نما۳۰ | اشکان مزیدی: استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم Twentieth Century Fox شاخهای از کمپانی فاکس «Fox Inc» و در مالکیت غول رسانهای جهان یعنی کمپانی نیوز «News Co» به مدیریت راپرت مرداک افسانهای است.
استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم با تاریخی طولانی و اوج و فرودهای فراوان سهمی مهم و تاثیری انکارناپذیر در تاریخ سینمای جهان و شهرتی به سزا به عنوان یکی از بزرگترین مجموعههای فیلمسازی جهان دارد. در حقیقت فاکس قرن بیستم یکی دیگر از «Six Major» یا شش ابرکمپانی فیلمسازی جهان به حساب میآید.
آنها تولید برخی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینما چون آوای موسیقی (۱۹۶۵) که در ایران با نام «اشکها و لبخندها» معروف شد و پخش فیلمهای رکوردشکنی مانند «جنگ ستارگان» (۱۹۷۷) را در لیست پرافتخار خود دارند و با ایجاد شاخههای دیگری مثل استودیوهای انیمشینسازی و محصولات خانگی، نفوذ خود را در صنعت سرگرمی بیش از پیش گسترش داده اند.
آغاز کار فاکس قرن بیستم | ویلیام فاکس William Fox
سال ۱۹۰۴ میلادی ویلیام فاکس، مهاجر ۲۵ساله مجاری تبار اولین سینمای خود را در نیویورک بنا نهاد. سینماهایی که آن سالها به نام «Nickelodeons» شناخته میشدند؛ فرمی از سینماهای اولیه و ابتدایی که مشتریان با پرداخت یک سکه پنج سنتی که در آمریکا به نام نیکل شناخته میشود میتوانستند فیلمهای عموما کوتاه تماشا کنند.
کسب و کار فاکس جوان به زودی گسترش پیدا کرد و در عرض چند سال به همراه دو شریک خود زنجیرهای از ۲۵ سالن سینما را در اختیار داشتند و در نهایت یک کمپانی بزرگ اجاره فیلم در نیویورک به راه انداختند. سال ۱۹۱۳ نقطه عطفی در تاریخ فعالیت آنان بود چرا که متوجه شدند میزان تقاضای فیلم از میزان عرضه و منابع آنان پیش گرفته است. آنها که تا به اینجا تنها فیلمهای یک یا دو تولیدکننده انحصاری را در سینماهای خود به نمایش میگذاشتند به فکر تولید فیلمهای خودشان افتادند.
طی دو سال و بعد از فراهم کردن مقدمات، ویلیام فاکس در سال ۱۹۱۵، کمپانی تولید و پخش «فیلم فاکس» را در کالیفرنیای آمریکا راه انداخت؛ جایی که فکر میکرد آب و هوای معتدلش بهترین مکان برای ساخت فیلمهای سینمایی است.
در عرض ۱۰ سال کمپانی فاکس در نقاط مختلف کالیفرنیا جا به جا شد تا در نهایت در سال ۱۹۲۵ با خرید زمینی به وسعت یک میلیون مترمربع در هالیوود کمپانی را به خانه دائمی خود منتقل کرد.
در ۱۹۲۷ و بعد از سالها رشد مداوم، سایه ابرهای بحران ظاهر شد و کمپانی فاکس اولین چالشهای خود را تجربه کرد. چالشهای مالی و زد و بندهای پشت پرده که در نهایت باعث شورش گروهی از سهامداران کمپانی علیه ویلیام فاکس شد و او از امپراطوری خودش به زیر کشیده و سرنوشت غمانگیز او در انتها به حبس و زندان ختم شد.
فاکس در آن زمان کمپانی بزرگی بود و کنترل بیش از ۵۰۰ سالن سینما را بر عهده داشت، اما مدیران جدید خیلی زود فهمیدند کمپانی با وجود ابعاد بزرگش قادر نیست به تنهایی سرپا بایستد و شرایط به گونهای پیش رفت که در بهار ۱۹۳۵ با کمپانی مستقل قدرتمندی به نام قرن بیستم «Twentieth Century Pictures» ادغام شد.
پیدایش فاکس قرن بیستم
سال ۱۹۳۳ داریل زانوک «Darryl F. Zanuck» مدیر سابق تولید کمپانی برادران وارنر با پیوستن به ژوزف شنک «Joseph M. Shenck» مرد قدرتمند سینما – کسی که او را مسبب رشد ستارههایی چون مرلین مونرو میدانند – و رییس موسسه یونایتد آرتیست، کمپانی قرن بیستم را بنا نهادند.
این کمپانی از همان اول بسیار موفق عمل کرد و در عرض ۱۸ ماه، ۱۸ فیلم تولید کرد. فیلمهایی چون عشقهای چلینی (۱۹۳۴)، خاندان روتچیلد (۱۹۳۴) و بینوایان (۱۹۳۵) که دو فیلم آخر هر دو نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم سال شدند.
آنها همچنین با بهره برداری از اخبار روز و به تقلید از فیلمهایی چون دشمن مردم (۱۹۳۵)، سزار کوچک و صورت زخمی (۱۹۳۲) که تأثیر بسیار فراوانی بر سینمای گانگستری گذاشته بودند فیلمهایی با موضوع جرم و جنایت و دنیای گانگسترها تولید کردند.
در ۱۹۳۵ و با پیوستن این کمپانی موفق به کمپانی بزرگ فاکس که عملا در ورشکستگی به سر میبرد یک ترکیب قدرتمند به نام «استودیو فیلمسازی فاکس قرن بیستم» شکل گرفت و زانوک به عنوان مدیر عامل بر صندلی ریاست آن تکیه زد.
آنها خیلی زود با ساخت دو فیلم خود را متمایز کردند؛ فیلم خوشههای خشم (۱۹۴۰) به کارگردانی جان فورد، بر اساس رمانی به همین نام نوشته جان اشتاین بک که برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد و دره من چه سر سبز بود (۱۹۴۱) باز هم به کارگردانی جان فورد که برنده ۵ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد. فیلمی که در سال ۲۰۰۵ بر اساس انتخاب نشریه «بریتیش فیلم» جزو برترین فیلمهای تاریخ اسکار قرار گرفت، چرا که این فیلم رقبایی چون همشهری کین و شاهین مالت را از دور رقابت خارج کرد.
