ماورائی (رؤیا و خواب) سبب حرکت قهرمان در داستان میشود تا مفاهیم معنوی و مذهبی را مورد اشاره و اهمیت قرار دهد.
اما در کنار این موضوع، ویژگی دیگری هم وجود دارد که به روایت موجود در قرآن و برداشتهای معنایی از آن برمی گردد. در واقع داستان «صاحبدلان» با انطباقی معنایی در کنار روایات و داستانهای قرآنی روایت میشود. اشاره به پیامبری چون موسی و ظلم جابرانی مثل فرعون که از کوخها کاخ ساختهاند و تاکید بر نشانههایی مثل ساختن بلم برای گریز از خشم خدا، یا اصلا اشاره به قرآن که محور مهم همه رفتارها و اعمال قهرمان داستان است و… از جمله اشارات و نشانههایی هستند که ظاهرا به قصد جانشین شدن با نشانههای امروزی و مصداق آوردن برای تعبیر و تبیین «امروز» مورد استفاده قرار گرفته و در ساختار داستان هم ظاهرا جواب داده اند.
بلم نوح، بتشکنی ابراهیم، تلاش موسی برای آگاهی بخشی، مظلومیت عیسی و بالاخره حجت محمد (ص) – قرآن- نشانههایی هستند که لطیفی سعی داشته به گونهای آنها را جمع آورده و در داستان امروزیاش مورد پرداخت قرار دهد تا نتیجهای معنوی و مذهبی را در رابطه با مفاهیم مورد نظر و جامعه ارائه داده باشد. قضاوت در مورد انطباق یا همنشینیها و جانشینیها در این زمینه کار سختی است. ضمن اینکه اشتباه کوچکی در رابطه با این مساله میتواند کل مباحث و موضوعات طرح شده در داستان را زیر سؤال ببرد و حتی نتایج منفی زیادی نیز در پی داشته باشد.
بهرحال آنچه مورد نظر ماست بیشتر به مبحث ساختاری و نوع پرداخت مجموعه مربوط میشود و انطباق محتوا و فرم را مورد توجه قرار میدهد تا مباحث مهمی را که باید حتما به کمک کارشناسان مذهبی به آنها توجه شده باشد.
در حوزه ساختار داستان، ما با ماجرای پیرمردی مواجهیم که از نظام اجتماعی و آدمهای پیرامونش جدا شده و به عنوان یک هشدار دهنده قصد اصلاح مناسبات موجود را دارد. در حقیقت این شخصیت یک اصلاحگر بالقوه است که علیه فساد و ظلم و گناه پیرامونش میشورد تا یک وظیفه الهی را – که معتقد است به او محول شده- به انجام برساند. ماجراها و موقعیتهای داستان از همان ابتدا بر محور این روایت و حرکت اصلی پایه ریزی شده اند. ضمن اینکه حاشیههای کمرنگ پیرامون آن را نیز شخصیتهای دیگر و ماجراهای کم اهمیتشان پیش میکشند و مطرح میسازند.
شخصیتهایی چون رامین، شاهین، همسر و پسر خلیل و… کسانی هستند که از یک طرف به صورت مستقل فضای داستان اصلی را کامل میکنند و از طرف دیگر در رابطه با اهمیت بخشیدن به جایگاه و نقش قهرمان در داستان نیز کارکرد مییابند. شخصیت مهم دیگر داستان که در کنار خلیل اهمیت زیادی دارد «دینا» ست که «باران کوثری» نقش آن را به خوبی ایفا کرده است. دینا در ساختار داستان «صاحبدلان» یک کمک کننده روایت است. خلیل بحثی را مطرح میکند، دینا به جای تماشاگر این بحث را با سؤال مورد تردید قرار میدهد و به چالش میکشد و در ادامه، اگرچه چالش ایجاد شده اما نتیجهای گرفته میشود که مورد توافق هر دو شخصیت و البته کارگردان سریال است.
در حقیقت دینا مکمل خلیل است که از درون او با خودش به بحث میپردازد و زاویه دیدش را با مباحث امروزیتری به چالش میکشد تا نتیجه گیری شفافتر و جذابتری در مواجهه با تماشاگر حاصل گردد.
