جشنواره فیلم فجر 42

نقد فیلم تابستان همان سال محمود کلاری | مهران مدیری رمال می‌شود

مهران مدیری در فیلم تابستان همان سال

فیلم تابستان همان سال عنوان تازه‌ترین ساخته محمود کلاری در مقام کارگردان است که تهیه‌کنندگی آن را علی اوجی برعهده دارد. مهران مدیری در این فیلم ایفاگر نقش یک رمال پیر است.

درباره فیلم‌های جشنواره فجر ۴۲ چه می‌دانیم؟

خلاصه داستان فیلم تابستان همان سال

خلاصه داستان رسمی فیلم تابستان همان سال که روابط‌عمومی این فیلم منتشر کرده، این است:

چه بسیار از عقوبت های افزون
که گشتش لغزش خردی بهانه
نیما یوشیج

عطای ۷ ساله را پیش یک رمالِ آینه‌بین می برند تا طی مراسمی دزد طلاهای عمه‌اش را در آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان می‌آورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت ، هر آنچه از تعاریف عمه‌اش درباره‌ی شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده را بازگو می‌کند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده میشود.

بازیگران و عوامل فیلم تابستان همان سال

علی شادمان، فریبا نادری، سمیرا حسن پور، رویا جاوید نیا، مهرو نونهالی و با حضور صابر ابر، پژمان بازغی، نسیم ادبی، رایان سرلک، رونیکا بهرام زاده و با هنرمندی مهران مدیری بازیگران فیلم تابستان همان سال هستند.

دیگر عوامل فیلم هم از این قرارند؛ کارگردان: محمود کلاری، تهیه‌کننده: علی اوجی، فیلمنامه: محمود کلاری با همکاری باران جعفری، مجری طرح: نرگس محمدی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، طراح صحنه:کامیاب امین عشایری، مدیر فیلمبرداری: کوهیار کلاری، تدوین: حمید نجفی‌راد، طراحی و ترکیب صدا: علیرضا علویان، موسیقی: حسام ناصری، صدابردار: محمود خرسند، گریم: مهرداد میرکیانی، لباس: مهرنوش بیانی، برنامه‌ریز: علی افشین‌راد، منشی صحنه: ندا قائدی و عکس: باران جعفری.

یادداشت فیلمنامه‌نویس

تابستان همان سال بر اساس خاطره‌ای از کودکی من است. این خاطره واقعه‌ای ناخواسته از زندگی مرا تصویر می‌کند که آسیب ناشی از آن تا هم‌اکنون در خاطر من باقی است.

سکانس برگزیده فیلم تابستان همان سال

روز- خارجی- کوچه

صدای زنگ دوچرخه‌ قصاب محل که حدوداً ۴۰ساله است، توجه عطا و مصی را جلب می‌کند.

بر تَرک بند دوچرخه قصاب پوست گوسفندی با ریسمان بسته شده است. عطا و مصی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و راه را برای او باز می‌کنند.

  • قصاب: بچه‌ها چرا این‌جایین؟ باز خانوم جونتون قربونی کرده. گمونم می‌خواد ولیمه بده. بدویین برین خونه دل و جیگر بخورین!

و از آن‌ها دور می‌شود.

  • عطا (با تردید): بابام… فکر کنم بابام آزاد شده…
  • مصی (با اطمینان): داداشم!

مصی با شیطنت نان خامه‌ای را که عطا به دهان خودش نزدیک کرده، به صورت او می‌کوبد و خامه روی صورت عطا پخش می‌شود. مصی به سمت خانه می‌دود و عطا هم دنبال او. پس از چند قدم پاشنه‌ چوبی کفش مصی از کفشش کنده می‌شود. او بی‌توجه به دویدن ادامه می‌دهد.

  • مصی: عطا پاشنه‌ کفشمو بیار!

عطا خم می‌شود و پاشنه را از روی زمین برمی‌دارد و در پی او می‌دود.

