جشنواره فیلم فجر 42

نقدهای فیلم آبی روشن در جشنواره فجر ۴۲ | یک درام متفاوت در آذربایجان

مهران احمدی در فیلم آبی روشن

نما۳۰ | فیلم آبی روشن به کارگردانی قاسم (بابک) لطفی خواجه پاشا و تهیه‌کنندگی سید محمدحسین میری، اولین محصول مشترک سازمان هنری رسانه‌ای اوج و فارابی است که نویسندگی آن را امیر ابیلی و داود گنجوی به صورت مشترک برعهده داشته‌اند.

درباره فیلم‌های جشنواره فجر ۴۲ چه می‌دانیم؟

خلاصه داستان فیلم آبی روشن

خلاصه داستان فیلم آبی روشن: یک صاحب معدن فیروزه ، قصد دارد خادم حرم حضرت امام رضا علیه السلام شود که با پیدا کردن یک سنگ فیروزه بزرگ ، قصد دارد آن سنگ را هم به آستان قدس هدیه کند، اما سر بزنگاه سنگ دزدیده شده و نگهبان معدن کشته می شود. دزد و قاتل کسی است که بعدا متوجه می شویم پسر برادر همان صاحب معدن بوده ، برادری که سال ها پیش به دلیل خلافکاری از سوی وی طرد شده است.

بابک خواجه‌پاشا پیش از این با فیلم سینمایی «در آغوش درخت» در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت که موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و دیپلم افتخار بهترین کارگردانی شد. پیش بینی می‌شود داستان این فیلم به موضوع مردی تبریزی می‌پردازد که با مشکلاتی مواجه است و نقش این کاراکتر را مهران احمدی بازی می‌کند.

بازیگران و عوامل فیلم

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینی‌تبار، روح‌الله زمانی، علی‌اکبر اصانلو، کاظم هژیرآزاد، سامان مهکویه و … به ایفای نقش می‌پردازند.

سایر عوامل اصلی «آبی روشن» عبارتند از مجری طرح: وحید معدنی، مدیر فیلمبرداری: پیمان عباس‌زاده، تدوین: حسین جمشیدی‌گوهری، موسیقی: فرید سعادتمند، طراح صحنه: امیر زاغری، مدیر تولید: سید مقصود میرهاشمی، طراح چهره پردازی: کامران خلج، طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی،، مدیرصدابرداری: اشکان پورتاجی، طراح لباس: الهام ترکمن، مدیر برنامه ریزی: امید همتی‌فراز، دستیار اول کارگردان: امیر رونقی، طراح جلوه‌های ویژه میدانی: ایمان کرمیان، طراحی جلوه‌های بصری: امین پهلوان‌زاده، منشی صحنه: آرزو قربانی، عکاس: صمد قربان‌زاده، روابط‌عمومی: الهام عرشی‌زاده.

نشست خبری فیلم آبی روشن در جشنواره فیلم فجر

سکانس برگزیده فیلم آبی روشن

پشت حمام- روز- خارجی

عده­ای پیر و جوان مشغول بازی تخته‌نرد هستند. با دیدن یونس صدای بازی آن‌ها قطع می‌شود. برمی‌خیزند. یونس از مقابل آن‌ها می‌گذرد و وارد محیط نسبتاً بزرگی می‌شود که دورتادورش افرادی مشغول تاس ریختن هستند. مقداری پول مقابل هر کدام قرار دارد… کوزه‌دار، خلیل، مردی ۵۰ تا ۵۵ ساله و با ظاهری خلاف، میان جمع روی چهارپایه نشسته و بقیه روی دو پا نشسته­اند. جوانی پول­ها را می­شمارد و جلوی کوزه­دار می­گذارد.

  • جوان: سه و چهارصده آقا خلیل!
  • خلیل (پول­ها را زیر پاشنه کفشش می­گذارد): بنداز.

پیرمرد تاس­ها را توی دستش می­چرخاند و پرت می­کند. تاس روی دستمال می­نشیند و هم‌زمان درِ چوبی باز می­شود و پاشا و یونس وارد می­شوند. تاس­ها می­ایستند. با دیدن یونس، خلیل از جا بلند می­شود و حین بلند شدن پایش به سینی می­خورد و عدد تاس­ها به هم می­خورد. پیرمرد می­خواهد اعتراض کند که خلیل دهانش را می­بندد.

  • خلیل: هیسسس! (به پسر) پولاشونو پس بده!
  • پاشا: به حضرت عباس من بش نگفتم.
  • خلیل: واسه بازی اومدی یا آدم‌فروشی؟
  • یونس: اومدم پی ایوب.
  • خلیل (با خنده و رو به پاشا): ببر اینو ارواح خاک پدرت.

و می­خواهد برگردد که یونس دستش را می­قاپد.

  • یونس: کجاست؟
  • پاشا: ایوب کجا بود حاجی؟ از همون بیست سال پیش دیگه ما هیچ خبری ازش نداریم.
  • خلیل: این تا حالا فروختتمون پاشا، بی‌خودی عزوجز نکن.
  • یونس: من کسی رو نفروختم.
  • خلیل: این به ایوب رحمش نیومد، به تو رحم کنه؟
  • یونس: قماربازو کسی لو می‌ده که بش باخته….
  • خلیل: توپو تو زمین من ننداز جون عزیزت، خودش می­گفت کل بازارم می­دونن که تو فروختیش….
  • یونس (با مکث): من هر کاری کردم، به خیر و صلاحش بود، ولی بالاخره با آدم‌هایی مثل تو گشتن تاوان هم داره…

خلیل (رو به آسمان): ‌ای کرمت رو شکر که ریش و قیچی قضا و قدر خلق­الله­ت افتاده دست یه همچی کسی. بدبخت اون ایوب که تو…

  • یونس: لغز خوندنو کم کن خلیل، بگو کجاست؟

یونس مستقیم به چشمان خلیل زل زده است. سکوت در فضا حاکم می‌شود. قماربازها دست از بازی کشیده‌اند. آدم‌ها کم‌کم فضا را ترک می‌کنند…

  • خلیل: این‌ها رو می­بینی. (به قماربازها اشاره می­کند) من تو کل شهرهای اطراف از همه بیشتر سهم می­گیرم، ولی این‌ها بازم میان این‌جا، می‌دونی چرا، چون حرفم حرفه. من قمارباز، تو مرد خدا، بیست سال پیش اومدی یه قسم گذاشتی وسط، از فرداش ایوب زوزه کشید اون‌ورِ در، اما پاش نرسید این‌ور. تمام!
  • پاشا: راست می‌گه حاج یونس… ایوب این‌طرف‌ها نیومده.

نظر منتقدان درباره فیلم آبی روشن

√سعید مستغاثی | یک صاحب معدن فیروزه ، قصد دارد خادم حرم حضرت امام رضا علیه السلام شود که با پیدا کردن یک سنگ فیروزه بزرگ ، قصد دارد آن سنگ را هم به آستان قدس هدیه کند، اما سر بزنگاه سنگ دزدیده شده و نگهبان معدن کشته می شود. دزد و قاتل کسی است که بعدا متوجه می شویم پسر برادر همان صاحب معدن بوده ، برادری که سال ها پیش به دلیل خلافکاری از سوی وی طرد شده است.

برای یافتن قاتل و دزد سنگ فیروزه ، شاهد یک سفر طولانی و کشدار و بسیار اضافی هستیم که در انتها با یک به اصطلاح نیش تلفن، با سر و کله خودش را تسلیم می کند و تماشاگر مغبون می ماند که حدود ۹۰ دقیقه سر کار بوده است!

در پایان هم باز قصاص و قصاص کشی داریم و لوطی گری به سبک فیلمفارسی های قدیم و… و یک پرسش: در حالی که برای جلوگیری از گردن گرفتن جعلی قتل ها، نیروی انتظامی و قوه قضائیه، پروسه ای طولانی و پیچیده برای قبول یا رد آن دارند، چگونه وقتی در این فیلم به گونه ای خیلی تابلو و گل درشت، قتلی به گردن گرفته می شود، به راحتی متولیان قانون آن را قبول کرده و موضوع به کسب رضایت از اولیاء دم کشیده می شود؟!/کیهان

√سام بهشتی | آبی روشن جنس دیگری از سینما است، بابک خواجه پاشا در دومین فیلمش وجوه دیگری از توانایی‌هایش در عرصه کارگردانی را به رخ می‌کشد و بازگشتی به سینمای قصه‌گو داشته است.

بابک خواجه پاشا در تازه ترین اثر سینمایی اش با یک فیلمنامه درست به قلم امیر ابیلی و داوود گنجوی قصه روایت می کند و از ابتدا تا انتها با جهان قصه و فُرم و لحن روایی مبتنی بر منطق روایی اصولی در یک فیلم جاده ای محاطبش را با خود همراه می کند.

از جغرافیا به عنوان یک رُکن اصیل بهره می گیرد و با قاب های خوش رنگ و لعاب و خلق میزانسن های درست یک جهان قابل باور با شخصیت هایش می سازد.

فیلم مضمونی انسانی دارد و با محوریت امام رضایی به ورطه شعار و کلیشه نمی افتد و همین نکته بیانگر این موضوع است که هنوز می توان در سینمای ایران این مدلی قصه گفت و در لایه های پنهان بدون بزرگنمایی های بیهوده از ایدئولوژی حرف زد.

«آبی روشن» یک بازیگر درخشان دارد و آن هم حضور متفاوت مهران احمدی است. حاج یونس در شخصیت پردازی روی کاغذ شخصیت سختی است و برای باورپذیر شدن از ابتدا تا دگرگونی کاراکتر در پایان قصه، نیازمند حضور یک بازیگر مقتدر بود تا از عهده نقش بیرون آید و مهران احمدی با توانایی هایش این نقش را مال خود می کند و یکی از شانس های اصلی سیمرغ مرد اول این دوره از جشنواره خواهد بود.