در همین سالها داریل زانوک که به عنوان ژنرال جنگی در جنگ جهانی دوم حضور داشت فیلمهای مستند جنگی و آموزش نظامی تولید میکرد. او بعدا به پاس این خدمات مدال افتخار لژیون مریت را از ارتش ایالات متحده دریافت کرد.
سالهای آخر جنگ و بعد از آن نیز روند ساخت فیلمهای موفق فاکس قرن بیستم ادامه پیدا کرد و درامهای جنگی پیروزی در پرواز (۱۹۴۴) و دوازده ساعت پرواز (۱۹۴۸)، لبه تیغ (۱۹۴۶) و برفهای کلیمانجارو (۱۹۵۲) بر اساس داستان کوتاهی از همینگوی ساخته شد.
راپرت مرداک مرد افسانهای فاکس قرن بیستم
اما نقطه اوج این سالها فیلمی بود با عنوان همه چیز درباره ایو (۱۹۵۰) که تحسین تماشاگران و منتقدان را برانگیخت و در ۱۴ رشته نامزد و در ۶ بخش برنده جایزه اسکار شد. رکوردی بینظیر که تا سال ۱۹۹۷ و حضور فیلم «تایتانیک» شکسته نشد. این فیلم با بودجه ساخت ۱.۴ میلیون دلار در گیشه بسیار موفق ظاهر شد و بیش از ۸.۴ میلیون دلار فروش کرد. همچنین این فیلم تا به امروز تنها فیلم در تاریخ سینماست که چهار بازیگر زن آن نامزد دریافت جایزه اسکار شده اند.
زانوک در این سالها با حمله به مضامین حساس و مناقشه برانگیز آن زمان و ساخت فیلمهایی با موضوعاتی چون بیماریهای روانی، مسائل نژادی و یهودستیزی فیلمهای موفق پرفروشی روانه سالنهای سینما کرد. فیلمهایی مثل گودال مار (۱۹۴۸) درباره بیماری روانی، پینکی (۱۹۴۹) به کارگردانی الیا کازان درباره زندگی یک زن پرستار دورگه آفریقایی-آمریکایی و قرارداد شرافتمندانه (۱۹۴۷) که زندگی یک خبرنگار با بازی گریگوری پک «Gregory Peck» را به تصویر میکشد که با جا زدن خود به عنوان یک یهودی درباره پدیده یهودی ستیزی در نیویورک تحقیق میکند. فیلمهایی که اثبات کرد جامعه از طرح چنین مسائلی در ملا عام استقبال میکند.
انیمیشن شیر شاه چگونه تولید شد؟ | وقتی دیزنی قدرت اول انیمیشن میشود + عکس
چالشهای فاکس قرن بیستم در دهه ۵۰ میلادی
با ظهور تلویزیون در اوایل دهه ۵۰ فروغ خورشید موفقیت هالیوود رو به غروب رفت. حضور تماشاچیان در سالنهای سینما افت محسوسی پیدا کرد و به دنبال آن تولیدات سینمایی کاهش یافت و فاکس قرن بیستم نیز به مانند سایر استودیوها دیگر از پس قراردادهای انحصاری با ستارگان سینما و کارگردانهای شاخص برنمی آمد.
در ۱۹۵۳ کمپانی فاکس قرن بیستم یک ابداع منحصر به فرد روانه صنعت سینما کرد. تکنیک فیلمبرداری با لنزهای واید سینمااسکوپ که نسبت تصویری نزدیک به دو برابر فرمتهای قبلی داشت. آنها با تشویق صاحبان سینما و سیستمهای پاداشی آنها را تشویق به نوسازی تجهیزات پخش خود و پشتیبانی از این فرمت جدید کردند. ابتکار آنها با این استدلال که با این سیستم جدید میتوان به جنگ تلویزیون رفت به سرعت توسط سایر استودیوهای بزرگ هالیوود مثل دیزنی، برادران وارنر و متروگلدن مایر مورد استفاده قرار گرفت.
با وجود آن که برای دورهای کوتاه سالنهای سینما رونق بیشتری به خود دیدند اما در نهایت داریل زانوک که از سقوط کمپانی به وحشت افتاده بود در ۱۹۵۶ از سمت خود کناره گیری و برای فعالیت به عنوان تهیه کننده مستقل به پاریس نقل مکان کرد.
«کلئوپاترا» کمر فاکس قرن بیستم را شکست
بعد از کناره گیری دانیل زانوک از مدیریت فاکس قرن بیستم، اسپایروس سکوراس «Spyros Skouras» یونانی تبار و مرد صاحب نام عرصه تئاتر کنترل کمپانی را بر عهده گرفت. سکوراس در دورهای به این سمت رسید که کمپانی در یکی از متزلزلترین دوران حیات خودش به سر میبرد. بین سالهای ۵۹ تا ۶۱ میلادی فاکس قرن بیستم بیش از ۵۰ میلیون دلار زیان کرده بود و تنها در سال ۱۹۶۲ بیش از ۴۰ میلیون دلار دیگر به این میزان ضرر افزوده شد.
یکی از مصیبتبارترین پروژههای کمپانی در این سالها فیلم «کلئوپاترا» (۱۹۶۳) بود. فیلمی که ساخت آن از ۱۹۶۰ آغاز شد و برآورد اولیه از هزینه ساخت آن حدود ۲ میلیون دلار بود که فقط یک میلیون دلار آن دستمزد الیزابت تیلور ستاره این فیلم بود. مدیریت غلط، تعویض کارگردان و جا به جا شدن لوکیشنها و ساخت دوباره دکور، مخارج سنگینی روی دست کمپانی گذاشت به طوری که بودجه ساخت آن را تا رقم شگفتانگیز ۴۰ میلیون دلار افزایش داد و کلئوپاترا را به پرخرجترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان تبدیل کرد.
فاکس قرن بیستم که عملا تمامی منابع مادی خود را در اختیار این پروژه قرار داده بود برای جبران بخشی از این هزینه حتی قطعات بسیار بزرگی از زمینهای خود در فاکس هیل لس آنجلس را فروخت.
در همین حین فاکس قرن بیستم به خیال کسب درآمد چشم امید به پروژه موازی دیگری داشت که در حال ساخت بود. یک بازسازی کمدی-رمانتیک از فیلم زن دلخواه من (۱۹۴۰) به نام «Something’s Got to Give» با بازی پول سازترین ستاره آنها در دهه ۵۰ میلادی یعنی مرلین مونرو. اما این پروژه نیز برای کمپانی خوش یمن نبود و مشکلات شخصی مرلین مونرو، تولید فیلم را با مشکلات و توقفهای پی در پی مواجه کرد تا اینکه در پنجم آگوست ۱۹۶۲ با مرگ مرلین مونروی ۳۶ساله تولید این فیلم ناتمام ماند و هزینه گزاف دیگری روی دست کمپانی گذاشت.
در ۱۹۶۲ داریل زانوک که همچنان بزرگترین سهام دار کمپانی بود برای نجات فاکس قرن بیستم وارد عمل شد. او پیش از هر کاری سایر شرکا و سهامداران را متقاعد کرد که صبر و آرامش خود را از دست ندهند و سرمایه خود را در کمپانی حفظ کنند. در همین حال زانوک برای تزریق پول و به اتمام رساندن پروژه «کلئوپاترا» هوشمندی دیگری به خرج داد و پخش فیلم «طولانیترین روز» (۱۹۶۲) را که محصول استودیوی شخصی فیلمسازی خودش در اروپا بود به فاکس قرن بیستم سپرد.
«طولانیترین روز» فیلمی حماسی با بازی جمع زیادی از بازیگران بین المللی بود که حوادث روز ششم ژوئن ۱۹۴۴ را در جریان جنگ جهانی دوم به تصویر میکشید که در طی آن متفقین در یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی خود بیش از ۱۶۰ هزار سرباز را در جبهه سواحل نرماندی پیاده کردند. فیلم که از مشاوران نظامی واقعی همان عملیات استفاده کرده بود موفق به دریافت ۵ جایزه اسکار شد و در گیشه نیز بیش از ۵۰ میلیون دلار فروش کرد؛ دستاوردی که باعث شد خون تازهای در کمپانی جریان یابد و در سال ۱۹۶۳ فیلمسازی را از سر بگیرد.
داریل زانوک که دوباره به عنوان رییس هیات مدیره کمپانی انتخاب شده بود پسر خود ریچارد زانوک را به عنوان مدیرعامل و مسئول بخش فیلمسازی فاکس قرن بیستم منصوب کرد.
ریچارد ۲۸ساله در گام اول با استراتژی ساخت فیلمهای کم هزینه در مدت ۱۴ماه بیش از ۲۰ فیلم تولید کرد و هنگامی که سود فروش آنها به حد مطلوبی رسید به ساخت پروژههای پرخرج روی آورد.
زانوکها بر خلاف سیاست مرسوم هالیوود به ساخت فیلمهای سنگین و پرهزینه علاقه زیادی داشتند و تلاش کردند با فراموش کردن تجربه تلخ «کلئوپاترا» در کمترین زمان بیشترین فیلم از این دست را تولید کنند.
اشکها و لبخندها – دنیا خندید
تجربه شیرین فیلم «اشکها و لبخندها» (۱۹۶۵) اثبات این ادعای پدر و پسر بود. نسخهای سینمایی از یک تئاتر موزیکال که چندین سال قبل در برادوی روی صحنه رفته بود. فیلمی پرخرج به کارگردانی رابرت وایز و با بازی جولی اندروز که نماهای خارجی آن در سالزبورگ اتریش و آلمان غربی فیلمبرداری شده بود و داستان زنی است که عشق و شور زندگی را به زندگی یک افسر بازنشسته و ۷ بچه او میآورد.
موفقیت «اشکها و لبخندها» مافوق تصور بود و با ۵ جایزه اسکار و شکستن رکورد فروش در ۲۹ کشور دنیا بعد از ۲۷ سال، عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را از «بر باد رفته» (۱۹۳۹) ربود. اشکها و لبخندها در مجموع ۲۸۶ میلیون دلار فروخت که ارزش آن به نسبت تورم تا سال ۲۰۱۴ برابر ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار است و در حال حاضر پنجمین فیلم پرفروش همه اعصار است. سال ۲۰۰۱ کتابخانه کنگره ملی ایالات متحده آمریکا فیلم «اشکها و لبخند ها» را در لیست آثار برجسته «دارای تاثیر فرهنگی، هنری و زیبایی شناسانه» قرار داد.
در همین سالها فاکس قرن بیستم در حوزه تلویزیون نیز پیشرفت قابل ملاحظهای کرده بود و یکی از بزرگترین تهیه کنندههای این رسانه شناخته میشد. آنها فقط در فصل ۶۶ – ۶۷ میلادی بیش از ۱۲ شو روی آنتنهای تلویزیونی داشتند و طی یکی از بزرگترین قراردادهای آن زمان، حق پخش بیش از ۱۷ فیلم بلند خود از جمله «طولانیترین روز»، «رنج و سرمستی» و «مردان پرابهت در طیارههای پرسرعت» را در ازای ۱۹ میلیون دلار به شبکه ABC سپردند.
زانوکها سرمست از این موفقیتها به ساخت پروژههای پرخرج و سنگین چون دکتر دولیتل (۱۹۶۷)، سلام. . دالی! (۱۹۶۹) و تورا. . تورا. . تورا (۱۹۷۰). ادامه دادند. درخشش اشکها و لبخندها آنها را به این باور رسانده بود که ساخت پروژههای سنگین از این دست تنها راه موفقیت در هالیوود است. اما این فرضیه با شکست مطلق «تورا. . تورا. . تورا» و «دکتر دولیتل» در گیشه و تبدیل آنها به دو نمونه از پرضررترین فیلمهای تاریخ هالیوود باطل شد. روندی که در نهایت باعث شد تا پایان ۱۹۷۰ میلادی فاکس قرن بیستم متحمل بیش از ۶۰ میلیون دلار زیان شود.
دهه ۷۰ میلادی، جهت گیریهای گوناگون فاکس قرن بیستم
عدم ثبات مالی و سلایق گوناگون هنری در سطح بالای مدیریتی جرقه یک جنگ قدرت برای به دست آوردن کنترل کمپانی بود. به دنبال یک اختلاف خانوادگی و تحت فشار پدر، ریچارد زانوک مجبور به کناره گیری شد و به دنبال او ۴ ماه بعد داریل زانوک نیز از ریاست هیات مدیره به زیر کشیده شد.
ریچارد زانوک بعد از اخراجش توسط پدر به کار خود ادامه داد و با همکاری با کارگردانانی چون استیون اسپیلبرگ و تیم برتون به یکی از موفقترین تهیه کنندگان هالیوود تبدیل شد.
در ۱۹۷۱ دنیس استنفیل «Dennis C. Stanfill» مدیریت فاکس قرن بیستم را بر عهده گرفت و شخصا برنامه توسعه کمپانی در حوزههای مختلف را بر عهده گرفت. مهمترین دستاورد او در این دوران خریداری زنجیرهای از سینماها در نیوزلند و استرالیا و شماری از ایستگاههای تلویزیونی در سراسر آمریکا بود.
در ۱۹۷۳ آلن لد «Alan Ladd Jr» سرپرستی بخش فیلمسازی کمپانی را برعهده گرفت. زیر نظر او فیلمهای بسیار موفقی مثل فرانکنشتاین جوان (۱۹۷۴) و آسمانخراش جهنمی (۱۹۷۴) با بازی پل نیومن و استیو مک کویین تولید شد.
اما مهمترین هوشمندی آلن لد سرمایهگذاری ۱۰ میلیون دلاری روی فیلمنامهای از جرج لوکاس بود که کمپانیهای «یونیورسال» و «یونایتد آرتیست» آن را رد کرده بودند. «جنگ ستارگان» (۱۹۷۷) تا سال ۱۹۸۳ که E. T اکران شد پرفروشترین فیلم تاریخ سینما بود و فاکس قرن بیستم که پخش فیلم را بر عهده داشت سود سرشاری نصیب خود کرد و بعد از اکران فیلم ارزش سهام کمپانی از ۶ دلار به ازای هر سهم به بیش از ۴ برابر یعنی ۲۷ دلار افزایش یافت.
با سود حاصل از این سرمایهگذاری پرمنفعت، دنیس استنفیل برنامه توسعه کمپانی را ادامه داد و با سرمایهگذاری در کارخانههای نوشابهسازی کوکا-کولا، خرید پیست اسکی Aspen بزرگترین مجموعه تفریحی اسکی در آمریکا و مجموعه تفریحی ساحل Pebble سعی در کاهش وابستگی کمپانی به طبیعت «عرش–فرش» فیلمسازی و دنیای بیثبات هالیوود کرد.
در ۱۹۷۹ و اختلاف سلیقه آلن لد با مدیران کمپانی باعث شد تا او آن جا را ترک کند و به جای او شری لنسینگ «Sherry Lansing» به عنوان اولین خانم در تاریخ هالیوود به مدیریت یکی از بزرگترین استودیوهای فیلمسازی جهان برسد.
فاکس قرن بیستم | حالا وقت پول درآوردن است
دهه هشتاد میلادی را شاید بتوان یکی از پر افت و خیزترین دوران فعالیت فاکس قرن بیستم دانست. در آغاز اوضاع بد نبود و فیلمهایی تولید شدند که علاوه بر تحسین منتقدان، فروش گیشه را نیز در اختیار گرفتند. فیلمهایی چون «نورما رِی» (۱۹۷۹) که داستان واقعی زندگی زن کارگر جوانیست که به فعال جنبش کارگران تبدیل میشود و جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را برای «سالی فیلد» به ارمغان آورد و یا «جدا شدن» (۱۹۷۹) یک کمدی درام درباره بحران بلوغ چند نوجوان که علاوه بر جوایز اسکار و گلدن گلوب، در سال ۲۰۰۶ عنوان هشتمین فیلم از صد فیلم الهام بخش تاریخ سینما به انتخاب انستیتو فیلم آمریکا «AFI» را به دست آورد.
حتی در این دوران دو فیلم بسیار پرفروش نیز به اکران درآمد. «بیگانه» (۱۹۷۹) به کارگردانی ریدلی اسکات که موجی جهانی درباره آدم فضاییها ایجاد کرد و جوایز سینمایی سراسر جهان را ربود و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته شد و «امپراتوری ضربه میزند» (۱۹۸۰) به تهیهکنندگی جرج لوکاس که دومین فیلم از سری فیلمهای «جنگ ستارگان» شناخته میشود و پخش آن توسط فاکس قرن بیستم انجام شد و با فروش ۵۳۸ میلیون دلاری پرفروشترین فیلم سال شد.
اما جدا از این تجربههای موفق، لحظات ناامیدکننده زیادی هم وجود داشت و فیلمهایی زیادی مانند «I Ought to Be in Pictures» و «Rose» نتوانستند انتظارات را در گیشه برآورده کنند.
اواخر دهه هشتاد میلادی و هم زمان با کاهش محسوس درآمد عملیاتی، تحرکاتی حول کمپانی شکل گرفته بود و گروههایی خارج از کمپانی با خرید بلوکهای بزرگی از سهام فاکس قرن بیستم سعی در به اختیار در آوردن کنترل کمپانی داشتند. مدیر عامل دنیس استنفیل برای مقابله با این اوضاع دست به یک سری اقدامات مالی زد و استفاده از روش تملک اهرمی سعی در مقابله با این گروه ثروتمند داشت، اما در ۱۹۸۱ سیاستهای او شکست خورد و در یک اقدام نادر و تعجب برانگیز در صنعت فیلمسازی، سرمایه دار معروف حوزه نفت «ماروین دیویس» و شریک مرموزش «مارک ریچ» با یک پیشنهاد ۷۲۲ میلیون دلاری مالکیت کمپانی را به دست آوردند. همان طور که قابل پیش بینی بود، استنفیل به بهانه دخالت مالکان جدید در وظایفش از سمت خود استعفا داد و از آنها به اتهام تخلف در قرارداد شکایت کرد.
در این سالها اوضاع مالی کمپانی از بد به سمت وخامت میل کرد. دهها فیلم همچون مصائب مدرن (۱۹۸۱)، شش تکه (۱۹۸۱) و در جستجوی آتش (۱۹۸۱) نتوانستند از پس جبران هزینههای ساخت خود برآیند.
اضافه بر این، بخش زیادی از پولی که مالکان جدید برای تملک کمپانی پرداخته بودند – چیزی در حدود ۶۵۰ میلیون دلار – از منابع مختلف بصورت وام گرفته شده بود و این یعنی فاکس قرن بیستم زیر کوهی از قرض در حال نابودی بود.
دیویس برای کاستن از مقدار بدهیها برخی از داراییهای کمپانی مانند کارخانههای نوشابهسازی و سینماهای زنجیرهای استرالیا را فروخت. او در عین حال قرارداد همکاری با شرکت Aetna را که یک شرکت املاک و مستغلات بود امضا کرد تا توسعه کمپانی در این حوزه ادامه یابد.
سال ۱۹۸۲ اوضاع از این هم بدتر شد. «شری لنسینگ» که رئیس بخش فیلمسازی کمپانی و اولین خانم با این مقام در تاریخ هالیوود بود و جمعی دیگر از مدیران رده بالای دیگر در اعتراض به سیاستهای مداخله جویانه دیویس، کمپانی را ترک کردند. Aetna هم که قرار بود رویای توسعه کمپانی را عملی کند قرارداد خود را به صورت یک طرفه فسخ و از دیویس به علت مشکلات در قرارداد دیگری- نامرتبط به کمپانی – شکایت کرد.
در ۱۹۸۴ «مارک ریچ» مالک ساکت و مرموز دیگر نیز که از طرف سیستم قضایی آمریکا با اتهام پولشویی و کلاهبرداری مواجه شده بود سهم خود را فروخت و به سوئیس گریخت.
در این اوضاع فاکس قرن بیستم که از فیلمسازی به دور افتاده بود با آوردن «Barry Diller» از پارامونت و قانع کردن او با پرداخت حقوق قابل توجه سعی به جبران این عقب ماندگی کرد. بری دیلر که اوضاع آشفتهای را به ارث برده بود بعدها در خاطراتش گفت که کمی بعد از شروع کار، دیویس را تهدید به شکایت کرده بود چرا که وی در ترسیم وخامت اوضاع کمپانی با او صادق نبوده است. با این حال دیلر که یک مدیر سینمایی کارکشته بود با تجربه خود کمی اوضاع را بهبود داد و جریان فیلمسازی را مجددا به راه انداخت.
ورود روپرت مرداک به فاکس قرن بیستم
مارچ ۱۹۸۴ سرمایه دار استرالیایی روپرت مرداک با پرداخت ۲۵۰ میلیون دلار و خرید سهم مارک ریچ با قدرت وارد فاکس قرن بیستم شد. مرداک تصمیم داشت با خرید زنجیرهای از ایستگاههای تلویزیونی آنها را به کمپانی ملحق کند و برای این کار به همکاری دیویس نیاز داشت چرا که طبق قوانین ایالات متحده تنها افرادی با تابعیت آمریکایی میتوانند صاحب شبکهای تلویزیونی باشند. اما دیویس از این همکاری سرباز زد و روپرت مرداک بیدرنگ با یک پیشنهاد ۳۲۵ میلیون دلاری سهم او را نیز خرید و فاکس قرن بیستم به تملک او در آمد.
وی سپس تابعیت ایالات متحده آمریکا را اختیار کرد تا مانعی در برابر در دست گرفتن ایستگاههای تلویزیونی این کشور در برابرش نباشد و با پرداخت دو میلیارد دلار ایستگاههای تلویزیونی کمپانی Metromedia را به داراییهای خود اضافه کرد و با ترکیب آنها با کمپانی، شبکه رسانهای فاکس «Fox Broadcasting Company» را تاسیس کرد و عصری نو در این کمپانی آغاز شد.
طلوع موفقیت ها، رستاخیز فاکس قرن بیستم
بالاخره در اواخر دهه ۸۰ میلادی فاکس طعم موفقیت را چشید. اخبار تلویزیون (۱۹۸۷) و وال استریت (۱۹۸۷) به فیلمهای پرفروشی تبدیل شدند. تلاش بری دیلر باعث جذب افراد با استعدادی شد که در زمان مدیریت فاجعهآمیز دیویس از کمپانی روی برگردانده بودند. موفقیتها ادامه پیدا کرد و کمدی Big در سال ۱۹۸۸ با بازی تام هنکس و دختر شاغل (۱۹۸۸) درآمد کمپانی را بیش از ۳۵ درصد افزایش دادند.
جان سخت (۱۹۸۸) با بازی بروس ویلیس بیش از ۱۴۰ میلیون دلار فروخت و با ۴ دنباله و بازیهای ویدیویی که در ادامه به دنبال آن ساخته شد به یکی از بهترین مجموعههای اکشن تبدیل شد. کمدی سیاه جنگ رزها (۱۹۸۹) به کارگردانی دنی دویتو و بازی مایکل داگلاس نیز به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال اکران خود تبدیل شد.
اما با این حال بری دیلر این موفقیتها را به تکیه گاهی برای توسعه تلویزیونی فاکس تبدیل کرده بود. در سایه توجه عمده او به بخش تلویزیونی فاکس مجموعههایی مانند «خانواده سیمپسون» تولید شد. مجموعهای کارتونی که پخش آن از ۱۹۸۹ آغاز شد و هم اکنون با ۲۶ فصل و بیش از ۵۷۰ قسمت رکورددار پرقسمتترین مجموعه تلویزیونی جهان است. خانواده سیمپسون یکی از تاثیرگذارترین ساختههای فاکس است تا جایی که سه سال پیش در یک نظرسنجی در آمریکا، مشخص شد که آمریکاییها درباره خانواده سیمپسون اطلاعات بیشتری دارند تا درباره متمم اول قانون اساسی آمریکا.
فاکس سرانجام با هدف توسعه ظرفیت فیلمسازی خود «Joe Roth» کارگردان را به خدمت درآورد. روث در این امر موفق بود و درخششهای طلایی میلیون دلاری را تولید کرد. ادوارد دست قیچی (۱۹۹۰) با بازی جانی دپ و کارگردانی تیم برتون که جوایز زیادی از جمله جایزه Hugo را بدست آورد و تنها در خانه (۱۹۹۰) که با بودجهای در حدود ۱۸ میلیون دلار بیش از ۴۷۰ میلیون دلار فروش کرد و تا سال ۲۰۰۹ که Hangover اکران شد پرفروشترین کمدی آمریکایی بود. مکالی کالکین بازیگر نوجوان این فیلم نامزد دریافت جایزه گلدن گلوبِ بهترین بازیگر مرد فیلم شد و تبدیل به جوانترین فردی شد که تا به حال کاندید دریافت این جایزه میشود. او در آن زمان تنها ۱۱ سال داشت.
استودیو فاکس قرن بیستم بار دیگر جایگاه نخست فیلمسازی را به دست آورده بود و در سال ۱۹۹۱ نزدیک ۲۰ درصد از کل فروش گیشههای آمریکا را در اختیار داشت. ویژگی روث ساخت فیلمهای پرفروش با حداقل بودجه بود و بسیاری از فیلمنامههایی که از طرف سایر استودیوها رد میشدند زیر نظر او موفقیتهای میلیون دلاری کسب میکردند.
او یک بار در گفتگویی با مجله فوربس گفت: شما باید از قصه شروع کنید. بعد معادله حل میشود.
نبض عاشقان سینما در دست فاکس قرن بیستم
فاکس قرن بیستم گرچه در دوران حیات خود فراز و فرودهای زیادی داشته است ولی هنوز نبض تماشاگران و علاقمندان به سینما را در دست دارد و آثاری چون «آواتار» و «تایتانیک» در کارنامهاش میدرخشد.
خبرگزاری مهر- گروه هنر: سال ۱۹۹۲ «جو روث» که با تخصص خود در ساخت فیلمهای پرفروشِ ارزان قیمت از فیلمنامههای مرجوعی سایر رقبا، فاکس قرن بیستم را دوباره به صدر استودیوهای سودآور صنعت سینما بازگردانده بود به نیت کار به عنوان تهیه کننده مستقل، کمپانی را ترک گفت.
با رفتن او بحران مدیریت در فاکس بالا گرفت و مشخص نبود چه کسی میبایست درباره موضوعات کلیدی فیلمسازی تصمیم آخر را بگیرد.
روپرت مرداک به عنوان رئیس هلدینگ عظیم «News Corporation» که فاکس قرن بیستم تنها یکی از داراییهای آن محسوب میشد گاه درباره مسائل جزیی استودیو دخالت میکرد تا جایی که او شخصا پروژه فیلم «مرد افتخار» استیون سیگال را که قرار بود اولین تجربه کارگردانی وی باشد، به دلیل افزایش بودجه ساخت معلق کرد.
«پیتر چرنین» مرد شماره ۲ «News Corporation» بعد از امتناع تهیه کنندگان فیلم Angie از بازنویسی فیلمنامه، پروژه را متوقف و تهیه کنندگان کار را عوض کرد و مدونا را که قرار بود ستاره فیلم باشد نیز اخراج کرد. حتی پدر «مکالی کالکین» پسر بچه پولساز فاکس و ستاره فیلم تنها در خانه (۱۹۹۰) با فشار خود و تهدید به توقف فیلمبرداری فیلم پسر خوب (۱۹۹۳) با بازی پسرش، مدیران کمپانی را مجبور کرد تا «کویین» خواهر ۸ساله مکالی را هم به خدمت بگیرند.
این آشفتگی تا نیمه ۱۹۹۳ ادامه داشت تا اینکه «Bill Mechanic» به مقام مدیر عاملی کمپانی رسید. او که با یک پیشینه بسیار قوی در زمینه صنعت پخش فیلم و سرگرمی در والت دیزنی به فاکس آمده بود اوضاع آشفته کمپانی را سر و سامان بخشید. «مکنیک» نه تنها مسئول بخش فیلمسازی کمپانی بود بلکه وظیفه پخش، بازاریابی، شبکه نمایش خانگی و توسعه تلویزیون کابلی فاکس را هم بر عهده داشت.
پیش به سوی قلههای افتخار با فاکس قرن بیستم
در طی هفت سالی که «مکنیک» بر مسند ریاست بود فاکس با قدرت تمام به حکمرانی بر گیشههای سراسر دنیا پرداخت. اولین درخشش در دوره مدیریت جدید با اکران فیلم سرعت (۱۹۹۴) با بازی کیانو ریوز و سندرا بولاک اتفاق افتاد. «سرعت» که نظر موافق منتقدان را هم به عنوان اکشنی پرهیجان و متفاوت از کلیشههای تعقیب و گریز جلب کرده بود با تنها ۳۰ میلیون دلار بودجه ساخت، بیش از ۳۵۰ میلیون دلار فروش جهانی داشت.
درخششی که نویدبخش آغاز یک دوره طلایی بود. فاکس در سه سال پیاپی ۱۹۹۵.۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ عنوان پرفروشترین فیلم سال را به دست آورد.
سری فیلمهای موفق «جان سخت» هنوز محبوب دوست دارانش بود و جان سخت ۳ (۱۹۹۵) با بازی بروس ویلیس بیش از ۳۵۰ میلیون دلار فروش کرد و پرفروشترین فیلم سال شد. موفقیتی که ۱۲ سال بعد با جان سخت ۴ (۲۰۰۷) و یک روز خوب برای جانسخت (۲۰۱۳) کم و بیش تکرار شد.
سال بعد نوبت فیلم علمی- تخیلی روز استقلال (۱۹۹۶) از رولند اِمریش، کارگردان و نویسنده آلمانی بود. بعد از موفقیتی که امریش با فیلم استارگیت (۱۹۹۴) در متروگلدن مایر داشت تصمیم به ساخت فیلمی درباره برخورد موجودات فضایی با ساکنان کره زمین گرفت. فیلم درباره گروهی زنده مانده از انسانها پس از یورش فرازمینی هاست که در صحرای نوادا گرد یکدیگر جمع شدهاند تا ترتیب یک ضد حمله علیه آنان را در روز ۴ جولای – روز استقلال ایالات متحده آمریکا – بدهند.
«روز استقلال» به دومین فیلم پرفروش تاریخ سینما تا آن زمان تبدیل شد و بیش از ۸۱۵ میلیون دلار فروش کرد. قرار است سال ۲۰۱۶ و بیست سال بعد از اکران نسخه اولیه دنبال دیگری از این فیلم با عنوان «Independence Day: Resurgence» بر روی پرده سینما بیاید.
سال ۱۹۹۸ اما داستان دیگری داشت و فاکس یکی از شاهکارهای صنعت سینمای جهان را روانه سالنها کرد. «تایتانیک» (۱۹۹۸)؛ فیلمی عاشقانه و حماسی به کارگردانی جیمز کامرون و بازی لئوناردو دی کاپریو و کیت وینسلت که روایتی بود از کشتی «RMS Titanic» که بزرگترین کشتی ساخته شده به دست انسان در زمان خودش بود و در نیمه شب ۱۵ آپریل ۱۹۱۲ در اولین سفر خود از بندر سات همپتون انگلیس به نیویورک با کوه یخ برخورد کرد و از ۲۲۰۰ مسافر آن که برخی از آنان ثروتمندترین مردمان کره زمین بودند، بیش از ۱۵۰۰ نفر غرق شدند و یکی از تراژیکترین حوادث دریایی تاریخ رقم خورد.
«تایتانیک» رکوردهای عجیب و غریبی از خود به جا گذشت. فیلمی با بیش از دو سال پیشتولید که شامل به کارگیری جیمز کامرون از مدرنترین تجهیزات آن زمان برای رفتن به زیر آب و مشاهده بقایای تایتانیک از نزدیک تا بازسازی کامل این کشتی افسانهای بر اساس نقشههای فنی شرکت سازنده تایتانیک «Harland and Wolff» میشد.
جیمز کامرون عملا تایتانیک را از نو و به ابعاد واقعی آن ساخت. با کمک «پیتر لامونت» طراح صحنه مشهور، دکوراسیون داخلی کشتی دقیقا بر اساس نقشههایی که تا آن زمان گمان میرفت نابود شدهاند و تصاویر به جا مانده بازسازی شد. اتاق ها، دیوارهای چوبی، سقف، موکت ها، اسباب و اثاثیهها و هر جزئیات دیگری که میشد فکرش را کرد از بهترین مواد و مصالح موجود ساخته و در انتهای فیلم غرق شدند! حتی یک مربی تمام وقت استخدام شد تا نحوه رفتار و حرکت طبقههای مختلف اجتماعی آن دوره را به گروه بازیگری آموزش دهد.
فاکس ۱۶۰ هزار متر مربع از سواحل روساتوریوی مکزیک را خریداری کرد و یک استودیوی فیلمسازی را در آن جا به راه انداخت و از مخازن آبی با گنجایش ۱۹ میلیون لیتر مکعب آب استفاده کرد تا تایتانیک را در آن غرق کند.
همه این موارد و بسیاری جزئیات دیگر هزینه ساخت این فیلم افسانهای را تا ۲۰۰ میلیون دلار بالا برد و پر هزینهترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان شد.
اما این تلاشها بینتیجه نماند و با اکران فیلم در دسامبر ۱۹۹۷ موجی از هیجان در دنیا راه افتاد. سینماها برای این فیلم ۳ ساعت و ۱۴ دقیقهای اکران ویژه نیمه شبی ترتیب دادند و سالنهای سینما تا ساعت ۳ بعد از نیمه شب پر بودند. طبق آمار بیش از ۲۰ درصد تماشاچیان تایتانیک را بیش از یک بار در سالنهای سینما دیدند تا جایی که این فیلم بیش از ۱۰ ماه بر پردههای سینما بود. تایتانیک در ۱۵ هفته متوالی رتبه نخست جدول فروش سینماهای آمریکا را دراختیار داشت؛ رکوردی که تاکنون برای هیچ فیلمی در تاریخ تکرار نشده است.
تایتانیک در مجموع بیش از یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار در سرتاسر جهان فروش کرد و تا ۱۲ سال بعد که دوباره جیمز کامرون و فاکس دست به خلق شاهکار دیگری یعنی آواتار (۲۰۰۹) زدند، پرفروشترین فیلم تاریخ سینما بود. سال ۲۰۱۲ با اکران نسخه سه بعدی تایتانیک ۳۵۰ میلیون دلار دیگر بر این آمار افزوده شد تا دومین فیلم تاریخ سینما باشد که از مرز دو میلیارد دلار فروش گذشته است. تایتانیک سیلی از جوایز در سراسر دنیا را نصیب خود کرد و در ۱۴ بخش نامزد جایزه اسکار و در ۱۱ بخش برنده آن شد.
در پی این موفقیتهای خیره کننده فاکس قرن بیستم در سال ۱۹۹۸ رتبه اول سهم فروش جهانی را در اختیار داشت. در طی مدیریت «Bill Mechanic» فاکس دهها فیلم پرفروش دیگر نیز تولید کرد. فیلمهایی چون آناستازیا (۱۹۹۷)، دکتر دولیتل (۱۹۹۸)، جنگ ستارگان اپیزود اول: تهدید شبح (۱۹۹۹)، دورافتاده (۲۰۰۰) با بازی تام هنکس و مردان X در سال ۲۰۰۰ که اولین فیلم از سری فیلمهای X-men بود.
اما رابطه بین بیل مکنیک و روپرت مرداک به این اندازه موفقیتآمیز پیش نرفت. مرداک از فضای سیاه بعضی از تولیدات فاکس مثل باشگاه مشت زنی (۱۹۹۹) به کارگردانی دیوید فینچر و یا ساحل (۲۰۰۰) ناراضی بود. علاوه بر این برخی از محصولات آنها همچون آنا و شاه (۱۹۹۹) انتظارات را برآورده نکردند و یا حتی مانند Titan A. E -که با بودجه ساخت ۹۰ میلیون دلاری تنها ۳۵ میلیون دلار فروش کرد- شکست سختی در گیشه خوردند. تیرگی روابط در نهایت در اواخر سال ۲۰۰۰ باعث استعفای اجباری بیل مکنیک از فاکس شد و وی جای خود را به مدیریت اشتراکی «Jim Gianopulos» و «Tom Rothman» داد.
اما در یک دهه و نیم گذشته فاکس نوار موفقیتهای خود را همچنان ادامه داده است. کمپانی بعد از شکست سنگین Titan A. E که دومین فیلم بلند انیمیشن آنها بعد از آناستازیا بود، استودیوهای انیمیشن خود را بست و توجه خود را معطوف به استودیوی انیمیشن کامپیوتریBlue Sky کرد. استودیوی انیمیشنی که از ۱۹۹۷ به مالکیت فاکس درآمده بود و اینکه وظیفه انیمیشنسازی کمپانی به آنها سپرده شده بود. فاکس با Blue Sky Studios به مراتب توفیق بیشتری داشت و انیمیشنهای آنها همچون چون عصر یخبندان (۲۰۰۲) که سه دنباله دیگر طی این سالها بر آن ساخته شد، روباتها (۲۰۰۵)، حماسه (۲۰۱۳) و ریو (۲۰۱۴) توانستند با رقبای خود در پیکسار و دریم ورکز مبارزه کنند و میلیونها دلار ذخیره نقدی برای کمپانی به ارمغان بیاورند.
در حوزه فیلم نیز آنها کارهای خارق العاده خود را ادامه دادند. سری فیلمهای مردان X از سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، اکشن علمی تخیلی من، روبات (۲۰۰۴) با بازی ویل اسمیت، درام موزیکال سر به راه باش (۲۰۰۵) با بازی واکین فینیکس در نقش جانی کَش ستاره موسیقی کانتری، کمدیِ رمانتیک خانم و آقای اسمیت (۲۰۰۵) با بازی برد پیت و آنجلینا جولی که سر آغاز عشق و در نهایت ازدواج این دو با هم بود، شیطان پرادا میپوشد (۲۰۰۶) با بازی مریل استریپ، فیلم فانتزی شب در موزه (۲۰۰۶) با بازی بن استیلر، کمدی-درام جونو (۲۰۰۷)، تریلر روانشناسانه-ترسناک قوی سیاه (۲۰۱۰) به کارگردانی دارن آرونوفسکی، زندگینامه لینکلن (۲۰۱۲) به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و زندگی پی (۲۰۱۲) به کارگردانی آنگ لی همگی بخشی از فیلمهای بسیار پرفروشی هستند که فاکس قرن بیستم تولید یا پخش آنها را برعهده داشته است.
اما نقطه اوج سالهای اخیر آواتار (۲۰۰۹) ساخته کارگردان افسانهای جیمز کامرون است که دوازده سال بعد از تایتانیک دوباره صنعت سینما را مبهوت خود کرد. داستان در مورد گروهی از فرازمینیهای شگفتانگیز است که در یکی از قمرهای پرشکوه و قابل زیست ستاره آلفای قنطورس سکنی دارند. جیمز کامرون نگارش فیلمنامه «آواتار» را در سال ۱۹۹۴ آغاز کرد و قرار بود بنا بر برنامهریزیها ساخت آن در سال ۱۹۹۹ و بعد از تایتانیک آغاز شود، اما به تشخیص کامرون که تکنولوژی مورد نیاز برای ساخت فیلم هنوز اختراع نشده پیش تولید فیلم تا سال ۲۰۰۵ متوقف ماند.
«آواتار» با بودجه ساختی نزدیک به ۲۴۰ میلیون دلار از پیشرفتهترین تجهیزات سینمایی برخوردار بود و کاملا به صورت سه بعدی فیلمبرداری شد. تکنیکها و استانداردهای به کار رفته در فیلم آن قدر پیچیدهاند که برخی سینماها در آمریکا و سایر نقاط جهان برای اکران آن مجبور به ارتقای سیستمهای پخش خود شدند. «آواتار» در گیشه همچون یک جادو عمل کرد و نزدیک ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار فروش کرد. رکوردی خیره کننده که عنوان پرفروشترین فیلم همه دورانها را برایش به ارمغان آورد. قرار است سه دنباله بر «آواتار» ساخته و از ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ اکران شوند.
فاکس قرن بیستم نام پر افتخاری است که با همت مردمانی بلندپرواز و توانا پر و بال گرفت و با دهها زیر مجموعه خود همچنان به پیش میتازد و با کوله باری از تجربه که از پی دهها سال فراز و فرود میآید نبض تماشاگران و شیفتگان پرده نقرهای در سراسر دنیا را در اختیار دارد.
مهر
اینجا نظر بدهید