(دینا: ما تو دورهای هستیم که شب یارو واجب الحج بوده، صبح واجب الصدقه شده…)
دیالوگنویسی هم به این پرداخت و کارکرد آن کمک زیادی کرده است. دیالوگها و متن «صاحبدلان» جزو قوتهای بزرگ کار لطیفی به شمار میآید و نه تنها در به بحث درآوردن مسائل و نتیجه گرفتن از آنها بلکه در شکل دادن به دامنه روابط میان شخصیتها و همچنین جذابتر کردن روایت داستان کمک زیادی کرده اند.
از عمق به سطح!
روزنامه رسالت | آبان ۱۳۸۵ | سید علی صدوقی تدین
هر سال در ایام ماه مبارک رمضان، سریالی مناسبتی در دستور کار قرار میگیرد. البته لزوم مناسبتسازی هنوز بر ما پوشیده است. در هر حال زیاد هم توفیری نمیکند که چه باشد. از بعضی سریالها اگر چند دیالوگ افطاری و سحری را حذف کنیم میتوان سریالهای فوق را در ماههای دیگر سال هم پخش کرد. خب میگفتیم به دنبال کار برای ماه مبارک رمضان بودیم و میخواستیم این بار هم کاری متفاوت انجام دهیم، لذا مظلومتر از قرآن دستاویزی پیدا نکردیم. طبق معمول چند آدم خوب میخواستیم و چند آدم بد. فکر کردیم که در قرآن به اندازه کافی قصه هست و آدمهای بد و خوب، نیاز چندانی هم به فکر کردن و یافتن نداشت. از سویی بهانه خوبی هم در دست بود. باید قرآن را به اجتماع، جامعه و خانهها بیاوریم.
در قرآن نوح داریم، ابراهیم داریم، موسی، یعقوب، یوسف، زلیخا، مریم، مسیح و… داریم و ایضا برادران یوسف داریم، پسر نوح، زن ابراهیم ساره یا سارا، فرعون و… داریم. خب حال جایگزین کردن آدمهای امروزی به جای آنها دیگر کار چندان شاقی نیست. شروع میکنیم و خیلی دم دستی این کار را انجام میدهیم. غافل از اینکه در تئاتر این مملکت خیلی قویتر از این تشابهات تاریخی، اسطورهای و اسوهای سالهاست که اتفاق میافتد و هیچ کس هم خبردار نمیشود و آنقدر هم در بوق و کرنا نمیدمند که کاری کارستان کردیم و چنین و چنان… و در جلسات نقد تلویزیونی نظرات مثبت به اصطلاح منتقدان که جز تعریف انگار شناخت دیگری از نقد ندارند را مستمسک قرار نمیدهند.
اینگونه مفاهیم قرآن را دستاویز قرار دادن، اینگونه دم دستی و سطحی به قرآن و قصص آن نگاه کردن، اینگونه در سطح ماندن و هیچ حرکتی به عمق نکردن، اینگونه مستقیم نشان دادن و حرف زدن و شعار دادن، اینگونه بیننده را دستکم گرفتن و… واقعا کاری است کارستان. باید بدانیم قرآن جز ادبیات روایی تمثیلی است و حرکتی از سطح به عمق دارد. شما که همان داستانها را بسیار ضعیفتر از اصل به خوردمان دادید. اگر «پسر نوح با بدان بنشست.»
فهمیدنش به این سادگی نیست مطلب دارد ذات دارد، عالم ذر دارد، ۹۵۰ سال پیامبری دارد و…
از شما میپرسم، حضرت نوح چه کرد که پسرش با بدان بنشست و اینگونه از آب درآمد تا خاندان نبوتش گم گردد. واقعا که چقدر عمیق بیان کردهاید انصافا که هیچ کس تمام قصههای قرآنی را اینچنین و به یکجا در یک مجموعه گرد نیاورده است. مثل قصه یوسف و رفتن به خانه عزیز مصر، فقط در اینجا یوسف زن است. یوسف از هفت خوانی که تقدیر در برابرش گسترده بود با توکل به خدا به در آمد.
