نما۳۰ | علی نعیمی:
جشنواره فیلم فجر برای من از سال ۲۵ معنای دیگری به خود گرفت. تا آن سال به غیر از چند بار حضور در سینماهای جشنواره و تماشای تک و توک آثار سینمایی و شنیدن اخبار آن از تلویزیون چیز دیگری برایم نداشت. تا بهمن ۸۵ و اولین دوره جشنواره فجر که به عنوان خبرنگار در سینمای رسانهها حضور داشتم.
یادداشتهای علی نعیمی سردبیر نما۳۰
در جمع رفقای خبرنگار و منتقد در آن سال که اولین حضورم در سینمای منتقدان بود شاید من از همه جوانتر بودم و بیشتر شوق تماشای چیزهایی را داشتم که تا آن روز تنها مرورش را در شماره اسفند ماهنامه فیلم میخواندم. حالا داشتم از نزدیک تجربه میکردم دیدن آدمهایی که همیشه نوشتههایشان را دوست داشتم و دنبال میکردم. از نیما حسنینسب که آن سال بولتن جشنواره را سر و سامان میداد تا مهرزاد دانش و حسین معززینیا که خواندن نقدهایشان برایم کلاس درس بود. مجید اسلامی عزیز و بزرگ و هوشنگ گلمکانی و عباس یاری و جواد طوسی و طهماسب صلح جو که هر کدام غولی بودند در دنیای نقد. آدمهایی که دیگر نامی در یک مجله دوست داشتنی نبودند و عمیق فیلم دیدن را با نشستن کنارشان روی صندلیهای سینما فلسطین یاد گرفتم.
روابط عمومی آن دورههای جشنواره فجر حبیب ایلبیگی بود. رضا آژ و خسرو باباپور و مریم جودکی هم همکاران روابط عمومی جشنواره بودند. انسانهای نازنینی که در روابط عمومی فارابی مشغول بودند و فارابی در آن سالها مسئول برگزاری جشنواره فجر بود. کارتهای جشنواره فجر یک کارت مقوایی A5 بود که عکس هر نفر را روی آن زده بودند با یک طراحی ساده. یک دفترچه نارنجی رنگ هم از طرف بنیاد سینمایی فارابی در کنار کارتها به منتقدان داده بود که حالا این دفترچه نارنجی رنگ بعد از ۱۷ سال هنوز هم یکی از دفترهایی است که با خاطرات سینمایی پر شده و جزوی از یادگاریهای دوست داشتنی من از دوران جوانی و جشنواره بود. در آن سال خبری از کارتهای pvc و بارکد و ناهار و شام و میان وعده نبود. هر کس یک بطری آب دستش بود و اگر فرصتی میان تماشای فیلمها دست میداد به مغازههای اطراف سینما فلسطین میرفت و ساندویچی میخورد تا سانس بعدی آماده شود.
جشنواره بیست و پنجم اولین جشنواره دولت احمدینژاد بود و صفارهرندی وزیر ارشاد آن دوران بود. فیلمها همگی حاصل آخرین مجوزهایی بود که دولت اصلاحات داده بود و تنوع حضور فیلمسازان در جشنواره خیلی زیاد بود. رخشان بنیاعتماد با خون بازی آمده بود و محمدحسین لطیفی که آن روزها به واسطه سریال صاحبدلان حسابی کار و بارش گرفته بود روز سوم را در مهلت زمان کوتاهی آماده کرد و به جشنواره آمد. دهنمکی اخراجیها۱ را ساخته بود و کیومرث پوراحمد با اتوبوس شب دل خیلیها را برد. مسعود کیمیایی قرار بود با رئیس به جشنواره بیاید که فیلم تا لحظات آخر نرسید و داریوش مهرجویی با سنتوری حسابی در جشنواره جولان داد. وقتی علی سنتوری از پلههای مترو بالا میآمد و من روی پلههای میان صندلیهای سینما فلسطین بار دیگر عاشق سینما شدم.
این مطلب در بولتن جشنواره چهل و دوم فیلم فجر منتشر شده است
اینجا نظر بدهید