سارا حاتمی دیگر بازیگر این فیلم هم که سیمرغی پارسال بود در «آبی روشن» باز هم حضور غافلگیر کننده ای دارد. «آبی روشن» یکی دیگر از فیلم های سازمان فرهنگی و هنری اوج است که در راستای سیاست های این سازمان یک فیلم اجتماعی مهم را تولید کرده که بازگشت به سینمای قصه محور است. سینمایی که لحن شاعرانه دارد و پر از لحظه های جذاب به لحاظ ساختار سینمایی است و مدت ها بود که جای این جنس از فیلمسازی در سینمای ایران خالی بود./ایرنا

√لقمان مداین | محتوای فیلم بسیار خوب طرح شده بود، ما را یک قدم بالا می برد تا از زاویه شخصی به مباحث پیرامونی نگاه نکنیم، ما را به صندلی امام رضا(ع) می نشاند تا با احاطه کامل هر شخص را آنالیز کنیم، قضاوت نکنیم، بعد مثبت و منفی انسان ها را کنار هم می گذاشت، می خواست بگوید برای آنکه خادم اهل بیت(ع) شوی باید حسابت را با همه تسویه کنی، هیچ نقطه تاریکی نه در ذهنت باشد نه در قلبت، رشد و بخشندگی را تعلیم‌می داد، آمد تا بگوید هیچ خیری به کسی نمی رسانی مگر آنکه پاسخش را در همین جهان می یابی، یعنی از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری، نشان می دهد امام رضا(ع) ضامن هرکس می شود چه خوش نام چه بد نام و دلیلش صبر ایوب می خواهد تا به سفر قهرمان بروی و دانه به دانه دلیلش را بیابی.

فیلمنامه قهرمان و ضدقهرمان خیلی خوبی داشت، یکسان بود، قهرمانی که بزرگترین مانع را نهایتا در خودش دید، پس خودفکنی کرد و بر ضد قهرمان که درونش بود پیروز شد و به خادم نائل آمد، حاج یونس و صبا را خضر دیدم و موسی، گام به گام می رفتند و تجربه می کردند، همان اندازه موسی قصه را بی حوصله لج باز و کنجکاو می یابیم، عنصر ارتباطی قوی دارد، عطف بندی اش بسیار مثبت است، تعلیق دارد، دیالوگ هایش قدری طولانی و کلیشه ای است که فیلم را از ریتم می اندازد، کشمکش هایش کشش دارد، پیرنگش بسیار خوب است و خرده پیرنگ های خوش نگاشت، کاشت، داشت و برداشت کاراکتر هایش طی سفر رعایت نمی شود و بی حساب کاراکتر وارد و خارج می شود، شخصیت پردازی خوبی دارد.

میزانسن مطلوبی دارد، طراحی لباسش خیلی خوب بود، با سطح فرهنگی هر کاراکتر هم خوانی داشت، طراحی صحنه اش منطبق با قصه بود، گریم متناسبی داشتند، در ترمیم و ترسیم موفق بود.

در المان های فوق زیبایی شناسی بصری و توجه به رنگ وجود داشت که ترکیبی عالی می ساخت.

صداپردازی عالی بود، صدای محیط و موسیقی متن داشت، تدوین از چینش خوبی بهره می برد ولی حذف نمای مازاد نکرده بود، نمای ری اکشن خوبی برنگزیده بود که نمی دانم گزینه دیگری داشته یا خیر اما اصلاح رنگ و نورش خوب بود.

بازیگرانش جملگی خوب و درجه یک بودند، نقش را شخصی کرده، میمیک صورت باور پذیری ارائه داده بودند و المان های جسمانی شان کاملا خوب بود، ادای دیالوگ مناسبی در لهجه، لحن و آواداشتند که درخشان بود.

شاهد یک مرتضی امینی تبار منحصر به فرد بودیم که فضای فیلم را متفاوت و مثبت کرد، ضربان را بالا برد و مخاطب را با فیلم همگام کرد، مهران احمدی بی نظیری داشت که همه دار و ندار فیلم بود و یک تنه پیرنگ را به دوش می کشید و کشش ایجاد می کرد، مهران غفوریانش حرفه ای آمد و کاملا نقش را شخصی کرد حتی ورود ناگهانی اش آنقدر قوی بود که مخاطب را مجذوب خود می ساخت، سارا حاتمی در نشان دادن آن شخصیت پرتنش که بتواند واکنش مخاطب را برانگیخته کند خوب ظاهر شد و استاد عزیز جناب علی اکبر اصانلو را داشتیم که دقایق کوتاه حضورشان بسیار پر افتخار بود.

کارگردان بعضا زاویه ری اکشن خوبی بر نگزیده بود، بر تدوین دقت نکرده بود ولی در میزانسن و فیلمنامه که از فیلم کتاب سبز نیز ایده برداری کرده بود، بازی خوبی که از بازیگرانش مطالبه کرد، صدا، موسیقی، محتوا و قاب بندی درجه یکش بی نظیر بود./اعتماد

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید