انتخاب سردبیرجشنواره فیلم فجر 42سینمای ایران

چند نکته درباره فیلم ها و جشنواره ای که گذشت | بی مهری به فیلم های مستقل

مهران مدیری در فیلم تابستان همان سال

نما۳۰ | امید جوانبخت: نگاه نگارنده به جشنواره فیلم فجر همواره از زاویه دیدن آثاری تازه که به نوعی برآیند تولیدات یکساله سینما را در بر می گیرد، بوده است تا سیاست های مدیریتی جشنواره (که در سال های اخیر متاسفانه روند روبه تنزلی دارد) هر چند که تولیدات سال های اخیر متاسفانه از روال شکل گیری طبیعی فاصله گرفته و بیش از آنکه دلمشغولی های متنوع فیلمسازان با دیدگاه های مختلف در آنها دیده شود، دغدغه های مسوولان در چیدن ویترینی به چشم می آید که عناوین موضوعی آنها بتواند دل مدیران ارشد عمدتا نامرتبط با سینما و هنر را راضی کند.

درباره فیلم‌های جشنواره فجر ۴۲ چه می‌دانیم؟

تورم فزاینده هزینه های تولید فیلم (همچون بقیه امور) کل تولیدات را به سه دسته تقسیم کرده: گروه اول تولیدات ارگان ها و سازمان های سینمایی و غیرسینمایی است که بودجه های سرگردان آنها با عنوان تبلیغات فرهنگی نصیب افرادی می شود که با انتخاب موضوعاتی باب طبع مدیران یا به قصد پیوستن به جرگه فیلمسازان، هر سفارشی را می پذیرند یا پس از مدتی بیکاری با کمترین انگیزه، پروژه ای (و به تبع آن درآمدی) را برای خود تعریف می کنند که منابع مالی آن تا حدود زیادی مهیاست. دسته دوم فیلم های ژانر پرمخاطب این سال ها یعنی کمدی است که فیلمسازان مختلف به این نیت به سمت آن می روند که علاوه بر کمترین درگیری با ممیزی، اکران و برگشت هزینه های آن (در بدترین حالت) تضمین شده است و آثار گروه سوم که کمی نسبت به جامعه دغدغه مندترند، با حداقل گروه و هزینه و گاهی حتی به صورت زیرزمینی و در سکوت خبری تولید می شوند، بیشترین درگیری را با ممیزی و اکران داشته و عمدتا مغضوب مدیران نیز هستند و بیشتر نگاه شان به حضور در جشنواره های بین المللی و در صورت خوش شانسی اکران های خارجی محدودی است که می تواند بودجه فیلم را برگرداند. این رویه باعث شده که فیلمسازان حرفه ای که با نگاه و دغدغه های شخصی و اجتماعی سینمای بدنه و غالب را شکل می دادند به تدریج از گردونه فیلمسازی خارج شوند و در جشنواره سال های اخیر (به عنوان ویترین تولیدات هر ساله) بوی موضوعات سفارشی بر عطر سینما غلبه کرده و حتی آثاری که سر و شکل بهتری هم دارند کمتر رغبتی جهت استقبال مخاطبین ایجاد می کنند. در سالن انتظار یکی از سینماهای جشنواره با دیدن اصغر هاشمی، فیلمسازی که مدت هاست خبری از او نیست، به یادم آمد در اواخر دهه شصت و هفتاد او کمدی های اجتماعی دغدغه مندی همچون زیر بام های شهر، در آرزوی ازدواج و مهریه بی بی را می ساخت و با استقبال نیز روبه رو می شد، حتی فیلم های اجتماعی دیگرش همچون دو همسفر، زندگی و نگین و حتی سریال هایی چون آپارتمان و یک مشت پر عقاب نیز کمابیش همین ویژگی را داشتند، اما او و بسیاری دیگر با شرایطی که ذکرش رفت ناخواسته از این قافله جدا شده اند. به هر حال امسال از جهت به جا آوردن آیین هر ساله به دیدن چند فیلمی که امید بیشتری به آنها داشتم، رفتم. اولین فیلم «نبودنت» بود. «کاوه سجادی حسینی» سال ها پس از درگذشت تاسفبار پدرش (علی سجادی حسینی) بر اثر شلیک اشتباهی در پشت صحنه آخرین فیلمش (خط آتش/۷۳)، به فیلمسازی روی آورد و پس از چند فیلم (که شاخص ترین شان بوفالو بود) امسال فیلم خوب نبودنت را ساخته که به شرایط دشوار اجتماعی زنی می پردازد که به دنبال شوهر گمشده اش می گردد درحالی که اطرافیان فکر می کنند که او از بین رفته. فیلم اجتماعی تلخی که بازی های خوب سحر دولتشاهی و آزاده صمدی (که بیشتر بار فیلم بر دوش آنها بود) از نکات قابل اشاره ای بود که متاسفانه به چشم داوران نیامد. از دو کمدی اکران شده در جشنواره اولین ساخته جواد عزتی (بازیگر موفق سال های اخیر)، تمساح خونی هر چند ساخت نسبتا قابل قبولی داشت اما متاسفانه در مسیر کمدی های سال های اخیر که با قصه ای لاغر به پینگ پنگ های کلامی بازیگران اصلی وابسته اند، قرار داشت و خیلی نظرم را جلب نکرد اما صبحانه با زرافه ها ساخته سروش صحت فیلم موفقی بود که بی لودگی، تماشاگر را به خنده وامی داشت، از معدود فیلم های طنز موقعیت که کمتر در سینمای کمدی راحت طلب کنونی فیلمسازان به سراغش می روند، از نوع فیلم هایی چون اجاره نشین ها (مهرجویی)، نان و عشق و موتور هزار (داودی) و دایره زنگی (بخت آور). طنز موقعیت فیلم به نوعی در امتداد نگاه صحت در فیلم و سریال های اخیرش یا نوشته های کوتاهش در روزنامه ها بود که موضوعات قابل تاملی را در موقعیتی طنز که برآمده از اتفاقات پیرامون مان است مطرح می کند.

مورد توجه قرار گرفتن تمساح خونی و نادیده گرفتن کامل این فیلم واقعا هیچ توجیهی ندارد. شاید موضوعات مطروحه در فیلم به مذاق تصمیم گیران و داوران خوش نیامده. در گذشته طنز معمولا از اغراق در واقعیت حاصل می شد اما امروزه این فیلم ها به نوعی تلطیف واقعیت نیز به حساب می آیند.

فیلم «صبح اعدام» افخمی را به نوعی نزدیک به فیلمی چون «گاوخونی»اش می توان به حساب آورد با این تفاوت که در گاوخونی روایت راوی اصلی با فلاش بک هایی همراه بود که ذهنیات راوی را برای تماشاگر ملموس می کرد و به داستان و لحن خاص فیلم رنگ و لعابی دوست داشتنی می داد، اما در صبح اعدام، فیلم در کنار ناشناخته بودن بازیگران اصلی (علی رغم باور پذیری) و فیلمبرداری سیاه و سفید، عمدتا اتفاقات در گفتار و ذهن شخصیت ها پیش می رود و تصویرهای بسته، سیاه و سفید و ادامه دار فیلم، بی هیچ اتفاق یا رویدادی در تصویر (هر چند فیلمبرداری خوبی دارد) پس از مدتی خسته کننده می شود و تماشاگر نمی داند چرا باید لحظه به لحظه رفتن دو محکوم به اعدام را دنبال کند درحالی که فیلم در کمبود داستانی پرفراز و نشیب، هیچ تلاشی جهت سمپات کردن شخصیت آنها نمی کند. بیشتر تماشاگران از میانه فیلم سالن را ترک کردند و بعید است که در فضای حاکم بر اکران، این فیلم به اکران عمومی برسد.

فیلم تابستان همان سال ساخته محمود کلاری بیش از انتظارم دلنشین و دوست داشتنی بود و می توان آن را دلی ترین فیلم جشنواره دانست (کاملا در نقطه مقابل آثار سفارشی). روایت واقعی خاطرات مقطعی از نوجوانی کلاری که پیرامون داستان ساده اصلی به نوعی گذری بر اتفاقات تاریخی، اجتماعی دهه چهل نیز به حساب می آید. همه بازیگران آشنا و ناآشنا خوب و باورپذیرند و خصوصا انتخاب دو بازیگر نوجوان فیلم که بسیار در انتقال حس های موردنظر فیلمساز درست و موثر عمل کرده اند. حین تماشای فیلم فضای آن گاهی یادآور درخت گلابی مهرجویی بود که آن را هم خود کلاری فیلمبرداری کرده بود. فیلمنامه فیلم و جملاتی که بازگو کننده ذهنیات شخصیت اصلی فیلم بود بسیار ساده و تاثیرگذار است که مهارت نوشتن چنین کاری را نیز باید به توانمندی های کلاری افزود. یکی از نکات مهم فیلم به نظر نگارنده انتخاب فضا و موضوعی برای فیلم است که با شرایط سنی و زیستی فیلمساز هماهنگ است. هر وقت فیلمسازی به سوی موضوعاتی که دغدغه و آشنایی شخصی و کاملی با جزییات آن دارد برود، احتمال توفیق اثر و تاثیرگذاری آن زیاد می شود. معمولا موفق ترین اثر فیلمسازان خوب از این قاعده پیروی می کند. اما در بهشت تبهکاران اغلب دغدغه های مسعود جعفری جوزانی را می توان دید. داستانی شلوغ و پرملاط در تاریخ معاصر ایران که پیرامون داستان و شخصیت های اصلی اش به اتفاقات مختلف اجتماعی، سیاسی، قضایی، نفت و… می پردازد. فیلم روایت کارمند جوان شرکت نفت آبادان در اواخر دهه بیست است که از معترضین به تبعیض بین کارکنان انگلیسی و ایرانی است و به واسطه قلم خوبی که در نوشتن و ترجمه دارد پایش به تهران کشیده شده و طعمه دسیسه قتل مدیر تماشاخانه تهران و مطبوعه تهران مصور می شود. فیلم به لحاظ سینمایی نقاط قوتی در زمینه کارگردانی، فیلمبرداری و موسیقی دارد که در فیلم های سال های اخیر کمتر دیده می شود (و می توان در زمان نمایش عمومی بیشتر به آنها پرداخت)، فقط ای کاش که فیلمساز درلابه لای وقایع و شخصیت های مختلف، خلوت های بیشتری برای شخصیت هایش ایجاد می کرد تا علاوه بر همذات پنداری بیشتر بیننده با آنها، بر تاثیر گذاری شان نیز بیفزاید. کاری که جوزانی با مهارت بسیار در فیلمی چون شیرسنگی انجام داده. در یکی از اولین نمایش های جشنواره ای فیلم تاخیر در رسیدن نسخه نهایی فیلم در سانس مشخص شده، دعوا و جنجالی را بین صاحبان بلیت های خریداری شده با مسوولان سینما ایجاد کرد و آنها را مجبور کرد که علاوه بر نمایش فیلم کمدی سانس بعد برای تماشاگران این فیلم، نسخه ای از فیلم که جهت بازبینی ارایه شده بود (و از نظر کارگردان نسخه نهایی نبود) را برای منتظران دیدن فیلم به نمایش درآورند (هر چند از دید سازندگان تضییع زحمات شان است اما در شرایط خاص جشنواره به جهت زمان آماده شدن فیلم ها گاهی این اتفاقات پیش می آید). نمایش این نسخه با اعتراض شدید کارگردان در جلسه مطبوعاتی فیلم به مسوولان جشنواره، سبب شد تا فیلم که در چند رشته کاندیدا بود در اختتامیه و جوایز کاملا نادیده گرفته شود و از این جهت سرنوشت فیلم در جشنواره شبیه سرنوشت شخصیت اصلی فیلم شد.

در دوره های گذشته گاهی برای فیلمسازان پیشکسوت این امکان ایجاد می شد که فیلم از نیمه های جشنواره به نمایش درآید ولی در دوره هایی نیز سخت گیری جهت آماده بودن نسخه نهایی همه فیلم ها از ابتدای جشنواره دلخوری هایی ایجاد می کند.

مطرح شدن دوباره نام سینماگران پرافتخاری چون مجید انتظامی، محمود کلاری و سعید پورصمیمی (که ظاهرا به عقوبت حضور در برادران لیلا از دریافت سیمرغ بلورین بازماند) مایه دلگرمی اختتامیه بود.

به هر حال مسوولان جوان تر جشنواره باید به این نکته توجه داشته باشند که هنرمندانی که سال ها با آثار شریف شان موجب سربلندی سینمای ایران بوده اند همواره احترام شان واجب است و حرف ها و اعتراضات شان برآمده از حساسیت های بالای آنهاست و هرگونه طرد و نادیده انگاری یا استفاده ویترینی از نام و سابقه آنها می تواند منجر به دلزدگی و کناره گیری یا مخدوش کردن جایگاه آنها در دید مخاطبان شود که در هر دو حال به ضرر سینمای ایران خواهد بود./شرق

 

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید