فیلم صبح اعدام به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی تازهترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی، برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت میشود.
پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این ۲ شخصیت است که بهروز افخمی پس از سالها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.
درباره فیلمهای جشنواره فجر ۴۲ چه میدانیم؟
خلاصه داستان فیلم صبح اعدام
فیلم صبح اعدام برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ١۵ خرداد سال ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:٣٠ صبح این روز روایت میشود.
بازیگران و عوامل فیلم
بازیگران: مسعود شریف، ارسطو خوش رزم، داود فتحعلیبیگی، مهرداد نیکنام، پوریا منجزی، محسن آوری، کاوه دارابی و فریبا آذرشب
عوامل فیلم: نویسنده و کارگردان: بهروز افخمی، تهیهکننده: علی شیرمحمدی، مشاور هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر برنامه ریز و دستیار یک کارگردان: اکبر نصیری جوزانی، مدیرتولید: سعید رضاییان، دستیار تولید: سارا رشید، مدیر فیلمبرداری: حسنعلی اسدی، طراح صحنه و لباس: علی شیرمحمدی، تدوین: بهروز افخمی و رضا سورانی، جلوههای ویژه بصری: محمدحسین شکوری، جلوههای ویژه میدانی: حمید رسولیان، مدیر تدارکات: سعید اردستانی، طراح گریم: محسن دارسنج، مدیر صدابرداری: امیرحسین گل محمدی، عکاس: کورش جوان، مدیر روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، محصول: سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی.
حرفهای بهروز افخمی کارگردان فیلم
بهروز افخمی درباره این فیلم گفته است: فیلمنامه «صبح اعدام» را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشتهام. دیالوگهای طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آوردهام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطیها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطیها» مصاحبههای مختلفی با لوطیهای تهرانی دارد که طیب را میشناختند و نثر آن تهرانی قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود.
نظر منتقدان درباره فیلم
√سعید مستغاثی | در بخشی از فیلم «صبح اعدام» در حالی که حاج اسماعیل رضایی و طیب حاج رضایی به تیرک اعدام بسته شده و نام و حکم شان خوانده می شود، ماموری که حکم را می خواند، اسم حاج اسماعیل را اشتباه اعلام می کند. در این جا حاج اسماعیل با صدای بلند می گوید: «… چی شد؟! اسماعیل حاج رضایی غلطه! درست بخون جناب سرهنگ! من حاج رضایی نیستم، من محمد اسماعیل رضایی ام!… یه وقت ما رو قاطی نکنین با هم! به جای همدیگه اعدام نکنین!… من محمد اسماعیل رضایی ام، این طیب حاج رضاییه! اونوقت من حاجی ام، این حاجی نیست فقط اسمش حاج رضاییه!…»
به نظرم همین دیالوگ، به یک برداشت اشتباه تاریخی اشاره دارد که فیلم «صبح اعدام» سعی داشته است، آن را تصحیح نماید. فیلمی که اگرچه به دو تن از قهرمانان ملت ایران پرداخته اما آنچه بیشتر در کادر گرفته، شخصیتی به نام حاج اسماعیل رضایی است که سالها در زیر نام طیب پنهان مانده بود و گاه این دو را با یکدیگر اشتباه گرفته یا برادر دانسته و یا حتی یکی محسوب می نمودند! چنان که حتی همین فیلم «صبح اعدام» را درباره طیب می دانستند!
اما «صبح اعدام» براساس اسناد تاریخی، شخصیت شگفت انگیزی از حاج اسماعیل رضایی رو کرده که اساسا آن چالش های طیب را در زندگی اش نداشته، بلکه از آدم های خیر زمانه به شمار می رفته است. وی صدها خانواده بی بضاعت و یا با حرفه های غیر انسانی را زیر بال و پر خود گرفته و با ساخت مسکن و فراهم آوردن شغل آبرومند، پناهشان داد. با برپایی جشن های نیمه شعبان و ساخت مسجد امام زمان در نزدیکی مرکز بهائیان و تحریم تلویزیون و بانک و محصولات آنها، بیشترین ضربات را بر این فرقه ضاله وارد آورد که خوشبختانه این ناگفته های تاریخی، به نوعی در فیلم «صبح اعدام» گنجانده شده است.
بخش مهمی از فیلم «صبح اعدام» به روایت وصیت نامه حاج اسماعیل پرداخته که فرازهای عجیب و غریبی دارد و در واقع ابعاد ناشناخته این شخصیت را بیان می کند؛ یک کاسب بازاری خوشنام که میلیون ها تومان پول طلب دارد و میلیون ها تومان به افراد مختلف کمک کرده، در حالی که هیچ رسید و نوشته و کاغذی از این بابت در دست نداشته و فقط اظهار می دارد که خودشان می دانند! میلیون ها تومان طلب هایش را هنوز صاف و تسویه نکرده و بازهم مکتوب یا کاغذی ندارد! و همچنان می گوید که خودشان می دانند!
و همین تمول و دارایی و تجارت پر رونق حاج اسماعیل بود که اتهامات شاه مبنی بر پول گرفتن او برای راه اندازی تظاهرات ، آن هم در حد چند صد هزارتومان را به نوعی شوخی ابلهانه بدل ساخت.
«صبح اعدام» براساس یک گزارش مفصل خبرنگار روزنامه کیهان که در شماره ۱۱ آبان ۱۳۴۲ منتشر گردید، ساخته شده که جزئیات جریان آن اعدام، براساس وحدت زمان و مکان بین ساعات پنج صبح تا شش و نیم روز فوق را در بر می گیرد.
بهروز افخمی با ساختاری رئال و فیلمبرداری سیاه و سفید با کادر کلاسیک، به خوبی حماسه و ایستادگی را در فضای خشونت آمیزی جاری ساخته است. بازیگران کمتر شناخته شده فیلم در نقش های طیب و حاج اسماعیل به خصوص ارسطو خوش رزم ، بازی های بسیار روان و تاثیرگذاری ارائه نموده اند و موسیقی آن، فیلم «صبح اعدام» را به اثری غیر معمول و نامتعارف و به نظرم تماشایی تبدیل نموده است./کیهان
√محمدتقی فهیم | پیشترها هم گفته بودم که افخمی تبحر جدی در خراب کردن سوژه های مهم و استراتژیک دارد. فرزند صبح را طوری ساخت که به این زودی ها دیگر کسی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد. مرحوم تختی را دربست حرام کرد و… و حالا زورش به «حر انقلاب اسلامی» رسیده و چیزی از این شخصیت مهم ارائه می کند که به هیچ دردی نمی خورد (تخریب کامل). همواره گفته و شنیدیم که حاج طیب رضایی به دلیل گرویدن به جنبش پانزده خرداد، مقام حر را به خود اختصاص داده است. حالا اگر فیلمی درباره طیب ساخته شود، اصلی ترین پاسخی که باید بدهد، همین تحول طیب است. اما افخمی نه فقط حداقلی از پروسه تحول طیب را نمایشی نمی کند که با نماهای طولانی از دادگاه و حاج اسماعیل رضایی، به وهن و تمسخر آنها می پردازد؛ خصوصا که او به تفصیل خدمات طیب در خدمت به شاه و علیه مصدق را طرح و بسط می دهد اما از چگونگی برگشت و چرایی ضد شاه شدنش حرف به درد بخوری نمی زند. تا اینجای مطلب به موضوع و محتوای فیلم اشاره کردم اما در ساختمان و فرم اثر نتیجه فیلم ضعیف تر است. این که مثلا نوع روایت و ساخت و پرداخت مستندواره است، صرف سیاه و سفید کردن کفایت نمی کند. بالاخره فیلم در زمره آثار تاریخی/ درام می گنجد ولی دریغ از مولفه های این گرایش. چه خوب می شد تا افخمی قبل از ساخت صبح اعدام، فیلم دوازده مرد خشمگین ساخته سیدنی لومت را می دید تا شاید بداند که چگونه در تک لوکیشن و با تعدد شخصیت ها فیلم قابل دیدنی ساخته است. دیزالو های افخمی راه به ابتذال می کشد ولی از موسیقی خوب محمد زمانی نباید گذشت که امتیاز فیلم از ناحیه اوست.
√سیدمحمد سلیمانی | بهروز افخمی در صبح اعدام سعی می کند در یک مقطع زمانی کوتاه و حساس سراغ یکی از شخصیت های مهم و تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران برود و باز هم مانند دیگر آثار تاریخی کارنامه سینمای اش به جای پرداختن به حواشی شخصیت ها و وقایع تاریخی مرتبط و غیرمرتبط پیرامونی شان، می کوشد با ورود به دنیای درونی دو شخصیت اصلی فیلم از منظر خودش نگاهی به آخرین ساعت های زندگی شان داشته باشد.افخمی در صبح اعدام سعی می کند نوعی ساختار کلاسیک آمیخته با روایت مستندگونه با بهره گیری از نریشن رابه کار بگیرد وزمانی که طیب و حاج اسماعیل وارد اتاق تشریفات قبل از اعدام می شوند، این ساختار معنا و مفهومی متناسب با سبک و سیاق انتخاب شده توسط فیلمساز پیدا می کند. اما اززمانی که دوربین افخمی با شخصیت طیب از اتاق تشریفات خارج می شود و نوبت به حاج اسماعیل می رسد و همزمان طیب حاج رضایی را هم درقاب خود نگه می دارد، فیلم وارد حیطه هایی می شود که یک دستی ساختاری آن را خدشه دار می کند. حتی اگر با نوع روایت افخمی در این فیلم مشکلی نداشته باشیم و بپذیریم که صرفا اتکا به دیالوگ ها و نریشن های اثر تا چند ساعت مانده به اعدام دو شخصیت مهم تاریخ معاصر برای معرفی و پرداخت آنها کافی است، کنار آمدن با تصنیف ها و نماهای طولانی از شخصیت طیب در راهروی دادگاه نظامی و نماهای طولانی حرکت به سوی محل اعدام قدری دشوار است و به نظر می رسد به افخمی آن قدرها دغدغه یک دستی ساختاری در تازه ترین اثرش نداشته به همین دلیل گزارش درست حضور طیب حاج اسماعیل در اتاق تشریفات و در مقابل سرهنگ دادگاه نظامی که کارگردانی دقیق و روانی هم دارد و استفاده از نریشن در آن هم کاملا منطق روایی خود را پیدا می کند، تحت الشعاع اصرار فیلمساز بر روایت شخصی خود از تناسب ساختاری در سینما در دیگر لحظات فیلم قرار می گیرد. البته ساختار دراماتیک اثر با حضور مادر حاج اسماعیل سر و شکل بهتر و قابل قبول تری پیدا می کند که آن هم به واسطه شتاب فیلمساز برای تعریف قصه رفت و برگشتن مادر به عشرت آباد پیش از نشان دادن تصاویر، تقریبا کارکرد دراماتیک خود را از دست می دهد .صبح اعدام روایت شخصی از گزارش ژورنالیستی ساعت های پایانی زندگی طیب و هم بندش حاج اسماعیل رضایی و تیرباران آنها ست. دو محکوم به اعدام سرخوش به پای چوبه تیرباران می روند و لبخند زنان و شاید کمی نگران، لحظات پایانی زندگی آرمانی خود را رقم می زنند وفیلمساز که اصرار بر واقع نمایی ندارد، دو شخصیت را آن گونه که درک شان کرده نشان می دهد.
√میثم محمدی | صبح اعدام به کارگردانی بهروز افخمی روز گذشته در حالی اکران شد که شاید بسیاری منتظر یک اثر خوب از کارگردان «شوکران» بودند، اما همه چیز خلاف این تفکرات بود و فیلم افخمی حتی فراتر از انتظار طرفداران خودش بود. روایت ساعات پایانی عمر طیب حاج رضایی، دستمایه فیلمنامه «صبح اعدام» شده بود. حالا قرار است در این تایم چه چیزی را ببینیم و بشنویم؟ آیا ابعاد کاربردی شخصیتی که انتخاب کردهایم، این اجازه را میدهد که بتوانیم به یک کاراکتر سمپاتیک در درون درام برسیم؟ آنچه افخمی و اثر او پاسخ داده، منفی است. دست خالی افخمی مشهود است و با مدد تصاویر آرشیوی و اسلوموشن و موزیک و ترانههایی که قرار است فضا را عرفانی کنند، اثر را به پایان میرساند.
حتی درونمایه فیلمنامه هم بلاتکلیف است. فیلم نمیتواند قهرمان بسازد و حتی توان ورود به خلوت کاراکتر اصلی و کنکاش در ذهنیات او را ندارد و هیچ چیز برای نزدیک شدند و برقراری ارتباط با شخصیت طیب حاج رضایی کمککننده نیست. از طرفی به نظر میرسد نفر دوم این اثر که اسماعیل رضایی، دوست طیب است . نقش آن را ارسطو خوشرزم خوب ایفا کرده، به نسبت طیب، کاراکتری خوشپرداختتر دارد و بیشتر به چشم میآید و همین باعث شده که در ساختار درام او پررنگتر باشد، در صورتی که مدتهاست صحبت از فیلمی با محوریت ساعات پایانی عمر طیب حاجرضایی است و امروز ما تصویر او را روی پوستر میبینیم.
نه رنگ سیاه و سفید فیلم و نه نسبت تصویر، کمکی به کلیت ماجرا نکرده است و اگر با فشرده کردن قاب و نماهای بسته قرار بود که حسی منتقل شود، به هیچ وجه چنین اتفاقی صورت نگرفته است، چون اینها به تنهایی کفایت نمیکند و این مدل روایت پادکستگونه افخمی هم، امتیازی برای اثر محسوب نمیشود و تقریبا هیچ حاصل هنری را در پی ندارد. چرا که شخصیتی به نام طیب ساخته نمیشود و شاید این میزان متریال نهایتا برای یک ویدئو کلیپ کفایت میکرد، نه اینکه سراغ ساخت فیلمی سینمایی بروید.
از طرفی بهروز افخمی در جایی نقل کرده بود که «فیلم خوب، فیلمی است که شما را تکان دهد. اگر صبح اعدام فیلم خوبی از آب دربیاید، به معترضان امروزی خواهم گفت که معترض واقعی اینهایی هستند که در فیلم دیدید، نه شما!» حالا این فیلم ساخته شده و بعید میدانم که حتی موافقان پر و پا قرص سینمایی و حتی طرفداران رویکرد جدید افخمی به سینما، تکان کوچکی خورده باشند، چون بیتردید افخمی با این اقدام خود به همان گزارش خبری جذابی که در کیهان منتشر شده و قطع به یقین جذابیت بیشتری از این تصاویر بلاتکلیف دارد، ظلم کرده و نه تنها چیزی به آن نیفزوده، بلکه لطمهای هم به اثرگذاری ماجرا وارد کرده است.
به هر حال «صبح اعدام» هم یکی دیگر از آثاری محسوب میشود که مشخص میکند با جشوارهای به شدت ضعیف مواجه هستیم که تا روز سوم آن هنوز تحرکی به لحاظ سینمایی و ارزشگذاری هنری صورت نگرفته و فیلمها یکی پس از دیگری امتیازات منفی را از آن خود میکنند./سینمااعتماد
√لقمان مداین | فیلم صبح اعدام بهروز افخمی را فاجعه میدانم، گمان نکنید او را نمی شناسم، اگر بخواهد فیلمساز قابلی است، به یک اصل باور دارم که ما یا می توانیم به مقطعی از تاریخ ورود کنیم و بدرخشیم یا نمی توانیم و نباید سوژه را خراب کنیم، چراکه به قول اهالی حقوق، دفاع بد همان تخریب است، قرار نیست به هر قیمتی اثری ساخته شود، مسعود ده نمکی را تحسین میکنم بخاطر اینکه وقتی اخراجی های یک را ساخت درخشید، جریان سازی کرد، تا آن روز کمتر کسی میتوانست بگوید در میان شهدا اینگونه رزمندگانی هم بوده اند، اما او آمد و موفق شد اما حالا چه، مستندی که هیچ یک از استانداردهای فستیوال فیلم را ندارد به هزار زور وارد لیست کردید و من متعجبم که حالا چگونه رویمان می شود بگوییم جشنواره های خارجی سفارشی است؟
فیلم می خواست سبک اوپنهایمر پیدا کند یا آن سکانس های بسته و پر دیالوگش که سعی می کرد بهره مند از ۱۲ مرد خشمگین باشد اما به شدت افتضاح بود.
فیلم در محتوا نشان میدهد حتی بی دادگاه های شاه هم قبول می کنند پس از اعدام، پیکر مخالف خود را به خانواده آنان تحویل دهند و بی اجازه او را دفن نمی کند، عیان می سازد متهم میتواند در مقابل قاضی بایستد و با بیان اینکه شکنجه شده جلوی حکم اعدام را بگیرد، می خواهد بگوید حتی سربازان زندان نیز قلبا کنار کسانی هستند که شرافت خود را نفروخته اند، فریاد می زند آخوند درباری نماز اول وقتش ترک نمیشود، بر شرعیات توجه دارد اما روزی اش را از سفره معاویه بر میدارد نه علی(ع)، اشاره میکند قاضی اگر ماشین امضا باشد خوب رشد میکند و سرشناس میشود.
این مفاهیم را افخمی نمی خواست بیان کند اما ناخواسته به آنها پرداخت.
تدوین به شدت بی پایه و اساس است، از تصاویر آرشیوی به غلط استفاده شده، یک موسیقی سادیسمی را در بک قرار دادند که مدام تکرار میشود، حتی موسیقی های پرکلام دیگرش نیز استانداردی ندارد، کات ها پیش برنده نیست، علت ندارند، حذف سکانس مازاد نشده، ریتمی راکد و نزولی دارد، سرعتش اسیر سکون است، سکته دارد، نماهای ری اکشن خوبی اتخاذ نکرده، موسیقی تراز نبوده، کنش را همراهی نمیکند، احساسات را برانگیخته نمیکند چون پلانی قوی ندارد که بر آن استوار شود اما اصلاح رنگ و نورش خوب و تم رنگی فیلم نیز مناسب بود.
شروع فیلم تیتراژی دارد از جنس سریال های ضعیف تلویزیونی با مونولوگ های طولانی، از وراجی تا گزافه، گویی پیچ رادیو اسرائیل را باز کردید تا پشت هم بد و بی راه بگوید و تاریخ را بر مبنای برداشت خود روایت کند.
دیالوگ پردازی از جنس پادکست بود، بیست دقیقه یک سره سخن می گفتند و با الفاظ توهین آمیز میخواستند کشش ایجاد کنند و فراموش کردند که شهید بهشتی فرمود حتی به رضاخان نیز دشنام ندهید و یک گام بالاتر قرآن کریم می فرماید وای بر مسخره کنندگان! شعاری طرح شدند و گل درشت، مضحک و مضحک.
در کارگردانی زوایای دوربین بسیار بد بود، قاب بندی های نامناسبی داشت، بر تدوین یا اصلاح رنگ و نور نظارت نداشت، فیلمنامه چکش کاری نشده بود، در گرفتن بازی از بازیگران روند خطایی رفته و در کل سوژه را نابود کرده بود.
نقش آفرینانش بسیار خوب ظاهر شدند ولی اسیر فیلمنامه ای پر اشتباه بودند و علی رغم تلاش خوبشان در میمیک صورت، رفتارهای جسمانی، ادای دیالوگ، آوا و لحن کوچه بازاری قربانی کیفیت پایین فیلم گشته بودند.
گریم ها خوب بودند و طراحی مناسبی داشتند طراحی لباس خوب بود، طراحی صحنه خوب بود و از آن دفاع میکنم.
اما در کل امیدوارم بخاطر هزینه های پرخرج زندگی، وقت مردم را تلف نکنیم و بودجه ها را خرج آثاری ویرانگر نسازیم که باری شرعی دارد البته اگر برایمان مهم باشد./اعتماد
اینجا نظر بدهید