ادامه- داخلی/خارجی – حیاط خانه مامان منیر

آن‌ها به خانه می‌رسند. مصی پرده‌ حیاط را کنار می‌زند و وارد حیاط می‌شود. عطا با فاصله‌ای از او به حیاط می‌رسد. مصی دوان‌دوان به سمت اتاقشان می‌دود. در باغچه گوشه حیاط لاشه گوسفند از درخت سرو آویزان است. عطا مادرش را آن سوی حیاط در حال پهن کردن پرده توری روی بند می‌بیند.

  • نریشن: وقتی مادرمو اون طرف حیاط پشت پرده‌هایی که شسته بود، دیدم، فهمیدم بابام آزاد نشده. چون همون پیرهنی تنش بود که اون روز صبح هم پوشیده بود…

تولید فیلم چطور شکل گرفت؟

محمود کلاری سال گذشته و بعد از گذشت ۲۲ سال از ساخت آخرین فیلمش تصمیم گرفت تا سومین فیلم سینمایی خود با نام «همچون در یک آینه» را به تهیه‌کنندگی علی اوجی جلوی دوربین ببرد. این فیلم در سکوت خبری وارد مرحله تولید شد و برای حضور در بخش مسابقه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر از داستان و بازیگرانش رونمایی شد. در فیلم جدید محمود کلاری که به دلیل شباهت با آثار ناصر تقوایی به «تابستان همان سال» تغییر نام داده است، علی شادمان عهده دار نقش اصلی است و در کنار او بازیگرانی چون فریبا نادری، سمیرا حسن پور، صابر ابر، پژمان بازغی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

درباره محمود کلاری کارگردان فیلم

محمود کلاری سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را در کارنامه دارد و اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم «ابر و آفتاب» را به عنوان کارگردان جلوی دوربین برد که موفقیت‌هایی هم به دست آورد. باید دید فیلم جدید او که در سکوت خبری تولید شده است، می‌تواند موفقیت‌های قبلی‌اش را ادامه دهد.