موسی از پی حضرت خضر میرود اما چرایی و چگونگی آن بر ما پوشیده است. به این سادگی نیست که سنگی را برداری به شیشه موسی از پی حضرت خضر میرود اما چرایی و چگونگی آن بر ما پوشیده است. به این سادگی نیست که سنگی را برداری به شیشه اتومبیلی بزنی و بعد برایش داستانی سر هم کنی و این داستان را با آن سر و حکمت الهی مقایسه کنی. اصلا حضرت خضر کیست؟ چرا خداوند میخواست موسی را اینگونه امتحان کند و…
خلیل که اشارهای است به خلیل آل الله اما همسرش جایگزین چه شخصیتی است. همسر نوح؟ از همسر نوح که چیز زیادی در دست نیست، بیشتر شبیه سارا همسر حضرت ابراهیم است آخر ما نفهمیدیم که شخصیت اصلی نوح است موسی است ابراهیم است یا مخلوطی از هر سه؟ بگذریم، سارا نیز بچه دار نمیشد و خداوند در پیری به آنها فرزندی عطا فرمود که اسماعیل نام گرفت. شاید اسماعیل همان پسر اول خلیل باشد که به نوعی شهید شده است و حالا دخترش دینا، چون یوسف است برای خلیل و خلیل چون یعقوب جانش به او بسته است.
باید گفت آیا به راستی حضرت یعقوب نمیدانست که یوسف کجاست؟ به راستی نمیدانست که برادرانش یوسف را به چاه افکنده اند؟ و… از تبحر نویسنده همین بس که چندین شخصیت الهی را در یک شخصیت گرد آورده و جا داده اند.
چگونه است که خلیل با آن همه زهد و تقوی چنین پسری چون محمود دارد و نتوانسته او را حتی به اندازه ذرهای به راه بیاورد و تربیت کند. کجای کار میلنگد؟ خلیل که دائما با دعا و ثنا سر و کار داشته و دارد. او که دعانویس بوده و سرکتاب باز میکرده البته میدانیم که دعانویسی در اسلام مکروه است. خلیل آنقدر حرکاتش متظاهرانه است که یک لحظه آدم به فکر میافتد که حرفهای اطرافیان او راست است و این شخصیت او را تصنعی جلوه میدهد.
باید گفت عرفان حال است و حال را نمیتوانی به قال در بیاوری چون از مرتبه خود نزول میکند. نمیتوانی نشانش دهی چون اصلا نمیدانی حال عرفانی چیست و چگونه است؟ سیر و سلوک کدام است؟ کشف و شهود چیست؟
حجا بهای نورانی و ظلمانی چه هستند؟ هفت وادی کدام است؟ خیال چیست؟ قوه متخیله متصوره متفکره معقله چه هست؟ عقل ممیزه و عقل کل چیست؟ و عشق کدام است و…
آیا با چند زمزمه از آیات الهی که در ذهن خلیل میگذرد او در راه سیر و سلوک است؟ عارف است و جزء اولیای الهی؟ او که تا این سن در کار خود مانده است. حتی نمیداند قرآنی که به او میدهند چیست؟ او که هنوز فکر میکند این قرآن با سایر قرآنها فرق دارد. چگونه عارفی است که آن قدر در بند ظواهر است و میخواهد هر طور که شده امضااش زیر آن قرآن باشد. به زعم سریال او بارها و بارها قرآن را خوانده و از حفظ است. چگونه است که داستان موسی و خضر را فراموش کرده. یک سالک عارف منتظر نشانه است و نشانه را میشناسد و به محض دریافت اولین نشانه میداند چه کند و تا انتها میرود. بدون لغزش. این شروع تناقض و نقص و ضعف در کل داستان و ایضا شخصیتپردازی نقش اول سریال است. آن هم با ندیدن بدیهیترین موارد. باید گفت کسانی که قرآن را به گونهای دیگر ختم کردهاند اولین کارشان این است که ناشناس بمانند، نه آنکه مهر و امضا و اثر انگشت و… از خود بجا بگذارند.
“آنکه را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند.”
راستی چرا خلیل کشتی میسازد. که چه بشود؟ کلکی سرهم کند و وسط حوض بگذارد تا روی آن بمیرد این کجایش به ماجرای حضرت نوح شبیه است؟ پر واضح است که موضوع کشش نداشته است و چون وصلهای ناجور با ماجرای اصلی به طور باسمهای سر هم شده است. آن هم بدون دلیل منطقی و دراماتیک.
باید دانست که خداوند جل و اعلا ۹۵۰ سال صبر کرد و عذاب نفرستاد. نوح بارها و بارها تقاضای عذاب کرد حتما داستان حضرت جبرائیل را میدانید که به صورت خریدار کوزه نزد حضرت نوح آمد. آخر حضرت نوح کوزهگر بود. جبرائیل سفارش ساخت هزار کوزه را داد. روز موعود برای تحویل گرفتن کوزهها آمد پولش را تمام و کمال پرداخت کرد و شروع نمود به شکستن کوزه ها. نوح چون این صحنه را دید تحمل از کف داد. گفت: چرا چنین میکنی. جبرائیل پاسخ داد: پولش را دادهام مال خودم است. نوح گفت: دسترنج من است. من برایشان زحمت کشیده ام. جبرائیل گفت: پس چگونه است که به راحتی برای بندگان خدا عذاب میخواهی. حال یک نفر که معلوم نیست تا چه حد در سیر است تقاضای عذاب میکند و این آقای مستجاب الدعوه دعایش برآورده میشود و عذاب در راه است. اولیای خدا مظهر رحمانیت خداوند هستند. راستی به چه جراتی میتوانیم به یک نفر نسبت مستجاب الدعوه بدهیم؟ اصلا میدانید که برای رسیدن به این مرحله طی چه منازلی لازم است؟
آقا جلیل هم که معلوم است چون دیگر نمیشود اسم او را فرعون گذاشت جلیل میگذاریم که کنایه از شکوه و جلال و جبروت باشد. او واجد همه خصایل رذیله است. البته زنی نیک سرشت دارد و یکی از پسرانش سر به راه است یکی چون قابیل و دیگری چون هابیل. چه همانندسازیهای معرکهای اینها را هر کسی که با قرآن کمی آشنایی داشته باشد میتواند جایگزین کند. کار چندان مشکلی نیست.
در این داستان فرعون جادویش پول است و ثروت و در نهایت چون موسای داستان هارونی ندارد. به ناچار فرعون متنبه شده و عذابی که در راه است برگردانده میشود. به راستی آیا این گونه برداشتهای آماتوری از قرآن کریم درشان این کتاب عظیم است؟ چرا وقتی که نمیتوانیم ایده ساز باشیم، تفکر و اندیشه کنیم، درست بنویسیم و. . پای قرآن را وسط میکشیم و خویش و تمام ضعفهای خود را پشت آن مخفی میکنیم و هی به به و چه چه میکنیم که این ماییم که قرآن رابه روز روایت کرده ایم. داستانهای قرآنی دارای زیرلایهها و زیر متنهای فراوانی است.
هرچند که به زعم راقم سریال صاحبدلان در مقایسه با دیگر سریالهای ماه مبارک جای تامل بیشتری دارد. سریالی چون آخرین گناه که نگاهی است به یکی دو فیلم خارجی چشم و هفت و… سریال زیر زمین که مشابه آن یکی دو سال پیش پخش شد در آنجا همین آقایپور عرب کیف پول را در زمینی مخفی میکند که روی آن مسجد میسازند. نامبرده آنقدر برای برداشتن کیف پول به مسجد میرود که در آخر مسلمان میشود. که این سوژه نیز برگفته از فیلمهای خارجی است. سریال شبکه پنج را هم دیگر اصلا نمیتوان حرفش را زد بهتر است چیزی دربارهاش نگوییم. سریال صاحبدلان از بازیهای قابل قبولی برخوردار بود. حمید ابراهیمی در نقش محمود، ثریا قاسمی و مهرانه مهین ترابی که اتفاقا این این نقش چه خوش در او نشسته بود. محمد کاسبی و سیروس گرجستانی هر چند که تلاش خود را کردهاند اما کلیشهای از بازیهای قبلی خود را ارائه داده اند. حسین محجوب اما اگر میتوانست بیان خود را دراماتیک کند بازیاش باورپذیر و طبیعی جلوه میکرد. نوع بیان او که کلمات را میخورد و بعضا جویده جویده حرف میزند و… حالتی تصنعی به بازیاش میدهد و در جاهایی زحمتش به هدر میرود. چون بیان و نحوه ادای آن تاثیر بسزایی در ارائه صحیح حالتهای بیانی و آکسانگذاری درست دارد که این خود تاثیر دو چندانی بر بازی و حرکت میگذارد. شاید این سریال یک دراماتورژ و بازیگردان تئاتری کم داشت. در شیوه کارگردانی چیز چندان مهمی دیده نمیشود. چون کارهای قبلی آقای لطیفی، بیان تصویری آن هم در ارتباط با چنین موضوعی ضروری به نظر میرسد بیان تصویریای که با نوعی مفهوم دراماتیک توام شده باشد تا بتواند در پرداختموضوع و مفاهیم داستان در راستای ارتباط با تماشاکنان کمک کننده باشد. در نهایت باید گفت این گونه نگاه به قرآن شاید خطرناک باشد چرا که اگر باب شود قرآن و مفاهیم آن در حد داستانهای ملودرام پایین آورده میشود.
در انتها باید گفت که کارگردان و یا نویسنده نباید خود را بر اثرش سنجاق کند و در جلسه نقد در صدد توضیح مواردی که محل اشکال دارند و یا نا مفهوم هستند برآید. بهتر است سعی شود کسانی دعوت شوند که واقعا منتقد هستند. که این بسیار به نفع سیما و سیاستگذاریهای آن است. چرا که اینگونه، بدون تکه پاره کردن تعارفهای معمول موارد اشکال را در مییابیم و برای آینده راهکارهای تازهای فرا روی هنرمندان و دست اندرکاران میگشاییم که نتیجهاش اندیشگی، پختگی، حرفه ایگری و در یک کلام درست گام برداشتن است تا با تاسی به آن سطح دانش، بینش و توقع مخاطب را به نقطه مطلوبتری هدایت کرده و برسانیم که اگر چنین شود این به ثواب نزدیکتر است و از هر چیز اولی تر.
در خاتمه برای مثال خوب است نگاهی کوتاه به هالیوود بیندازیم. آنان بدون این دنگ و فنگها و همانندسازیها با همان شکل کلاسیک خیلی جدی داستان آفرینش را بیان میکنند. و در کمال زیرکی و اندیشیدن در خصوص نحوه بیان و هدف غایی خود طوری اسمعیل و هاجر را نشان میدهند که راهی جز بدبینی تماشاکنان نسبت به آنان باقی نمیگذارند و در نهایت ضمن اثبات حقانیت قوم بنی اسرائیل و یهود در نتیجه صهیون به طور کل اسمعیل و هاجر را از داستان ابراهیم به راحتی حذف میکنند. طوری که منطقی به نظر برسد. کاملا حساب شده و به شیوه دراماتیک. حالا قضاوت کنید کدام امروزی کار کرده ایم، کدام عمیقتر کار کردهایم و کدام با اندیشهتر درخصوص بیان قصص الهی بوده ایم. در سطح ماندن و آنقدر دم دستی به مسائل نگاه کردن و سطح بینش و توقع تماشاکنان را پایین نگه داشتن این فرجه را ایجاد میکند که آن فیلم نزد همگان مقبولتر افتد و با بیش از گذشت چند دهه در اذهان ماندگار شود. و این وظیفه ما را در ارائه درست و صحیح حقایق قرآنی و معارف آن سنگینتر میکند. تنویر افکار و روشنگری اذهان و بالا بردن سطح بینش و دانش عمومی و بالا نگهداشتن توقع مردم از یک اثر هنری در راستای تقابل با فرهنگ و هنر وارداتی و تهاجم همه جانبه فرهنگی، هنری و عقیدتی وظیفه ما را بیشتر و دوصد چندان میکند که از این پس با دقت و وسواس بیشتری دست به گزینش و ساخت اینگونه آثار بزنیم. که اگر چنین نکنیم و ژرفتر نیندیشیم و تنها در فکر گذران روزمره باشیم آنگاه هر نااهلی به خود اجازه میدهد که قرآن را مستمسک قرار دهد. و این مائیم که مسئولیم و باید در مقابل خدا و رسول و ائمه اطهار و قرآن و مردم پاسخگو باشیم. به امید روزهای پر از اندیشه، که برگرفته از هنر و فرهنگ ناب اسلامی ایرانی باشد. انشاءالله.
صاحبدلان درباره ستارههایی منتظر عذاب
روزنامه سرمایه | آبان ۱۳۸۵ | هلیا آبادی
ماجرای عذاب، خوب و بد بودن، رفتار گناهآلود یا ثواب داشتن ماجرایی است که شبکه پردامنه یک به دنبال به تصویر کشاندن آن رفته است. دعواهای دو برادر یک مظهر درستی و یک مظهر ناراستی که البته هیچ کدام مطلق نیستند. نه آن برادری که کارش مرمت قرآن است و خلیل نام دارد و چه آن دیگری که جلیل نام دارد و به دنبال بنای ساختمانی بزرگ در دوبی است. اوایل ماه رمضان قرآنی آورده میشود به برادر داده میشود. قضیه از همین جا شروع میشود. برادر با تکیه بر نشانهها تصمیم به هدایت برادر گمراه میگیرد. زن برادر را شفا میدهد و خود به جبران این ترس از عذابی که وعده داده است خانهاش را با علمهای چوبی محافظت میکند. اما برادر دیگر چندان وقعی به این هشدار نمیگذارد و همه چیز در کش و قوس این اتفاقها پیش میرود. صحاف پیر با نوهاش «دینا» که دانشجوی رشته فیزیک است، اختلافاتی دارد و پسرش «محمود» هم بر سر سهم الارثش با پدر و دینا کشمکش دارد.
در این ماجرا محمود از نامادریاش انتظار دارد برای رسیدن به هدفش به او کمک کند. در این بین او برای رسیدن به پول و برآورده شدن حرص و طمعی که از سوی عمویش بیشتر میشود، حتی سعی در کشتن و از بین بردن دینا میکند. اما دینا کشته نمیشود حافظهاش را از دست میدهد و… این سریال براساس طرحی از رضا جودی ساخته شده که در رقابت با طرحهای دیگر توانست اعتماد مسوولان شبکه را به خود جلب کند و محمدحسین لطیفی کارگردان نام آشنای سریالهای تلویزیونی ساخت آن را قبول میکند.
به غیر از کارنامه موفق این کارگردان در ساخت سریالهای تلویزیونی، او جمع زیادی از بازیگران سینما را دور خود جمع کرد تا مجموعهای جذاب بسازد که تاکنون موفق شده است. نام باران کوثری که با کارگردان بیش از این در فیلم سینمایی خوابگاه دختران همکاری کرده است، در ابتدای مجموعه میآید. در این سریال بازیگران حرفهای زیادی حضور دارند همچون محمد کاسبی، حسین محجوب، ثریا قاسمی، باران کوثری، مهرانه مهین ترابی، سیروس گرجستانی، محسن قاضی مرادی، پوریا پورسرخ، حمید ابراهیمی، برزو ارجمند، مهران رجبی و لیدا عباسی.
این مجموعه ابتدا با پرسش و پاسخهای گوناگون دینا و پدربزرگش سعی داشت تا گونهای از تفکرات جوانان را مطرح کند. بعدها کار به نصیحت و شعار کشید. اما بازی محمد کاسبی و حسین محجوب در رویارویی با یکدیگر با وجود فضای بسته با موفقیت همراه بود. در این میان با این که برخی عکس العملها با تعجب مخاطب روبه رو است به مانند چند قسمت گذشته که عمو و پدربزرگ هیچ اعتنایی به گمشدن دینا ندارند. در عین حال ثریا قاسمی هم توانسته روی ویلچر به خوبی از میمیک صورت و حرکت دستهایش استفاده کند. همچنین مهرانه مهین ترابی نیز سعی کرده بیشتر بر بازی صورت خود تکیه کند. او خوشحالیها و ناخوشایندیهایش را کاملا با صورت خود نشان میدهد. اما این سریال بر دیالوگ استوار است. دیالوگهایی که گاه گفتنشان بسیار سخت به نظر میرسد و سبب میشود که مخاطبان به این کلمات دشوار گوش دهند.
هر چند صاحبدلان از این ویژگی برخوردارتر است که ندیدن بخشهایی از آن سبب میشود که خط داستان از دست برود. مثلا در آن قسمت که محمود به دینا ضربه میزند تا مدتها معلوم نمیشود چه اتفاقی افتاده است.
کاسبی درباره نقش خود در این سریال به فارس میگوید: «صاحبدلان به بحثهای عمیق دینی و مذهبی و کمی هم به فلسفه میپردازد. در این سریال، من نقش برادری را بازی میکنم که نمیتوانم بگویم شخصیت منفی و سیاهی دارد، چرا که هیچ کس در ذات خود سیاه نیست.»
اما در این مجموعه همچنین بر مبانی دین تاکید شده و با شفا یافتن بیمار تا مرحله درگیر شدن با اعتقادات پیش رفته است.
اینجا نظر بدهید