جشنواره فیلم فجر 42

نقد فیلم شه سوار حسین نمازی | ماجرای مراسم عروسی که چند بار به‌هم خورده…

مهرداد صدیقیان فیلم شه سوار

حسین نمازی که کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی فیلم شه سوار را برعهده دارد پیش از این، تجربه موفق «شادروان» و «آپاندیس» را در کارنامه خود ثبت کرده است. داستان  شه‌ سوار طی سه شبانه روز و در یک مراسم عروسی رخ می‌دهد.

درباره فیلم‌های جشنواره فجر ۴۲ چه می‌دانیم؟

خلاصه داستان فیلم شه سوار

در خلاصه داستان فیلم شه‌ سوار آمده است: به دنبال درگذشت پدر خانواده در جریان برگزاری عروسی که چندبار به هم خورده است، خانواده او قصد پنهان کردن این خبر را دارند.

بازیگران و عوامل فیلم

این فیلم سینمایی محصول بنیاد سینمایی فارابی است که با مشارکت بخش خصوصی تولید شده است. مهرداد صدیقیان، الناز حبیبی، هادی کاظمی، عباس جمشیدی‌فر، گیتی قاسمی، سعید عطایان، ایمان برات‌پور، حافظ نبی زاده، مهرناز افلاکیان، ناهید استواری، با هنرمندی عزت‌الله رمضانی‌فر با حضور امیر دژاکام بازیگران فیلم «شه سوار» هستند.

سایر عوامل فیلم سینمایی «شه سوار» عبارتند از تهیه کننده اجرایی: سعید عطایان، مشاور تهیه کننده: سعید خانی، مجری طرح و مدیر تولید: پیمان حجازی، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، فیلمبردار: حامد اوتادی، طراح گریم: امید گلزاده، طراح صحنه: وحید زارع‌مند، طراح لباس: فاطمه صفری‌زاده، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، برنامه ریز: مسعود میمی، دستیار اول کارگردان: سعید بیات، منشی صحنه: حمیرا نعمت‌اله، جانشین مدیر تولید: شهرام شاهرخ، مدیر تدارکات: محسن قراخانلو، مدیر مالی: داود رواقی، تصویربردار پشت صحنه: شیما رییسی، عکاس: ریحانه زنگنه.

یادداشت فیلمنامه‌نویس

حسین نمازی | من در برهه‌ای از زندگی‌ام بسیار درگیر سینمای نئورئالیسم ایتالیا بودم. بعد از آن، موج نوی فرانسه و سینمای اروپای شرقی را شناختم. فیلم‌هایِ از این دست بسیار مرا شگفت‌زده می‌کرد. سن و سالی هم البته نداشتم و خیلی اگر روراست هم بخواهم باشم، باید بگویم سینمای دیگری را هم در آن دوران نمی‌شناختم.

طبیعتاً این نوع فیلم‌ها روی فیلم‌سازی‌ام هم تأثیر می‌گذاشت و احساس می‌کردم فیلم هر چقدر تلخ‌تر، بهتر. یادم می‌آید در صحنه‌ای از یک فیلم کوتاهم که داستانی تلخ داشت، مخاطبان در سالن سینمای جشنواره خندیدند و من تا چند روز حالم بد بود که چرا فیلم من در لحظه‌ای مخاطبش را خندانده است. اما رفته‌رفته کار به جایی رسید که دیگر خودم هم حوصله و اعصاب دیدن فیلم‌های تلخ را نداشتم. مشکل از نئورئالیسم و موج نوی فرانسه و سینمای اروپای شرقی نبود. این من بودم که دیگر مخاطبِ این حال‌وهوا نبودم.

از یک جایی به بعد، سینمای کلاسیک برایم جذاب شد. فیلم‌هایی که حتی اگر داستانی تلخ داشتند، بالاخره یک جایی کورسویی از امید در دلت روشن می‌کردند. فیلم‌هایی که قهرمان داشتند. فیلم‌هایی که تلخی و شیرینی زندگی را کنار هم به تصویر می‌کشیدند. فیلم‌هایی که یک جایی نقطه‌ای بر داستان خود قرار می‌دادند و تو را بین زمین و آسمان رها نمی‌کردند. آرام آرام سؤالی در ذهنم ایجاد شد که چرا فیلم‌های من نباید بخندانند؟ چرا زیرمتن تلخی را که مثل یک دارو می‌خواهم به خورد مخاطب بدهم، با لحظاتی شیرین برای مخاطبم قابل تحمل‌ نکنم؟ آدمِ ساخت کمدی نبودم تا تمام قواعد این ژانر را رعایت کنم و فیلمی صرفاً برای خنده بسازم، اما می‌توانستم مدل خودم را داشته باشم؛ مدلی که هم بخنداند، هم متأثر کند و هم امید بدهد، تا وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید: «آخیش، حال داد.» شنیدن این جمله از زبان مخاطب نهایت هدف من در سینماست. یعنی از هر جایزه و موفقیتی برایم دل‌چسب‌تر است. در فیلم شادروان این اتفاق افتاد، اما چیزهایی کم داشت. شانس مواجهه با مخاطب گسترده برای شادروان در جشنواره فجر و بعدها در اکران عمومی و نسخه‌های دانلودی قانونی و غیرقانونی این امکان را برای من به وجود آورد تا بدانم مخاطبم در این سبک فیلم‌سازی چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد. و شه‌سوار با آن تجربه ساخته شد. شه‌سوار ساخته شد تا نه کمدی باشد، نه تراژدی، اما هم بخنداند و هم متأثر کند.

شه‌ سوار قرار نیست حرف بزرگی بزند و اساساً قرار من در فیلم‌سازی هم این‌چنین نیست. فیلم باید قصه‌اش بگوید و برود. به‌هرحال، از هر فیلمی روحیات و دل‌مشغولی‌های سازنده‌اش بیرون می‌زند. اما چند سالی‌ است به این فکر نمی‌کنم که فیلمم چه می‌خواهد بگوید. این‌که قصه‌ای یقه‌ام را بگیرد و ذهنم را مشغول خودش کند، کافی است تا بنویسم و بسازمش.

شه‌ سوار فقط یک قصه نیست، یک حال‌وهواست. شه‌ سوار زندگیِ آدم‌های معمولی است؛ آدم‌های معمولی‌ای که با هم قهر می‌کنند، آشتی می‌کنند، برای رسیدن به خواسته‌شان با یکدیگر بگومگو می‌کنند، اما درنهایت، یک خانواده‌اند؛ یک خانواده که هوای یکدیگر را دارند.

سکانس برگزیده فیلم شه سوار

روز – خارجی – خانه – کوچه

مردم در کوچه جمع شده‌اند. شیرزاد مأیوسانه روی سکوی کنار خانه نشسته و وانت را نگاه می‌کند که خرها با کمک یحیا و هیرو بار زده و آماده رفتن هستند. خرها از جلوی او رد می‌شوند. شیرزاد، خدمت، طالب، گلزار و عزیزه با حسرت به خرها نگاه می‌کنند. گلزار به گریه می‌افتد. یارقلی یک کره الاغ را در صندوق عقب کمری قرار داده است. هیرو بای‌بای می‌کند.

  • شیرزاد: با یارقلی بای‌بای می‌کنی.
  • هیرو: نه، دارم واسه خری که سوار تویوتا شده، کیف می‌کنم.
  • عزیزه: دلمون به چند تا خر خوش بود. اینم از دل‌خوشی‌مون. چه خاکی تو سرمون بریزیم از این به بعد؟ از کجا بیاریم بخوریم؟ به کی ظلم کردیم ما؟ نمی‌دونم.
  • طالب: یارقلی به داشی مدیون بود، وگرنه خیلی وقت پیش خرهاشو برده بود.
  • خدمت: مام بودیم، همین کارو می‌کردیم. آخه کدوم خری خرهاشو اجاره می‌ده. خودش مگه چلاقه ازشون پول دربیاره؟
  • شیرزاد: همیشه طرفِ همه‌ای جز خونواده‌ خودت.
  • گلزار: اون دو تا خری که فروختی رو چی گفت؟
  • شیرزاد (آرام): نفهمید، وگرنه باید ماشینو می‌فروختیم. نمی‌دونم از کجا، ولی بعداً بهش می‌دم.

گلزار لبخند رضایت‌مندی می‌زند. نمکی از خانه بیرون می‌آید.

  • شیرزاد: مامان، نمکی اومد بیرون. برو نذار بفهمه خرها رو بردن. یکی رو مأمورش کن مدام بچسبه بهش.
    عزیزه: مامان جان، می‌خوای با طناب پاشو ببندم به لوله گاز جایی نره؟ دیگه نمی‌تونم زندونیش کنم که.
    گلزار: بسپُرش زن الیاس، بلکه این‌قدر رو مخ مام نباشه.

عزیزه به سمت نمکی می‌رود و او را با خود داخل خانه می‌برد. در راه یکی از زنان مهمان را می‌بیند.

  • عزیزه: اکرم جان، منو حلال کن.
  • اکرم: برا چی؟
  • عزیزه: حلال کن دیگه. نپرس.
  • اکرم: من باید بدونم چی رو باید حلال کنم. ببخشید ‌ها.
  • عزیزه: پشتت یه حرف مفتی زدم. حلال کن دیگه.
  • اکرم: من باید بدونم چی گفتی؟
  • عزیزه: هیچی بابا، حروم کن اصلاً. اَه.

عزیزه با نمکی که متعجب و کنجکاو به آن‌ها نگاه می‌کند، وارد خانه می‌شود.

نظر منتقدان درباره فیلم شه سوار

√محمدتقی فهیم | فیلم «شهسوار» ساخته حسین نمازی در راستای فیلم قبلی اش، شادروان است. باز هم بازی با جنازه. اما در شادروان تنه و شاخه و برگ سناریو مبتنی بر اصول فیلمنامه نویسی طراحی و پیاده شده بود. اما شهسوار به شدت از ناحیه تشتت ایده و موضوع رنج می برد. اتفاقا نمازی با خوب موضوعی شروع می کند. یکی از اعضای خانواده در شرایطی می میرد که در شرف عروسی یک زوج هستند و…این تضاد یاحتی سنت شکنی در صورت بسط ودرام شدن هم جذاب و تازه بود و هم جای خنده گیری از مخاطب داشت، کما این که درابتدا این اتفاق می افتد ولی نمازی این کانسپت رارهامی کند وبه سراغ تصادف ساختگی برای گرفتن دیه می رود و تازه موضوع اشتغالزایی با «خر» هم هست وهیچ کدام از این موضوعات پرداخت نمی شود، لذا تبدیل به وضعیتی می شود که آدم ها در این بین پاندول می شوند. درواقع بی هویت و فاقد شناسنامه هستند؛ مثل دختر که اگر شنوا بود چه فرقی می کرد تا الان که ناشنواست. در مجموع کمدی/ درام حسین نمازی درنیامده است.

√رضا آشفته | فیلم شه سوار ساخته حسین نمازی، طنز لطیف و درخور تاملی دارد که به زندگی روستایی از زاویه دید معیشتی به درستی می پردازد. در این اثر خوش شانسی و نحسی به عنوان باور عامه به چالش کشیده می شود و این خود عامل ایجاد موقعیت سور و سوگ خواهد شد.

یک خانواده روستایی بر این باورند که نحسی دارند و همین خود باعث شده عروسی های شان توام با عزا شود و حالا نیز یک دخترعمو و پسرعمو در تدارک عروسی هستند و مهمانان یک به یک از راه های دور و نزدیک در حال رسیدنند و این خانواده یک عموی بزرگ دارد به نام داشی که سوار الاغ شده و با افتادن از آن می میرد و حالا باید این سوگواری از دید مردم پنهان بماند تا روز آینده که مراسم عروسی برگزارشود و… . ایجاد موقعیت به ظاهر بنا بریک باوربه سادگی اتفاق می افتد اما نگه داشتن و سمت وسو دادن به آن است که ارزش کار را بالا و پایین می برد وگرنه شه سوار از همان عنوان کار و روایت اولیه راوی دال بر ایجاد یک طنز لطیف و خانوادگی است و همین خود هوشمندی نویسنده و کارگردان را در القاگری منظور بر ما نشان خواهد داد. به هرروی در ابتدا آماده شدن برای عروسی و مرور آن باور اتفاق می افتد و بعد این باور به نتیجه می رسد و از این سو عزای برادران که به عموی بزرگ خود احترام می گذارند و حالا پسرها و دخترها درصدد لاپوشانی آن هستند چالش عمده ای است که به قاعده شکل گیری یک طنز ساده و لطیف، ماجراها و آدم هایش را این سو و آن سو می برد. در اینجا بدشانسی دیگری نیز سراغ شان می آید و باید خرهای شان را به صاحب آن برگردانند، چون او آنها را فقط در اختیار آن عموی بزرگ تر قرار داده و در نبودنش قرارشان فسخ شده و… .

در ادامه با ورود پسرخاله ای که از زندان آزاد شده و پیشینه دزدی دارد و در کنارش یک همسر که به مباحث حقوقی آشنایی دارد، یک پیچ وخم تازه به موقعیت می بخشد، زیرا که او از بچه ها می خواهد با ساختن یک موقعیت نمایشی عموی بزرگ را در یک صحنه تصادف قرار دهند که بعدا دیه خوبی از بیمه دریافت کنند اما پدرشان می ترسد و قصه به درازا می کشد و… .

مشکل معیشتی گره گشای اصلی این موقعیت است که با از دست دادن الاغ ها که از طریق تولید شیر و عنبرنسارا روزگارشان کمابیش می گذشته حالا نان شب نیز از سفرهای شان پریده. بنابراین تصادف ساختگی یک راه حل و مسکن چندروزه برای خروج از این درد است اما سادگی بیش از حد این آدم ها دست شان را رو می کند و نمی توانند این دیه را مال خود کنند و همین محتوای اثر را قابل پذیرش می کند که به هیچ وجه دوز و کلک غالب بر موقعیت نشود، اما از آن سو نیز لفت ولعاب لازم برای ایجاد موقعیت سوگ و سور فراهم نیست و انگار کارگردان متوجه یک موقعیت گروتسک نیست که با توجه به تصادف ساختگی می تواند هراسی را بر آن بیفزاید و طنز لطیف را با آمیزش و پیچیدگی های گروتسک به جریانی ماندگار تبدیل کند و این همان روال خلاقه ای است که اکثر آثار از آن ناتوان یا غافل می مانند و این گونه یک اثر ممتاز به یک اثر معمولی تبدیل و تاثیرگذاری اش مختصر خواهد شد. فیلم در مباحث فنی نیز چندان با دقت عمل مواجه نیست، به ویژه فیلمبرداری می توانست مکمل آن باشد که تصویرها و قاب های بهتری ما را دچار حیرت گرداند و البته دکوپاژ کارگردان هم حول شلوغی ها گرفتار مانده و تمام سعی او برون رفت از آن است و چه بسا میزانسن های نسنجیده مانع از قاب بندی های درست تر خواهد شد و این گونه شه سوار با محدودیت های تصویری ما را دچار رفتارهای پیش روی مان می کند که به نظر انگیزه و گزینش کارگردان می توانست این ماجراجویی را بهتر از اینها مقابل دیدگان مان قرار دهد.بازیگران تقریبا پیش برنده داستانند و بازی آنان است که فرازونشیب های لازم را ایجاد می کند. بازی عزت رمضانی در نقش داشی در این بین مثال زدنی است و عباس جمشیدی فر و گیتی قاسمی نیز در اوج گاه های طنز نقش آفرینی دارند و در کل دیگران نیز بر همین روال و قاعده هدف شان ارائه طنز و ایجاد لبخند بر لبان تماشاگران است و این یعنی کامیابی نسبی که از آن نیز انتظار می رود. لوکیشن ها در یک روستا مکان ها و طبیعت را مهیاشده می سازد و همین ساختگی نبودن است که زودتر به نتیجه می رسد و از لوکس و لاکچری شدن فضا پرهیز می کند و این گزینش بهتری با محتوای کار است، چون مساله معیشت نکته بارزی است که باید درطول کار بر آن تاکید شده باشد و ازسوی دیگر نیز بر این نکته تاکید می ورزد که انتخاب سوگ وسور به خواست انسان ممکن می شود و می تواند معقولانه هردوی اینها را در کنار هم داشت، چنانچه داشی نیز به عروس خانم سفارش کرده اگرمن هم مردم،تو بازهم عروسی ات را برگزار کن و به هرحال جریان زندگی برقراراست و مرگ هیچ دوست و عزیزی نیز نباید مانع از تحقق آن شود و این همان نیت مثبتی است که زندگی را در بهترین حالت ممکن قرار می دهد وانسان دقیقا زنده بودنش درتداوم تلاش ها و ماجراجویی های درست است وهیچ نکته بازدارنده ای نیز نباید زندگی را از ضرباهنگ طبیعی اش بیرون بیاورد واین همان روال حقیقی است که ما را امیدوارانه تر پیش خواهد برد و… ./ جام جم

√سعید مستغاثی | قرار بوده فیلم «شه سوار» درباره خانواده و انسجام آن در هر شرایطی باشد و در صحنه عقد دختر ناشنوا یا کم شنوای خانواده هم همین اتفاق می افتد و شخصیت اصلی (مهرداد صدیقیان) هم آن را برزبان می آورد. اما مثل فیلم قبلی حسین نمازی یعنی «شادروان»، تناقضات فیلم، تا حدودی بر سر این حرف سایه انداخته است.

پیرمردی (با بازی عزت الله رمضانی فر) که عمویش می خوانند و با اداره گله ای از خران، زندگی یک خانواده بزرگ را تامین کرده، پس از اینکه به دنبال موضوعی مهم، سوار خرش شده و به سوی چشم اندازی نامشخص می رود، از روی خر پرت شده و می میرد اما در آستانه عروسی همان دختر ناشنوای خانواده (که چندین بار به هم خورده) قرار می شود این خبر درز نکرده تا عروسی برگزار شود، ولی شهر کوچک است و خبر خواسته یا ناخواسته می پیچد.

خانواده بزرگ یاد شده دو پدر دارند که برادر همدیگر هستند و در عزای عموی یاد شده، خیلی بی تابی می کنند، اما هر دو به خصوص پدر کاراکتر اصلی که آدم بسیار بی مسئولیت و دور از خانواده بوده، حالا در معرض یک خلافکاری برای کاسبی از مرگ عمو قرار گرفته و از سوی خانواده اش به عنوان طعمه قرار می گیرد. قضیه کاسبی لو رفته و حالا این پدر است که توسط همان خانواده، گیر پلیس و دادگاه و زندان می افتد.

همین موضوع عدم حرمت پدر خانواده (اگرچه سر به هوا و ناپدر) تناقض اصلی فیلم به شمار می رود. گرچه دلیلی هم نداشت که پدر خانواده در فیلم تا این حد، بی خیال و بی مسئولیت و در واقع ناپدر نشان داده شود.

گله خر به خانواده باز گشته و منبع درآمد می شود و در واقع یک خر، آن عمو را به سمت چشم اندازش می برد، اما فیلم «شه سوار» حتی در همین حد هم به مقام پدر و خانواده تحت سرپرستی او وفادار نیست!

اگرچه صحنه ای که فکر می کنیم همه چیز لو رفته و عروس ناشنوا، مرگ عمو را دریافته اما با یک حرکت ناخودآگاه، همه خانواده آن صحنه را به یک فضای متفاوت برده که فیلمساز هم با اسلوموشن بجا و تصاویر متناسب ، آن صحنه را برجسته کرده است. شاید همین صحنه بتواند بخشی از فیلم را تا حدودی نجات دهد./کیهان

√رحمت امینی | اگر چه ژانر فیلم کمیک قواعد خاص خود را دارد و چندان منطبق بر ژانر رئالیسم نیست که دنبال روابط علی قابل قبول باشیم اما اگر فیلمسازی تصمیم بگیرد تا در جهان واقعگرایانه روی به سمت ایجاد موقعیت کمیک بیاورد؛ کارش به مراتب دشوارتر می شود و حسین نمازی ظاهرا قصد چنین تلفیقی را داشته است.

نمازی البته در ساخته قبلی خودش ؛شادروان نیز چنین تلاشی کرده بود و انصافا در این گام جدید در بخش فنی قدمی ولو کوچک به جلو برداشته است اما مشکل اساسی این است که موقعیت بنا نهاده پیشنهادی حتی در ژانر کمیک و بویژه در بسترخلق کاراکترهای واقعی، به شدت غیرقابل‌باور است؛ گو اینکه در ادامه و با پیشنهاد دریافت حق بیمه با واقعه ساختگی، وضعیت بغرنج‌تر هم می شود. متاسفانه انگار دیگر باید فاتحه آثاری چون اجاره نشین های داریوش مهرجویی را بخوانیم؛ فیلمی که حتی صحنه انفجار دفتر املاک و منفجر شدن فانتزی اکبر عبدی، برای مخاطب قابل باور بود.

مشکل دیگر شهسوار و آثار مشابه، مناسب بودن برای سریال‌های سبک تلویزیونی است. واقعا چرا باید مخاطب پول و وقت خود را هزینه کند تا این فیلم را بر پرده عریض سینما ببیند؟! چه لذت بصری نصیب او می‌شود؟ و اگر همین ماجرا را بصورت شنیداری و در از رادیو بشنود، واقعا چه چیزی را از دست می‌دهد؟! در هرصورت شه سوار در نهایت یک فیلم تلویزیونی است که در این شکل هم صرفا بخشی از مخاطبان با حوصله تر را جذب می کند./الگو

√ایرنا | جدیدترین ساخته حسین نمازی، با الگوبرداری کامل از فیلم قبلی این کارگردان ساخته شده است. شادروان؛ فیلم لوباجتی که توانست با فروش بسیارخوب خود، سودآوری مناسبی برای طرف‌های تولید و اکران داشته باشد. حالا احتمالا این عامل، انگیزه‌ای شد تا کارگردان، با الگوبرداری مستقیم و صریح از روی شادروان، به سه‌سوار برسد.

در شه‌سوار، دو نیمه داستانی متفاوت وجود دارد؛ نیمه نخست که به مخفی کردن مرگ داشی مربوط است و در نیمه دوم، بحث گرفتن دیه پیش می‌آید. فیلمنامه تا همین مرحله سیناپس، خوب پیش می‌رود اما نتوانسته هسته روایی خود را با این دو نیمه، پروال کرده و به داستانی گیرا برسد.

فیلم ظاهرا اثری کمدی است اما تمام بار کمیک فیلم روی چند تکه‌پرانی نه‌چندان جذاب سوار است که نمی‌تواند آن اثرگذاری حداقلی را بر روی مخاطب داشته باشد. حتی داستان در ورود به مباحث فرعی و داستانک‌ها نیز مقاومتی عجیب از خود نشان داده و ترجیح می‌دهد همین خط صاف روایی را به سرمنزل خود برساند.

رمزگشایی کارتونی فیلم که در شادروان با خالی بودن حساب پدر، در ذوق می‌زد و فرآیندی ضددرام بود، حالا اینجا در شه‌سوار با کودکانه‌ترین شکل ممکن تکرار شد تا مطمئن باشیم که اندیشه چندانی پشت این سوژه و تحلیل آن وجود ندارد.

نکته عجیب آن‌که وقتی فیلم به دلایلی چون سودآوری ساخته شده، چرا نویسنده و کارگردان باید بر روی چنین سوژه سختی که در حلبی‌آباد می‌گذرد سرمایه‌گذاری کرده و نتواند از این محیط مستعد، حداقل آن خنده ذاتی را بگیرد. شه‌سوار به اندازه‌ای در جهت عکس این فرآیند حرکت می‌کند که به زحمت بتوان به آن عنوان فیلم کمدی را اطلاق کرد.

در این نقطه، باید برای حسین نمازی نگران بود. کارگردان مستعدی که با آپاندیس، شروع خوبی را در سینما تجربه کرد و در ادامه با شادروان، غافلگیری‌های بزرگی را رقم زد. اما حالا انتخاب این سوژه و گونه، مسیر انحرافی کارنامه کاری اوست که حیثیت حرفه‌ای وی را نشانه گرفته است. آن‌چه مسجل است آن‌که شه‌سوار هیچ دستاوردی برای نمازی و دیگر عوامل این فیلم ندارد.

√زهرا عباسی | شه‌ سوار روایت خانواده‌ای است که تلاش می‌کنند عروسی دختر ناشنوایشان در هاگیرواگیر مشکلات اقتصادی و رسم صبر یکساله در عزای نزدیکان بیش از این عقب نیفتد و از قضا به واسطه‌ی موقعیت مرگ داشی که عموی ناشنوا و بی‌اولاد خانواده است، دچار چالش می‌شوند.

فیلم با گره‌ی مخفی کردن مرگ داشی پیش می‌رود و در این بخش ریتم و رنگ خوبی هم دارد. اما خانواده و بالاخص شیرزاد پسر بزرگ خانواده با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی برای دست‌یابی به پولی هنگفت بدشان نمی‌آید بتوانند گلیم اقتصاد خانواده را هم از این موقعیت بیرون بکشند. در این راستا خانواده به ناچار وارد دسیسه‌ای می‌شوند که سادگی‌شان باعث می‌شود در پیاده‌سازی ترفند به درهای بسته بخورند. این بخش از فیلم به نوعی ایده‌ی اولیه تقابل مرگ و شادی عروسی را بهم می‌زند و مسیر شه‌سوار را به سمت و سویی می‌برد که فیلم ریتمی خسته‌کننده، موقعیتی فرساینده و شوخی‌های بی‌مزه‌ای را دنبال می‌کند. از طرفی مخاطب با وجود پارادوکس خوب و مهم اندوه مرگ و شادی عروسی انتظار دارد شاهد جمله‌ یا دیالوگی ساده و در عین حال مفهومی و موثر در فیلم باشد؛ اما نویسنده و کارگردان نتوانست این موقعیت را بقاپد و گل فیلمش را با جمله‌ای در ذهن ثبت کند. حسین نمازی با وارد کردن فیلم به چالش بیمه، گره‌ی اصلی فیلم (مرگ داشی و عروسی نمکی) را فراموش می کند. گویی اینکه کارگردان و نویسنده‌ی اثر اندیشیده باشد فیلم پتانسیل برداشت چند هندوانه با یک دست را دارد حواسش نبوده که ممکن است هندوانه‌ی سرخ اول را هم زمین بزند.

طولانی و تکراری شدن موقعیت مخفی‌ کردن مرگ داشی، افتادن در سراشیبی مسیر بیمه و ایده‌ی لوسِ قربانی کردن پدر خانواده و زیاده‌خواهی، دادن ترفند به مخاطب برای دور زدن قانون گزاره‌هایی است که شه‌سواری را که در یک سوم ابتدایی خوش درخشیده بود را به بیراه می‌برد و ایده‌ی نابش را شهید می‌کند. هر چند پیش‌بینی استقبال از «شه‌سوار» در سینماها آن‌هم با کمدی‌هایی که در حال حاضر گیشه را تصاحب کرده‌اند امر ساده‌ای نیست، اما می‌توان امیدوار بود نمایش این فیلم در تلویزیون بتواند مخاطبان فاصله گرفته از صداوسیما را به امید خنده با خانواده برای ساعتی پای تلویزیون بنشاند./هنرآنلاین

این بخش در طول ایام جشنواره به‌روزرسانی می‌شود

اشتراک گذاری

اینجا نظر بدهید