نظر منتقدان درباره فیلم تابستان همان سال

ابراهیم عمران | سینمایی که در آن قصه جریان داشته باشد، فی نفسه می تواند دغدغه خیلی از افراد باشد؛ افرادی که مشتاق هستند به نوعی آنچه را بر آنها گذشته، در مدیوم سینما جاری کنند. از این رو فیلم «تابستان همان سال» می تواند نمونه خوبی از این دست تفکرهای مانده در ذهن باشد که قابلیت تبدیل به یک فیلم داستان گو را داشته باشد. قصه ای سرراست که سال هاست در ذهن راوی اثر جای گرفته است. دل دلدادگی هایی که در زمان کودکی تا لب گور می تواند در یاد بماند. محمود کلاری و فیلمش هرچند کمی پهلو می زند به سینمای روشنفکرانه هنری، ولی بالذات وامدار جریان و گروه خاصی از دل گونه های مختلف نیست. شاید در سکانس هایی کدهایی بدهد ولی ذهن تماشاگر را مخدوش نمی کند و این خود دستاورد بزرگی است که حرف اصلی فیلم در دل اداهای روشنفکرانه گم نمی شود. اصولا وقتی داستان فیلم صادقانه روایت شود و اشاره هایی به دهه ای از زندگی راوی داستان داشته باشد، آن هم دهه کودتا، خود می تواند محمل خوبی برای خرده روایت های دیگری باشد؛ خرده روایت هایی که از زندانی سیاسی گرفته تا شکنجه گر ساواک در آن می تواند وجود داشته باشد؛ آن هم بدون هیچ پیش داوری و ادعاهای دهن پرکن. برگ برنده فیلم به باورم میدان ندادن به همه عناصر تشکیل دهنده داستان است؛ روایتی یکدست و روزانه از خانواده ای عادی و معمولی شاید در ابتدای مدرنیزاسیون ایران که مانند همه خانواده های از این دست، می تواند داستان های ریز و درشت زیادی در کانون خود داشته باشد. خانواده ای که زندگی بما هو زندگی برایش مهم است ولاغیر و اگر هم تکانه های سیاسی در آن پیدا می شود، عنان اختیار از دست نمی رود. شخصیت راو ی که مرام و مسلک دیگر اعضای این خانواده را به طرق مختلف به یادگار در خود جای می دهد. دلش می خواهد بسان فردی از اعضای خانواده اش شود؛ آن هم فردی که خود در حادثه ای دگرگون و تبدیل به آدمی دیگر می شود. شخصیت های این فیلم فی نفسه بد و خوب تعریف نمی شوند. کاراکترهای مختلفی که بر پرده ظاهر می شوند و هرچند پیشینه درستی از آنان ارائه نمی شود ولی در پیشبرد قصه سهم درخوری دارند. از خرافه گری تا بهتان در آن یافت می شود. اصولا سادگی برخی حوادث نیز در این فیلم از همین نوع است. شاید در نگاه برخی مخاطبان این فیلم، بده بستان های قصه، آن چنان از قوام خوبی برخوردار نباشد و شخصیت ها شناسنامه درستی نداشته باشند ولی فیلم ناخودآگاه این تلنگر را وارد می کند که زندگی بی اینکه شناسنامه ای ارائه دهد، می تواند دستخوش حوادث زیادی شود. فردی متصف به آدم فروشی می شود، فردی دیگر در مظان اتهام دزدی قرار می گیرد، بی آنکه بدانیم چرا اصولا چنین می شود. پس و پیش این قصه آن چنان مشخص نیست؛ آنچه نمایان است، سادگی یک روایت مانده در ذهن است و بس؛ آن هم با ذهنی کودکانه و کمی هم عاشقانه. ذهنی که تراوشات آن از دریچه ذهن یک کودک نشئت می گیرد؛ کودکی که در یکی از دیالوگ های فیلم، مادرش او را مرد خانه می خواند و او از این مردبودن فرار می کند و می گوید که برای این کار هنوز خیلی کوچک است و این کوچکی خیال را تا دهه ها بعد در خود به ودیعه نگه می دارد. او طالب زیستن است؛ زیستی شاید عاشقانه و در گرو عشقی در دوران بچگی. فیلم کمی مطول است. حتما در گیشه شانسی برای خود متصور نیست. فیلمی دل خواسته است و بس. ادای دینی به آنچه در ذهن می گذشت که جولان آن تبدیل به فیلم نامه شد. نویسنده و کارگردان اثر شاید عامدانه نخواسته در گیرودار و چم وخم ذات اقتصادی سینما گرفتار شود و اثری خوش ساخت تا آنجا که در توانش بوده ساخته است. فیلم حوصله تماشاگر را به چالش نمی کشد و مخاطب نیز انتظار چندانی از اثر ندارد. برای لحظاتی هم نوستالژی های مانده در ذهن او جرقه می زند. مخاطبی که او هم می تواند تابستان مشابهی در ذهن داشته باشد. اگر سینما را عرصه خیال پردازی ذهن بدانیم و تبدیل آن به واقعیتی خودخواسته، فیلم فیلم بردار باسابقه سینمای ایران از دل این خواسته ها تا حدود زیادی موفق بیرون می آید./شرق

