«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیهکنندگی سعید پروینی از فیلمهای بخش نگاه نو جشنواره امسال است. در این فیلم، موقعیتی متناقض روایت شده است و سوژه تقیانی پور، رخ دادن جنایت و خشونت عاشقانهای در دل جنگ است؛ همان شمهای که در سریالها و کارهای قبلیاش نیز در نظر گرفته بود.
درباره فیلمهای جشنواره فجر ۴۲ چه میدانیم؟
این کارگردان از ابتدا برای ایفای نقش اصلی فیلمش، شهرام حقیقت دوست را در نظر گرفته بوده است چراکه سابقه همکاری او با شهرام حقیقت دوست به تئاتر برمیگردد.
خلاصه داستان فیلم قلب رقه
داستان فیلم قلب رقه درباره یک نیروی ایرانی است که در شهر رقه یکی از شهرهای سوریه که تحت نظر داعش است تلاش میکند تا یکی از فرماندهان ایرانی را که اسیر در دستان داعش است نجات دهد. در این جستجو او در مییابد که همسرش که در ماجرای هجوم داعش ناپدید شده بود تحت نظر یکی از فرماندهان داعش است و حالا او میخواهد همسرش را نیز نجات دهد.
بازیگران و عوامل فیلم قلب رقه
عوامل: فیلمنامهنویس و کارگردان: خیرالله تقیانیپور، مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: مهدی سعدی، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، موسیقی: کارن همایونفر، طراح صحنه: بهنام جعفری طادی، طراحان لباس: امیر ملکپور، محمود بیاتی، طراح گریم: احسان روناسی، عکاس: مهدی جودی، تهیهکننده: سعید پروینی
بازیگران: شهرام حقیقتدوست، فرهاد قائمیان، محمدرضا شریفینیا، هدایت هاشمی، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی، شادی مختاری
بازیگران اهل سوریه: عامر علی، مهدی شیخ عیسی، حسن عبود، حسین غازی
یادداشت فیلمنامهنویس
آدمها موجودات عجیبیاند. همیشه تصور میکنند بهتنهایی از پس هر اتفاقی برمیان.
اما یه وقتهایی همه چیز دست به دست هم میده تا خلاف تصورات پیش بیاد.
اون وقته که فقط یه معجزه میتونه به دادت برسه.
یه معجزه که میتونه نذاره دستهات رو به نشونه تسلیم بالا ببری.
و اون معجزه چیزی نیست جز عشق.
نظر منتقدان درباره فیلم قلب رقه
√سید محمد سلیمانی | موضوع داعش در سوریه و نقش مدافعان حرم در مبارزه با آنان، به عنوان یکی از زیرمجموعه های سینمای دفاع و مقاومت مدتی است در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته و تجربه هایی نیز در این زمینه به انجام رسیده است. «قلب رقه» به عنوان تازه ترین تجربه سینمای ایران در این زمینه اتفاقی نو به شمارمی آید ونگاه متفاوت و نزدیک تری به شخصیت های خودی و دشمن دارد.
وجود قهرمان در قلب رقه در مقایسه با آثار مشابه یک ویژگی عمده و مهم برای آن است، ضمن این که ماجرایی عاشقانه هم در بطن وقایع خشن و تلخ سراسر فیلم روایت می شود که ضمن تلطیف لحظات خشونت بار اثر وجوه دراماتیک آن را هم تقویت می کند. وجود عشقی قدیمی بین ریما و رضا، یکی از مدافعان نفوذی در میان نیروهای داعش مستقر در رقه سوریه که سعی شده پرداخت دقیقی هم داشته باشد، موقعیت هایی را برای شخصیت پردازی نیروهای خودی و داعش ایجاد می کند که با محوریت شخصیت ریما جذابیت های روایی بسیاری برای مخاطب به وجود می آورد اما روایت ماجرایی عاشقانه در فیلم همه آن چیزی نبوده که فیلمساز قصد پرداختن به آن را داشته باشد.مقاومت یکی از فرماندهان داعش دربرابر همه بی اعتنایی ها و مقاومت ریما در برابر ازدواج با او، یک وجه عمده از شخصیت فرمانده را در کنار خشونت ها و بی رحمی هایش به تصویر می کشد که برای مخاطب درام جذاب است ولی در بعد حادثه پردازی که به نوعی تکلیف مخاطب را با کلیت فیلم روشن می کند، ضعف هایی در به تصویر کشیدن نحوه نفوذ نیروهای مدافع به صفوف داعش که رقه را به عنوان پایتخت خلافت خود در نظر گرفته اند و به لحاظ امنیتی هم استقرار کاملی در آن دارند، وجود دارد. قهرمان اثر هر وقت اراده می کند خودش را به مرکز فرماندهی داعش می رساند و زمانی دیگر در بین نیروهای خودی مشاهده می شود بی آن که فضای جغرافیایی اثر به گونه ای طراحی شده باشد که کانال های ورود و خروج رضا به منطقه خودی یا دشمن به قابل باورشدن نفوذها و عملیات متعدد رضا بینجامد. این که برای اولین بار در آثاری از این دست قصه به شکل درست و کلاسیک روایت می شود و ارتباط واقعی بین آدم ها، سوای خط و ربط سیاسی و اعتقادی آنها به تصویر کشیده می شود و از همه مهم تر پرداخت و طراحی شخصیت قهرمان جدی گرفته می شود، ویژگی مهمی برای قلب رقه به شمار می آید که ضعف های پیش گفته در عرصه حادثه پردازی و ایجاد منطق ساختاری در آن را پوشش می دهد و البته می تواند الگویی برای رسیدن به سینمای مقاومت و دفاع با قابلیت های پخش بین المللی باشد. سینمای ایران در این عرصه اکنون به درجه ای از توان فنی و ساختاری رسیده که اگر امکانات کافی در اختیار گروه های فیلمسا زی قرار گیرد، بدون تردید از نیروی انسانی کار آمد برای رسیدن به استانداردها برخوردار هستیم./جامجم
√سعید مستغاثی | موضوع مدافعان حرم اگرچه بسیار درباره اش حرف زده شده و می شود اما به جز یکی دو استثناء همواره از موارد مغفول سینما ما بوده و هست. علی رغم حجم عظیمی از فراز و نشیب های دراماتیک زندگی این شهداء ، اما آنها هم مثل بسیاری از دیگر موضوعات غفلت شده ، از قاب دوربین سینمای ایران خارج مانده اند.
«قلب رقه» یکی از آثاری است که قرار است به موضوع مدافعان حرم و نبرد با داعش بپردازد. زحمت زیادی کشیده شده و هزینه بسیاری صرف شده اما حکایت معروف همان آسفالتی است که قیر نداشت! «قلب رقه» هم با همه زحمات و هزینه ها، قصه ندارد، شخصیت هایش پر از ابهام هستند، فیلم تا زمان زیادی راه نمی افتد یعنی شروع نمی شود. ماجراها مشخص نیست و بایستی بعضا در ذهن حدس زده شوند.
در حالی که فیلمی کاملا تجاری و جعلی چند سال پیش توسط هندی ها درباره نبرد با داعش ساخته شد به نام «تایگر زنده است» با بازی سلمان خان که با همه دروغ پردازی ها و به اصطلاح خالی بندی ها اما قصه و داستان سرراستی داشت و از ابتدا و در زمان کوتاهی ماجرایش مشخص می گردید.
فیلم «قلب رقه» با همه واقع گرایی و صداقت، بلد نیست ماجرایش را روایت کند، الکن است ، با مخاطب ارتباط برقرار نمی کند. ضمن اینکه وقتی سراغ قهرمان بازی هم می رود، از آن سوی تایگر و سلمان خان هم بیرون می زند و به اصطلاح دست او را از پشت می بندد!/کیهان
√فاطمه عودباشی | فیلم قلب رقه از همان سکانس اول قلاب را به دهان مخاطب می اندازد و به تماشاگر این نوید را می دهد که می تواند شاهد یک درام عاشقانه در بستر یک بحران باشد. همین موضوع یعنی ترغیب مخاطب برای دیدن یک اثر تماشایی. خیرالله تقیانی پور کارگردانی این اثر را به عهده دارد، کارگردانی که در کارنامه اش ساخت سریال تلویزیونی نجلا در دو فصل دیده می شود. او با اینکه فیلم اولی است اما برای شروع یک مسیر سخت را انتخاب کرده است، مسیری که قرار نبود در ایران باشد، بلکه در کشور جنگ زده ای همچون سوریه که بحران ها و چالش های آن کم نیست. بنابراین طبیعی است که او و دیگر عوامل سازنده ریسک زیادی کردند و حالا نتیجه اثر توانست نظر اهالی رسانه را جلب کند.
اگر بخواهین نقبی به قصه بزنیم باید بگوییم نویسنده فیلم قلب رقه تلاش کرده تقابل نیروهای خیر و شر را در روایت قلب رقه به شکل جذابی ترسیم کند. انطباق موقعیت های مختلف و در هم تنیدگی داستانک ها در کنار موضوع اصلی (گروگان مهم ایرانی) به جذابیت های قصه اضافه کرده و فیلم ریتم خوبی دارد. طوری که تا انتها از ضرباهنگ فیلم کاسته نمی شود. به همین دلیل مخاطب بدون آنکه خسته شود تا پایان، همراه فیلم است.
از سوی دیگر فیلمنامه قلب رقه در لایه های مختلف داستان، اطلاعاتی از داعش به مخاطب می دهد و به زوایایی پنهان از آنها می پردازد که تماشاگر در دیگر آثار سینمایی و تلویزیونی به این شکل ندیده و کارگردان سعی کرده با انتخاب قاب های مناسب این موضوع را به تصویر بکشد. همچنین او بدون اضافه گویی و اینکه درگیر شعارزدگی شود، سعی کرده قهرمان ایرانی را خلق کند.
ارتباط میان رضا که قهرمان قصه است و ریما در میان پیچیدگی های قصه، طراواتی به داستان داده است تا حق تنفسی در میان صحنه های تلخ داشته باشد. از دیگر نقاط عطف این فیلم، طراحی صحنه های درگیری میان نیروهای مقاومت و داعش است که به درستی طراحی شده و مخاطب با تماشای صحنه های تعقیب و گریز شاهد صحنه های خشونت داعش است. بدون تردید قاب های خلاقانه قلب رقه بعد از تمام شدن فیلم در ذهن مخاطب باقی می ماند. فیلم در بخش کارگردانی و روایتگری با انتخاب میزانسن های درست نمره خوبی از آن خود کرده است.
در کنار این موارد نباید از بازی خوب هنرمندان فیلم هم غافل ماند. شادی مختاری که نقش ریما یک زن عرب را بازی کرده، توانست تصویر مناسبی را نشان بدهد. همچنین به خوبی زبان عربی را حرف می زند و با عنوان یک زن عرب که به زبان فارسی مسلط است هم با لهجه درستی فارسی را حرف می زند تا برای مخاطب باورپذیر باشد که او یک زن عرب است. در مجموع چیده مان هنرمندان در این اثر خوب است و باعث شده اثر برای مخاطب قابل لمس باشد. انتطار می رود این فیلم در اکران هم با اقبال عمومی رو به رو شود./الگو
√حمید صنیعیمنش | اگرچه «قلب رقه» در سینمای امنیتی و اکشن قدم رو به جلویی است اما قلاب جنبه عاطفی و عاشقانه آن کارگر نیفتاده و همین به فیلم ضرر رسانده است.
قلب رقه قدمی جدید در مسیر سینمای ضد داعشی و به تعبیر متداول آن استراتژیک است. فیلمی که درون مایه عشق را به جریان یک روایت ملتهب و حساس در سال های اخیر منطقه اضافه کرده است و تلاش کرده تا فضا و حس و نگاه متفاوتی را داشته باشد.
در سال های اخیر چند اثر در جریان فیلم های ضدتکفیری ساخته شده اند. به وقت شام، ساعت صفر، شبی که ماه کامل شد و فیلم اکران نشده گمگشته. در زمینه مستند دست سینما البته به مراتب پرتر است و تعداد زیادی فیلم مستند با روایت های مختلف ساخته شده اند. سریال هم کمابیش از سینما و مستند دست درازی دارد و چند سریال مانند خانه امن و ترور ساخته شدهاند.
اما همه میدانیم که سینما در بازنمایی و اثرگذاری اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قدرت و ماندگاری بیشتری دارد.
هالیوود که در همین زمینه های امنیتی و سیاسی سریال های متعدد و پرکششی چون هوملند را ساخته و هنوز هم دست بردار از این جریان نیست، گام اول را با سینما و فیلمهایی چون سری ۰۰۷ و فیلم هایی مثل دروغ های حقیقی با بازی آرنولد شوراتزنگر و… برداشت.
هرچند که این روند با پیروزی انقلاب اسلامی چندین برابر حجم پیدا کرد و رفته رفته بیشتر هم شد. تا جایی که خود آمریکا که در همه جنگ های منطقه از حمله علیه ایران تا عراق و افغانستان و ماجرای سوریه و داعش نقش داشت، روایتگری فیلم های گوناگون را خود به عنوان دانای کل بدست گرفت تا هدف اصلی خود یعنی کنترل افکار عمومی جهان را به نفع خود بدست گیرد.
از این رو ساخت فیلم هایی با موضوع ضد داعشی و ضد تکفیری برای ما که در مسیر مقاومت و ضد تروریسم آن هم با چهره های بزرگی چون شهیدان سردار سلیمانی و سردار شوشتری و سردار همدانی بودیم، از اوجب واجبات است تا حداقل روایت صحیح و دقیق را از حوادث ناگوار سالهای سختی که در منطقه گذشت بیان کنیم.
قلب رقه قصد دارد اینچنین راوی باشد؛ منتها ضمن عنصر عاطفه یک نکته مهم دیگر یعنی نقش دست های پشت پرده داعش یعنی اسرائیل را نشان دهد. این حرکت خصوصا با توجه به اتفاقات ماه های اخیر و تنفر عمومی نسبت به اسرائیل قدم و به جلو در سینمای ضد داعشی است.
اما باید در نظر داشت بار اصلی و کفه سنگین فیلم های داعشی در تصویر ملتهب چهره خشن و هولناک آن تروریسم های خونخوار است. اگر سریالی چون سقوط یا به وقت شام در این امر موفق بودند دقیقا به خاطر این بازنمایی و روایت پله به پله تا آن هسته و کانون جنون و خشونت است که قلابش را همان ابتدا با ظرافت در ذهن مخاطب انداخته است. فیلم به عقیده من در انتخاب بازیگران داعشی مهم خود در این مسیر ضربه خورده است و هنرمندان محترم آن پرسوناژها چندان نقش را شکل نداده اند. هرچند که آقای حقیقت دوست نشان داد چقدر در ایفای نقش مامور امنیتی و جسور موفق است و جایش در این پرسوناژها تا به حال خالی بوده است. هم این نکته در گیرایی این قلاب ضعف داشته و هم مهمتر از آن عنصر عاطفی و عاشقانه آن است.
قلب رقه که عنوانش نیز مشخصاً ایهام و دوپهلوگویی در عاطفه و موقعیت استراتژیک یک شهر دارد، باید این قلاب را زودتر ایجاد کند یا اگر هم به هر دلیلی در میانه آن را می اندازد باید به پرداخت دراماتیک تر آن را بپروراند تا برای مخاطب ایجاد چالش و گیرایی شود.
چنانکه در به رنگ ارغوان یا در سه فصل اول هوملند این وجهه عاطفی و عاشقی به روایت امنیتی و سیاسی فیلم کمک می کند و خنثی نیست. اما در قلب رقه به جای آنکه این جنبه از کار مکمل فیلم باشد از جایی به بعد رها می شود و در پایان فیلم کمکی به تصویر ذهنی مخاطب به عنوان فیلم عاشقانه و اکشن نمیکند. بلکه بیشتر یک حفره برای فیلم ایجاد میکند.
اما در کل قلب رقه فیلم اکشن دیدنی است. جنبه روایتگری اکشن و عملیاتی آن جزو کارهای خوب و دیدنی سال های اخیر سینمای ما است. تصویرسازی از داعش و نیروهای امنیتی ایران و مقاومت در جریان مبارزه با تروریست های داعشی جذابیت دارد و این فیلم در نمایش مبارزه و کار عملیاتی-امنیتی موفق عمل کرده و با سمت گیری در برملا کردن دست صهیونیست ها در حمایت داعش کار نویی در سینمای امنیتی کرده است. امید آنکه سینمای امنیتی و اکشن ما گامهای بهتری را بردارد./ایرنا
√هنرآنلاین | خیرالله تقیانیپور را شاید بیشتر با سریال «نجلا» بشناسیم اما او پیش از آن سابقه فعالیت در عرصه تئاتر را داشته واکنون با گذر از تئاتر و سریالسازی اولین فیلم سینمایی بلند خود را با نام «قلب رقه» به جشنواره فیلم فجر آورده است.
چند سالی میشود که حضور داعش در سوریه تبدیل به سوژهای شده است که میتواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد و حتی در بُعد کلانتر میتواند در بستر درام روشنگری هم بکند. اما تا کنون فیلمی که بتواند بازنمایی درستی از داعش، خط فکری و اعمالشان داشته باشد، ساخته نشده است. تمام تصویری که ازآنها نشان داده میشود همان تصویر عامی است که با چند جستجوی کوچک حتی میتوان اطلاعات وسیعترش را هم به دست آورد.
به عنوان مثال در به «وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا ما با نیروهای داعشی طرف هستیم که بسیار خنگ و ساده لوح واحمقاند. متاسفانه «قلب رقه» هم پشت دست حاتمیکیا راه رفته است( البته با اغماض کمی بهتر از او) و تصویر درستی از داعش ارائه نمیدهد. البته به جزهمان «الله اکبر» گفتنها، همان سر بریدنها، همان به اسارت درآوردن زنان و استفاده جنسی و غیره. به خط فکری آنها نزدیک نمیشود؛ مگر جایی که «ابوعصام» بیان میکند که به دلیل عقدهها عضو داعش شده و اصلا بحثش اعتقادی نیست.
فیلمساز نه تنها در این فیلم نیروهای داعشی را نمیشناسد، بلکه شناخت درستی از نیروهای امنیتی و مقاومت کشور خودمان هم ندارد و همین امر موجب شده است که دست مخاطب نتواند آنها را لمس کند و به آنها نزدیک شوند. شخصیتها در «قلب رقه» عمیق نمیشوند.
عمیق نشدن تنها در شخصیتها نیست؛ بلکه در قصه اصلی فیلم نیز وجود دارد. مخاطب در سراسر فیلم اصلا حس نمیکند اگر این نیروها موفق نشوند چه اتفاقی خواهد افتاد و برایش چندان فرقی نمیکند؛ چرا که اصلا به درستی و شفاف از اهمیت پیروزی در این ماموریت سخن گفته نمیشود. شاید به این دلیل باشد که فیلمساز در میانه این عملیات مهم، عشق و عاشقی را هم به عنوان چاشنی اضافه میکند و قصه گهگاهی به آن سمت منحرف میشود. برای همین نه عشق «ردا» و «ریما» درست ازآب در میآید و نه ماموریت نجات «عباس».
در عوض موسیقی کارن همایونفر جور همه چیز را به دوش کشیده و سرتاسر فیلم، آن حسی را که ما باید از بازیگران و قصه میگرفتیم، از طریق موسیقی او به ما منتقل میشود.
«قلب رقه» میتوانست هم یک تریلر امنیتی خوب باد وهم یک فیلمی با مایههای عاشقانه که حتی بتواند به قول نادر ابراهیمی از«عش در دشوارترین شرایط» و حتی در میان ترس و جنگ حرف بزند و تقابل زیبایی شکل بگیرد.اما به نظر میرسد که عجله کار دست کارگردان و نویسنده داده است. با این حساب نمیتوان گفت «قلب رقه» فیلم بدی است و به نظر میرسد در قصه و بازنمایی داعش از «به وقت شام» جلوتر باشد؛ هرچند که از لحاظ تکنیکی و جلوههای ویژه اینطور نباشد.
√خبرگزاری فارس | در میان محصولات نمایشی با موضوع داعش، چند مورد سراغ داریم که ماجرا را از کانون بحران روایت می کنند. یعنی دوربین فیلم درست در دل جغرافیای فعالیت داعشی ها قرار دارد. «قلب رقه» نیز چنین کرده است اما قصه و رویکردی متفاوت دارد. فیلم گوشه ای از اتفاقات تلخی که در شهر رقه سوریه، پایتخت خلافت خود خوانده داعش رخ داد را بازتاب داده و تصویری هولناک از زمان حضور آن ها به تصویر کشیده است.
فیلمساز برای انتقال این منظور، با سوژه اصلی یعنی رضا همراه شده است و اغلب حوادث با ماجراجویی های او بازنمایی می شود. در این سیر دراماتیک، مخاطب پی می برد که سردمدارن داعش نه تنها گرفتار افکار التقاطی هستند؛ بلکه دنیایی با رفاه کامل برای خود طلب می کنند! یک ریاکاری تمام عیار. اتفاق خوب این که فیلم در نمایش داعشی ها گرفتار اغراق و کلیشه نمی شود.
«قلب رقه» صرفا به ساختن تصویری واقعی از داعش و سردمدارن آن بسنده نکرده است. فیلم قدرت و توان نیروهای ایرانی را نیز نشان می دهد که فراز اصلی آن در قامت خبرنگار نفوذی تجلی یافته. موارد دیگر هم هست؛ مثل رخنه تا دل آشپرخانه داعش. این روایت دراماتیک که برگرفته از اتفاقات واقعی است، حس خوشایندی به مخاطب دست می دهد که نیروهای ایرانی ، رزمندگان فاطمیون و … چگونه با رشادت و تیزهوشی توانستند، داعش را در خانه زمین گیر کنند.
وجود یک خط عاشقانه میان رضا و ریما و چشم طمع یک داعشی به این عشق زلال نیز از مواردی است که به کمک جذابیت قصه آمده است. مثل اکثر آثار نمایشی، برای زن در «قلب رقه» هم تعریفی استعاری مترتب است که این جا می تواند سمبلی از کشور سوریه باشد.
خیرالله تقیانی پور، پیشینه تئاتری دارد اما با کارگردانی «نجلا ۲» اثبات کرد در عرصه تصویر نیز صاحب استعداد است. «ترور» دومین سریال اوست که ماجرای ترور نافرجام حاج قاسم سلیمانی در کرمان را به تصویر می کشد. «نجلا» سکانس های جنگی زیادی داشت که مربوط به حمله صدام به خرمشهر بود. «ترور» هم یک سریال اکشن-جاسوسی محسوب می شود. کارگردان در هر دو اثر، تسلط خود بر خلق سکانس های سخت را نشان داد و با این تجربه به «قلب رقه» رسید. آن سابقه حالا به کمک تقیانی پور آمده و فیلم تبدیل به یک تریلر مهیج شده است. او قاب سینما را به درستی می شناسد و به خوبی مواظب است که ساختار را در خدمت محتوا قرار دهد. از این رو، «قلب رقه» با وجود برخوداری از سکانس های اکشن و نیز صحنه های ملتهب فراوان، فارغ از خودنمایی کارگردان است.
بار اصلی حضور مقابل دوربین، بر دوش شهرام حقیقت دوست است. این بازیگر در «قلب رقه» شمایل قهرمانی را بر تن دارد که مخاطب می تواند او را بپذیرد. به این خاطر که پای شخصیت، روی زمین است و مثل یک انسان واقعی به دل خطر می زند. در عین حال ایمان دارد؛ عاشق است، با هوش است و دیگران را مدام غافلگیر می کند. حقیقت دوست، بازیگری با سابقه و پرتوان است که در تئاتر، تلویزیون و سینما نقش هایی متفاوت از هم را بازی کرده و تحسین ها به خود دیده است. او در «قلب رقه» گریم و موقعیتی متفاوت دارد و باید کاری کند که شخصیت در عین جدیت، به دل بنشیند و بتواند مخاطب را با خود همراه کند. این ماموریت سخت را حقیقت دوست به سلامت انجام داده است.
شادی مختاری در نقشه ریما که دکتری سوری است، تجربه ای خاص در «قلب رقه» از سر گذارنده. مهربانی، مسولیت، ترس و شجاعت زنانگی ویژگی های مهم این شخصیت هستند که در بازی بازیگر تبلور یافته. فیلم ادای دینی به زنان مبارز علیه داعش هم هست که در قامت ریما به ثمر نشسته است. عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی دیگر بازیگران «قلب رقه» هستند.
داعش و مبارزه مدافعان حرم با این گروهک، همچنان می تواند و باید دستمایه فیلم و سریال های مختلف شود.
صحبت از یک تفکر خطرناک است که خیلی ها به دلیل ناآگاهی اسیر آن شدند. «قلب رقه» از این منظر هم هشدار می دهد اما نه به شکل شعاری و مستقیم. بلکه فیلم، داعش را به مثابه یک جریان خطرناک انحرافی می داند که مشابه آن همواره ظهور کرده است و باز هم ظهور خواهد کرد! طبعا وظیفه سینما، آگاهی رسانی و واکسینه سازی جامعه بر اساس وسع و توان خود است.
میثم محمدی | یک واژهای در سالهای اخیر در سینمای ایران باب شده است که به نوعی مجوزی برای به دست گرفتن سرمایههای هنگفت و تحویل دادن آثاری بیخاصیت در سینماست. سینمای استراتژیک! عنوانی که برخی هم به آن پر و بال میدهند و در حال تثبیت آن به عنوان یک اقدام فرهنگی – سیاسی و عقیدتی هستند، اما چیزی که تا به امروز حاصل شده، جز تلف کردن بیتالمال نبوده است.
جشنواره چهل و دوم هم از این قاعده مستثنی نیست. «قلب رقه» یک سرمایهسوزی آشکار است که توان مقابله با تفکرات مخاطبان امروزی سینما را ندارد. یک قصه کلیشهای لاغر که استراتژی مشخصی نداشته و انگار که فقط برای رفع تکلیف ساخته شده است.
اگر قرار است یک اکشن – ملودرام تماشا کنیم، این بستر تاریخی و زمانی و گروهک احمق و کودن داعش در فیلم چه میگوید؟ چرا هنوز از این مسیر اشتباهی که در فیلمهای مرتبط با جنگ ایران و عراق هم مدام پا در آن گذاشتهایم خارج نمیشویم؟ همانطور که در فیلمهای متاثر از جنگ، دشمنان بعثی را عدهای تنپرور نادان و عیاش نشان دادیم، حالا نوبت به داعش رسیده است.
«قلب رقه» هم داعشی را ترسیم میکند که کمترین بهره هوشی را دارند و سیستم امنیتی آنها را به نحوی بیدر و پیکر نشان میدهد که ماموران ما در هر جای آن تشکیلات هستند و جالب اینکه برای این نفوذها هم زمینهچینی وجود ندارد. همه چیز کلیشه و قابل پیشبینی است و انگیزههای شخصیت اصلی فیلم، اجازه نمیدهد که شما به چیز دیگری غیر از همان حدس اکثریت مخاطبان در ذهن داشته باشید.
یک ملودرام ضعیف و سطحی هم به ساختمان فیلمنامه اکشن و جاسوسی «قلب رقه» اضافه شده که کمکی به ارتقا کیفی اثر نکرده است. اصلا الصاق داعش به این قصه هیچ کاربردی ندارد و اتفاقا اگر آن را حذف میکرد، میتوانست به یک اکشن تلویزیونی خوشریتم تبدیل شود و مخاطب جذب کند، اما اینکه داعش را بهانهای برای ساخت این اثر ضعیف قرار داده، اقدامی است که انتظارات را به سمت و سویی دیگر برده و البته که برآورده هم نمیکند.
«قلب رقه» فیلم کمارزشی به لحاظ سینمایی است و در دل ساختار اثر، راهبردی عمیق و مشخص را دنبال نمیکند و فقط با بازنمایی یکسری کلیشههای مدیرپسند، در تلاش است تکلیف ارگانی خود را انجام دهد که به نظر میرسد با روالی که در سینمای ایران شاهد آن هستیم، این برچسبهای تقلبی مشتری دارد و هنوز برای مدیران کار میکند و هنوز هم کسی به اثرگذاری نمیاندیشد./اعتماد
اینجا نظر بدهید