آنتونیا شرکا | تابستان همان سال محمود کلاری (۱۴۰۲) فیلم بینظیری است. یک داستان خود زندگینامه ای از دورانی تابستان ۱۳۳۲ که استاد فیلمبرداری سینمای ایران را بعد از دو دهه بار دیگر به کارگردانی تشویق کرده. تصاویر فیلم به قدری زیبا هستند که هر یک می توانند یک تابلوی نقاشی باشند. اما این همه ماجرا نیست داستان فیلم گیرا است و اگرچه گره اصلی – پسربچه ای که ناخواسته دروغی را نزد آینه بین می گوید که پیامدهای وخیمی برای عزیزانش به بار می آورد – چندان قانع کننده نیست اما اهمیتی ندارد؛ فیلم طرح مساله میکند فضاسازی دارد با نور و رنگ و طراحی صحنه و لباس و بازیها نوستالژی میسازد و به شما میفهماند که در دوره ای از تاریخ این مرز و بوم که البته از این دوره ها پیش و پس از آن نیز داشته‌ایم – چگونه شانه های پسربچه ای در آستانه هشت سالگی در نبود مردان خانواده از بار سنگین مسوولیتی که در حد یک مرد از او انتظار می رفته خم شد و از آن پس عذاب وجدان تا سالیان سال روح لطیفش را آزرد. اصرار پایانی فیلم برای شرح سرنوشت هر یک از شخصیت ها در سالهای بعد و بعدتر به نظر زائد میآید تابستان همان سال آنقدر زیبا، تلخ عاشقانه پردرد و سرشار از دیگر عواطف انسانی متضاد دیگر بوده که برای یک زندگی کافی ست؛ دیگر چه نیاز به جمع بندی زندگی‌ها در یک کپسول؟!

یاد آن لحظه ای از فیلم افتادم که عطا با مادرش برای ملاقات پدر به زندان میروند و عطا را به داخل راه نمیدهند و او از دور چشمان مادر را که در دیدار پدر برق میزنند و چهره نورانی اش را نظاره میکند و با صدای راوی ،بزرگسالی میگوید که هرگز چهره مادر را تا این حد زیبا ندیده بوده بعد از این تصویر یا آن تصویر لیلی و رقص کردن مصی با پیراهن قرمز و موهای افشان در حیاط از پنجره مطبخ دیگر دانستن سرنوشت هر یک چه اهمیتی دارد؟ فیلم در جاودانه کردن لحظه ها توانایی افسون واری از خود نشان می دهد… تابستان همان سال بسیار یادآور درخت گلابی» (مهرجویی) و سینما پارادیزو (تورناتوره) است و در عین حال جواهری بی بدیل که نشان میدهد در این برهوت تحمیلی سینمای ایران هنوز میتوان فیلم خوب ساخت و نمایش داد.

محمدتقی فهیم | فیلم «تابستان همان سال» ساخته محمود کلاری، فیلمبردار استخوان خردکرده سینمای ایران است. از نام فیلم پیداست که با اثری نوستالژیک طرفیم. در این که فیلم خوب یعنی قصه خوب داشتن شکی نیست، اما حتی قصه خوب و عالی هم نهایتا متنی ادبی یا رادیویی بیش نیست، پس برای تبدیل به فیلم خوب مولفه های قدرتمند دیگری نیز لازم است تا به دل بنشیند و ماندگار شود. تابستان همان سال در قالبی قصه گوی شاه پیرنگ است، قصه هایی که با یکی بود یکی نبود شروع شده و ادامه می یابد. داشتن نریشن هم بر این قصه گو بودن تصریح دارد. فیلم کلاری علاوه بر قصه، طراحی صحنه و لباس خوبی هم دارد، در عین این که از فیلمبرداری قابل قبول با رنگ آمیزی خاطره سازی و قاب های ناشی از دوربین باوقار هم جزو قوت های اثر است، اما همه اینها وقتی کنش و ریتم و نقاط عطف پیش برنده ای در کار نباشد، ضعفش غالب می شود. درواقع فیلم کلاری اصلا شروع نمی شود و کاملا در عرض متوقف است. بازی های معمولی هم مضاف بر قضیه است. شاید بتوان بازی رایان سرلک (پسربچه) را جدی تر پذیرفت. مهران مدیری گریمش متفاوت است وگرنه اکت و تحرک متفاوتی از او نمی بینیم. زن ها، یعنی سمیرا حسن پور و فریبا نادری در فضای سرد و میزانسن های ایستا، یخ زده‌اند./جام‌جم

سعید مستغاثی | اشتباه نشود فیلم تابستان همان سال هیچ ارتباطی با آندری تارکوفسکی فیلمساز فقید روس ندارد شاید با برخی خاطرات نویسنده اش در سالهای دور مرتبط باشد. اما به نظر می آید محمود کلاری هر آنچه در طی این ۴۰ سال از فیلمبرداری و کار با دوربین تجربه نموده را یک کاسه در این فیلم جمع کرده است. شاید داستان فیلم خیلی معمولی و تکراری به نظر برسد. خاطرات یک پسر بچه از دورانی که در غیاب پدر زندانی اش اما همراه مادر در خانه ای قدیمی در کنار عمه و پسر و دختر او زندگی می کردند. عمه ای که هوای ازدواج با مردی متمول را دارد اما درگیر یک دزدی جعلی می‌شود. آنچه فیلم تابستان همان سال را دیدنی کرده فیلمبرداری تقریبا تک رنگ و به اصطلاح “سوبیایی و فضای سوخته آن به علاوه قاب‌های ایستای چشم نواز از یک زندگی پر تنش است.

نوعی فیلمبرداری که تماشاگر پیگیر سینما را به یاد فیلم هایی همچون استاکر یا نوستالژیا اثر آندری تارکوفسکی می‌اندازد یا آن نماهای متضاد باران و آتش در زندگی پر چالش آندری جوان در فیلم آینه. فیلم تابستان همان سال را می‌توان به نوعی ادای دین هم به رئالیسم شاعرانه ای تلقی کرد که برخی فیلمسازان فرانسوی در دهه ۴۰ میلادی با آن سینمایشان را برجسته ساختند. به نظرم بعد از دو فیلم ابر و آفتاب و رقص با رویا این فیلمی است که می‌توان فیلم ویژه محمود کلاری دانست. پس از چهل سال کار فیلمبرداری که آثار مهم بسیاری در میان شان به چشم میخورد کلاری می‌تواند ادعا کند که در فیلم تابستان همان سال به شدت خودش است.

رحمت امینی | محمود کلاری با کوله باری از تجربیات ارزشمند بویژه در فیلمبرداری و کسب سیمرغ های این رشته برای فیلمهای «سرب»، «بوی کافور، عطریاس» و «جدایی نادر از سیمین» و سابقه کارگردانی فیلم‌های « ابر و آفتاب » و «رقص با رویا» و البته تجربه‌هایی در بازیگری درچند فیلم (‌مثل بانو ، کارگران مشغول کارند ، بمب ؛بک عاشقانه و ….) جدیدترین ساخته خود را با نام «تابستان همان سال» راهی جشنواره فیلم فجر کرده است.

نخستین ویژگی چشمگیر این فیلم ؛ قاب‌بندی‌ها و میزانسن‌های چشم نوازی است که مشخصا قدرت این کارگردان کهنه کار را به اثبات می‌رساند. همچنین، مدیریت فیلمبرداری این فیلم‌، شایستگی‌های کوهیار کلاری‌؛ فرزند این فیلمساز را در ادامه درست راه پدر را نشان می‌دهد.

اما در بخش ماجرا و‌مضمون، کلاری روایتی خطی و منسجم از یک قصه را به تصویر می‌کشد که طی آن در خانواده‌ای جمع وجور‌، طلاهایی به سرقت می‌رود و داود که جوانی کوشا و جویای نام و پدر از دست داده است، مورد اتهام قرار می گیرد. به موازات کنجکاوی تماشاگر برای پرده برداشتن از این معما‌، کاراکترهای دیگر و ماجرایشان روایت می‌شود‌.

کلاری توانسته است با ضرباهنگی مناسب که البته در دقایق پایانی کمی کند می‌شود؛ و یک علتش این است که کارگردان خود را موظف به بیان عاقبت همه اشخاص می‌داند، به نحوی که فیلم گویی چند پایان پیدا می‌کند!

کلاری اما در چهره نگاری در جزییات شخصیت داود (با بازی علی شادمان) موفق عمل کرده و خود شادمان هم توانسته است در ایفای این شخصیت توفیق داشته است.

در یک جمله، استحاله داود از جوانی که در پی فتح قله های بلند زندگی است اما …. در فیلم آخر کلاری بخوبی ترسیم شده است./الگو

میثم محمدی |  خودگویی یا حدیث نفس در داستان، یکی از جذاب‌ترین و البته دشوارترین مسیرهای روایت یک قصه است، اما به شرط آنگه مفهوم آن را دقیق درک کرده و بتوانیم راهکارهایی برای تصویری کردن آن بیابیم که مخاطب همواره آن را دنبال کند. تابستان همان سال» به نوعی قرار است حدیث نفس محمود کلاری باشد که پیشینه او در زمینه خلق تصاویر ناب در مقام فیلمبردار، توقع ما را بلاتر می‌برد، اما سینما اثبات می‌کند که اگر نتوانی به شناختی دقیق از مضمون و ارتباط آن با زبان سینما به دست بیاوری، مجموعه‌ای اثرگذار را تحویل مخاطب نخواهد داد.

وقتی صحبت از حدیث نفس می‌شود، باید این نکته را در نظر داشت که وارد یک چالش عمیق درونی و شخصی هستیم که حالا باید قلاب‌هایی را برای کشش مخاطب به درون دنیای ذهنی خود ایجاد کنیم و مهم‌تر از همه اینکه احساسات گزینش شده و نوستالژی‌ها، آلام و رنج‌ها و شیرینی‌های آنچه را که در گذشته بر ما وارد آمده را با درونیات مخاطب سازگار کنیم. لذا برای دستیابی به چنین امری راهی دشوار در پیش داریم و صرف اینکه مجموعه‌‌ای از رویدادهای پراکنده و بدون هدف و یا در خط سیری کم نوسان را روی پرده بیاوریم، آنچه مدنظرمان است روی نخواهد داد.

با این اوصاف باید گفت فیلم سینمایی «تابستان همان سال» نتوانسته این مسیر را طی کند و فقط به مجموعه‌ای از قاب‌های شیک با ترکیب‌بندی‌ها و رنگ و نور گرم تبدیل شده و این مزایای بصری هم نمی‌تواند ارتباط میان ذهنیات و دنیای شخصی فیلمساز با مخاطب را به خوبی برقرار کند. البته که این لکنت را باید در فیلمنامه اثر ردیابی کرد که در اصل یک هسته مرکزی قدرتمند نداشته و در واقع توان ایجاد حس همذات‌پندارانه در تماشاگر را ندارد و از همین رو رویدادهای فرعی نیز که طبیعتا باید منشعب از منبع اصلی داستان باشد، منجر به ایجاد کشش دراماتیک نمی‌شود.

«تابستان همان سال» در همان مرحله شخصی و درونی فیلمساز باقی مانده و با تمام تلاشی که صورت گرفته، نتوانسته با ساختن کاراکترهایی جذاب و ایجاد ارتباط ساختارمند و تزریق یک احساس فراگیر در بطن آنها، از پس میله‌های سلول شخصی آزاد شده و به مرحله عمومیت دادن و انتقال حس درونی به مخاطب برسد و همین امر منجر شده است با فیلمی کسل‌کننده، تخت و برخوردار از حداقل احساس هنری که به نوعی از جوهره و زاویه دید خالق اثر نشات می‌گیرد، روبرو باشیم.

با این همه باید گفت کلاری در همین فیلم هم نشان می‌دهد که در خلق تصاویر زیبا و چشم‌نواز در سینما، تبحری مثال‌زدنی دارد و نمی‌توان این وجه از هنر او را نادیده گرفت و بی‌تردید طبق روال اکثر آثاری که در مقام فیلمبردار حضور دارد، تحسین‌برانگیز عمل می‌کند، اما نکته این است که سینما مجموعه‌ای از عناصر هنری است که در صورت اجرای درست و به جای هر کدام است که نهایتا به یک اثر ماندگار دست می‌یابیم که کلاری در این زمینه نتوانسته تعادل ایجاد کند و همچنان جایگاه او در فیلمبرداری، فاصله زیادی با دیگر توامندی‌هایش در زمینه سینما دارد./اعتماد

این بخش در طول ایام جشنواره به روزرسانی می‌شود

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید