نما۳۰ | اشکان مزیدی: برادران وارنر نام آشنایی در صنعت سینمای جهان هستند؛ برادرانی که فرزندان یک پینهدوز لهستانی بودند ولی یکی از بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی جهان را بنیان نهادند.
کمتر کمپانی خانواده محوری در دنیا به بالاترین سطوح شهرت میرسد. امری که در حوزه سینما و سرگرمی و سطح رقابت سر سختانهای که بین رقبا وجود دارد بعیدتر نیز میشود اما یک کمپانی در این میان اسثناست و نه تنها خود را بالاترین سطوح رساند بلکه برای سالهای متمادی هماوردی همچون خود نداشت؛ استودیویی به نام وارنر، برادران وارنر.
Warner Bros یکی از قدیمیترین و بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی جهان است. استودیویی پرآوازه با سرمایهای در حدود ۱۲ میلیارد دلار که به دهها زیر شاخه در حوزه سرگرمی منشعب شده است و همگی هم اکنون تحت نام کمپانی مادر Time Warner به فعالیت مشغول هستند.
برادران وارنر | پلان اول
سرآغاز کمپانی به حدود یک قرن قبل باز میگردد. هری، آلبرت، ساموئل و جک وارنر فرزندان پینه دوز و دستفروش مهاجری لهستانی بودند که از مناطق اشغال شده کشورشان توسط شوروی به کانادا و سپس آمریکا پناهنده شدند.
برادران وارنر از همان ایتدا فعالیت حرفهای خود را با تصاویر متحرک آغاز کردند. آنها در ابتدا کار خود را با سفر بین شهرهای مختلف و ترتیب دادن نمایش تصاویر متحرک آغاز کردند. نمایشهایی با پروژکتورهای ابتدایی در شهرهای کوچک بین راه. تصاویری که در نظر مردمان عادی جادویی بود و نوید از ظهور یک پدیده جدید به نام سینما میداد.
آنها در سال ۱۹۰۳ با خرید اولین سالن نمایش خود در پنسیلوانیا سنگ بنای کمپانی خانوادگی خود در سالهای نه چندان دور آینده را بنا کردند.
برادران وارنر در اولین گام روی دو فیلم سرمایهگذاری کردند. زندگی آتش نشان آمریکایی (۱۹۰۳) تنها ۶ دقیقه بود ولی یکی از قدیمیترین و ارزشمندترین نگاتیوهای به جا مانده در سینما است. اما فیلم بعدی راهزنی بزرگ از قطار (۱۹۰۳) با ۱۵۰ دلار بودجه و مدت زمان ۱۲ دقیقه تلاشی جدیتر در این عرصه بود. راهزنی بزرگ از قطار سرآغاز بسیاری از تکنیکهای سینما بود و عنوان اولین فیلم اکشن و اولین وسترن سینمای جهان را به خود اختصاص داد.
برای چند سال اوضاع بدین منوال پیش رفت و برادران وارنر بیش از آن که تولیدکننده باشند در زنجیره پخش فیلمهای سینمایی فعال بودند. از ۱۹۱۲ و همزمان با جنگ جهانی اول برادران وارنر آهسته آهسته روی به تولید فیلمهای سینمایی آورده بودند تا جایی که در ۱۹۱۷ اولین استودیوی خود در هالیوود را به راه انداختند. دو برادر کوچکتر – ساموئل و جک – وظیفه تولید و مدیریت مجموعه هالیوود را بر عهده داشتند و آلبرت و هری امور مالی و زنجیره پخش فیلم در شرق آمریکا – خصوصا نیویورک – را کنترل میکردند.
اولین فیلم مستقل آنها با نام چهار سال زندگی من در آلمان (۱۹۱۸) که روایتی از زندگی سفیر ایالات متحده آمریکا در آلمان بود در بحبوحه جنگ جهانی اول اکران شد. محصولی که اگرچه به عنوان محرکی پروپاگاندا محسوب میشد، اما نام آنها را به عنوان بازیگران تازه نفس صنعت سینما مطرح ساخت و راه منابع مالی را به سوی آنها هموار کرد تا سر انجام در ۱۹۲۳ کمپانی فیلم برادران وارنر «Warner Brothers Pictures» با مدیریت بزرگترین برادر – هری – رسما پا به عرصه سینما گذاشت.
برادران وارنر در قدم اول به سراغ اکشن رفتند
برادران وارنر اولین قرارداد مهم خود را با گرفتن حق ساخت نسخه سینمایی نمایشنامه Gold Diggers بدست آورد. نمایشنامهای محبوب در برادوی که بیش از ۲۸۰ بار روی صحنه رفته بود و به فیلمی ۸۰ دقیقهای تبدیل شد. اما محصولی که نام برادران وارنر را بیش از پیش بر زبانها انداخت، جایی که شمال آغاز میشود (۱۹۲۳) بود. فیلمی که نه از یک ستاره بازیگر که از نقش آفرینی یک سگ استثنایی بهره میبرد. «رین تین تین» نام سگی بازمانده از جنگ و از نژاد ژرمن شپرد بود که توسط سربازی آمریکایی نجات یافت و تا زمان مرگ خود در بیش از ۲۷ فیلم نقش آفرینی کرد و شهرتی بینظیر یافت. جایی که شمال آغاز میشود (۱۹۲۳) چنان فروشی کرد که برادران وارنر قراردادی به مبلغ ۱۰۰۰ دلار در هفته با صاحب سگ منعقد کردند و «رین تین تین» به یکی از ستارههای کمپانی بدل شد.
برادران وارنر اینک نامی آشنا در سینما بود و افراد زیادی را به سوی خود جلب میکرد. سینماگرانی چون داریل زانوک «Darryl F. Zanuck» که به دست راست کمپانی بدل شد – و بعدها با مدیریت فاکس قرن بیستم آن را به یکی از موفقترین استودیوهای جهان تبدیل کرد- و یا کارگردان بزرگی چون ارنست لوبیچ «Ernst Lubitsch» که با ساخت تسلسل ازدواج (۱۹۲۴) با نیم میلیون دلار فروش، پرفروشترین فیلم کمپانی در آن سال را به نام خود کرد و در لیست بهترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
فروش بالای این فیلمها برادران وارنر را در مقابل رقبای قدرتمندی چون مترو گلدوین مایر، پارامونت و First National – که به ۳ بزرگ مشهور بودند – به یکی از موفقترین استودیوهای مستقل هالیوودی تا پایان ۱۹۲۴ میلادی تبدیل ساخته بود.
این موفقیتها بیجواب نبود و وامهای کلانی را به سوی کمپانی جذب کرد. منابعی که باعث شد برادران وارنر دست به خریدهای کلان بزند. آنها با خرید کمپانی پیشروی ویتا گراف «VitaGraph» یکی از بزرگترین شبکههای توزیع فیلم در سراسر آمریکا را به خدمت گرفتند و راه خود را به دوردستترین نقاط کشور پیدا کردند. آنها همچنین در ۱۹۲۵ ایستگاه رادیویی KFWB را در لس آنجلس راه اندازی کردند که امروزه نیز با همین نام در حال فعالیت است.
اما این تازه آغاز راه بود. روزهای پر چالش برادران وارنر که تا به اینجا مسیری تقریبا هموار پیموده بودند در حال رسیدن بود.
مرگی نابهنگام برای برادر کوچک برادران وارنر
ساموئل وارنر کسی بود که برای ورود صدا به سینما تلاش زیادی کرد و درنهایت موفق شد این تکنولوژی را به هنر هفتم وارد کند گرچه مرگ ناگهانی اجازه حضور وی در افتتاحیه فیلم «خواننده جز» را ندارد.
سال ۱۹۲۴ چهار برادر وارنر افرادی شناخته شده در هالیوود بودند و کمپانی آنها یکی از مهمترین استودیوهای تولید فیلم در جهان بود. پیشرفتی که از آغاز برای آنها به همواری طی شده بود، اما دنیای سینما خوابهای جدیدی در سر داشت.
همزمان با افزایش اقبال عمومی به مدیوم سینما پیشرفتهای تکنولوژیک در این حوزه با سرعت ادامه داشت و اینک به یکی از نقاط گذار خود رسیده بود؛ ورود صدا.
برادران وارنر و ورود به عصر صدا
استودیوی برادران وارنر پیشگام تولید فیلمهای صدادار و ناطق در جهان است، اما این عنوان به سادگی به دست نیامد. داستانی که خود ماجرایی معروف در هالیوود است و به تنهایی یک داستان ملودرام سینمایی به حساب میآید.
از همان روزهای آغازین ابداع تکنیکهای ضبط و پخش صدا در سالنهای سینما یکی از برادران کوچکتر – ساموئل وارنر – شیفته این قابلیت جدید شد و در تلاش بود تا با همراه کردن برادران بزرگتر و مذاکره با شرکتهای مهندسی صدا راهی برای افزودن این سرگرمی جدید به تولیدات کمپانی پیدا کند، اما این ایده یک مخالف سرسخت داشت و او کسی نبود جز برادر ارشد و تصمیمگیر اصلی کمپانی؛ هری وارنر.
جمله بسیار معروفی از هری وارنر در مخالفت با فیلمهای ناطق در تاریخ وجود دارد که «کدام احمقی میخواهد صدای بازیگران را بشنود!؟»
ساموئل اما دلسرد نشد و همچنان سرسختانه بر ایده خود پافشاری کرد تا در نهایت برادران بزرگتر و مخصوصا «هری» علی رغم میل خود با خواسته او موافقت کردند، اما یک شرط وجود داشت و آن محدود شدن این ماجرا به موسیقی پس زمینه فیلم بود.
با مسئولیت ساموئل قراردادی انحصاری با شرکت مهندسی صدای «وسترن الکتریک» منعقد شد و شاخه جدیدی در کمپانی با نام VitaPhone «ویتافون» ایجاد شد تا با همکاری یکدیگر قطعههای کوتاه موزیکال تولید شود.
اولین آزمون جدی ویتافون در راه بود. درام رمانتیک دون خوان Don Juan (۱۹۲۶) اولین فیلم تاریخ سینماست که از این سیستم بهره میبرد. دون خوان دیالوگی نداشت اما از افکتهای صدایی و موسیقی بهره میبرد. برادران وارنر با به خدمت گرفتن ارکستر فیلارمونیک نیویوک ۸ قطعه موزیکال برای ابتدای این فیلم تهیه کرد و برای افتتاحیه آن سینمای «پیکادلی»، یکی از بزرگترین سالنهای سینما در منهتن نیویورک را به مالکیت خود درآورد و آن را به سینمای وارنر تغییر نام داد.
سرانجام دون خوان با سر و صدای بسیار به اکران رسید و بیش از یک میلیون دلار فروش کرد اما حتی این مقدار فروش نیز کمتر از حد مورد انتظار بود و توازنی با هزینههای سرسامآور تولید با این سیستم جدید نداشت. اینک برادر بزرگتر دست بالا را داشت و مطمئن بود که دیگر چیزی به اسم فیلم ناطق در کمپانی او جایی ندارد. شرایطی که بعید به نظر میرسید به زودی عوض شود.
اما در این بین اتفاق دیگری افتاد. «آدولف زوکر» – مدیر عامل استودیوی پارامونت – سعی کرد از شرایط پیش آمده نهایت استفاده را ببرد و سمت مدیریت اجرایی کمپانی را به ساموئل پیشنهاد داد؛ مشروط به آن که وی امتیاز ویتافون را نیز به همراه خود به پارامونت ببرد.
ساموئل که از این شکست و رفتار برادر خود دلسرد شده بود این پیشنهاد را به سادگی پذیرفت اما قبل از آن که این توافق رنگ اجرا به خود بگیرد «رادولف والنتینو» بازیگر خوش آتیه و ستاره پارامونت بر اثر ترکیدگی آپاندیس درگذشت و ضرر هنگفتی بر دوش کمپانی طرف قرارداد خود گذاشت.
اوضاع برادران وارنر اما همچنان رو به وخامت بود و آمار، ضرر خالص ۳۳۳ هزار دلاری را تا پایان سال مالی ۱۹۲۶ نشان میداد. شرایطی که حتی باعث شد برادران وارنر بخشی از داراییهای خود را به – هری کوهن – مالک استودیوی فیلمسازی مستقل «کلمبیا» بفروشد.
دیگر رقبا نیز سعی داشتند از این شرایط نهایت استفاده را ببرند و با تحریک شرکت «وسترن الکتریک» شرایطی را ایجاد کردند که قراردادی جدید با برادران وارنر امضا کند. قراردادی که دیگر تکنولوژی ویتافون را تنها در انحصار برادران وارنر نمیگذاشت و مابقی استودیوها نیز از آن سهم داشتند.
خیز دوباره برادران وارنر با مرد آوازه خوان
هری وارنر که خود دیگر متقاعد به تسلیم در برابر موج جدید شده بود بیمحابا به میدان زد و تمام سرمایه کمپانی را برای ساخت یک فیلم بسیج کرد. او بیش از ۴ میلیون دلار از سرمایه شخصی خویش را برای نجات کمپانی به میان آورد؛ اگر دوره جدید آمده است، وارنر باید صدرنشین باشد.
«خواننده جز» (۱۹۲۷) را به عنوان اولین فیلم کاملا ناطق جهان میشناسند. فیلمی موزیکال بر اساس نمایشنامهای به نام «روز جزا» و نقش آفرینی «آل جولسون». فیلم روایتگر زندگی پسری است که با علاقهاش به خواندن بر ضد ارزشهای خانواده سنتی یهودی خود بر میخیزد و از سوی آنان طرد میشود. پسر سالها بعد به عنوان خواننده جزی موفق و مشهور به شهر باز میگردد اما تعارضات او با خاندان، سنت و خانوادهاش همچنان ادامه دارد.
«خواننده جز» با زیرکی تمام در تعطیلات مذهبی «یوم کیپور» به نمایش در آمد. اقدامی تبلیغاتی هم جهت با تم یهودی فیلم که تماشاچیان بیشتری را به سالنهای سینما کشاند.
در نهایت فیلم درخششی فوق العاده داشت و دیالوگهای آن بر سر زبانها جاری شد. «خواننده جز» را به عنوان آغازگر عصر فیلمهای ناطق میشناسند که بر دوران فیلمهای صامت پایان داد. خواننده جز برای «داریل زانوک» به عنوان تهیه کننده جایزه اسکار ویژهای به ارمغان آورد و با بودجه ۴۰۰ هزار دلاری بیش از ۷ میلیون دلار فروش کرد و وارنر را از پیچی خطرناک عبور داد.
اما هیچکدام از برادران وارنر در افتتاح این فیلم حضور نداشتند. ؛ چرا که تنها یک روز پیش از نمایش رسمی فیلم، ساموئل وارنر – برادری که بیشترین پافشاری را برای ورود به دنیای سینمای ناطق داشت – بر اثر عفونت سینوزیت درگذشت و در حسرت دیدن محقق شدن رویای خود ماند و شیرینی این موفقیت را در کام برادران خود تلخ کرد.
سالهای پول و شهرت برای برادران وارنر
در سال ۱۹۲۹ تکنولوژی جدید دیگری به تولیدات برادران وارنر اضافه شد و آن ورود رنگ به فیلمها بود که این اتفاق اوضاع مالی این کمپانی را نیز پررونقتر کرد.
اواخر دهه ۲۰ میلادی نقطه عطفی در تاریخ کمپانی برادران وارنر بود. دههای که با موفقیت خیره کننده فیلم خواننده جز (۱۹۲۷) در گیشه، برگی از تاریخ صنعت سینما را ورق زد و عملا فصل فیلمهای صامت به پایان رسید. موفقیتی که بر ارزش و اعتبار کمپانی افزود و نگاهها را به سوی این برادران تازه نفس جلب کرد، اما مرگ ناگهانی ساموئل – برادر جوانتر خانواده – آن هم درست یک شب قبل از اکران فیلم، پایانی دراماتیک برای این دوران رقم زد.
بعد از مرگ ساموئل وظیفه هدایت تولیدات کمپانی بر عهده جک وارنر افتاد؛ عنوانی که البته در مقابل میزان قدرت و اختیارات هری – برادر ارشد – قابل ذکر نبود.
ناراحتیهای ناشی از مرگ برادر جوان، تاثیراتی منفی در شیوه مدیریت کمپانی به جا گذاشت. جک وارنر مجموعه تحت امر خود را به شدت زیر نظر و کنترل گرفت و اخراج عوامل بخشی از رویه کمپانی وارنر شد. اخراجهایی که حتی گریبان Rin Tin Tin، سگ محبوب و ستاره بسیاری از فیلمهای سینمایی آن زمان را گرفت و تا Douglas Fairbanks Jr. اولین سوپر استار کمپانی پیش رفت.
اما وارنر در فیلمسازی فرمول تازه و موفق خود را پیش گرفت و روشناییهای نیویورک (۱۹۲۸) را روانه سالنهای سینما کرد. فیلم قبلی – خواننده جز – را اگر اولین فیلم بلند و ناطق – به معنی سکانسهایی شامل صدا و دیالوگ – به حساب بیاوریم «روشناییهای شهر» اولین فیلم بلند تمام ناطق کمپانی بود و همانطور که پیش بینی میشد مورد استقبال حیرتانگیزی قرار گرفت و تنها با ۲۳ هزار دلار بودجه اولیه بیش از ۱ میلیون دلار فروش کرد.
برادران وارنر که گویا رگهای از طلا را کشف کرده باشند تقریبا بلافاصله دو فیلم احمق آوازه خوان (۱۹۲۸) با بازی آل جولسون و ترور (۱۹۲۸) از اولین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما را به نمایش درآوردند.
ورود صدا به سینما برای برادران وارنر بسیار خوش یمن بود و موفقیت این فیلمها استودیو را غرق پول و اعتبار کرد و باعث شد آنها با ثروت به دست آمده تاسیساتی بزرگ در بربانک کالیفرنیا خریداری و به یکی از اصلیترین مناطق هالیوود نقل مکان کنند. برادران وارنر همچنین با خرید شرکت استنلی «Stanley Corporation» زنجیرهای بزرگ از سالنهای سینما در شرق آمریکا را به تملک خود در آوردند. خریدی که بخش اعظم سهام کمپانی «First National Pictures» – یکی از بزرگترین استودیوهای آن زمان – را هم شامل میشد. آنها دیگر یکی از بزرگترین بازیگران این عرصه بودند.
کشتی نوح (۱۹۲۸) یکی از اولین فیلمهای پرخرج برادران وارنر است. فیلمی با بودجه یک میلیون دلاری که گرچه انتظارات را در فروش برآورده نکرد اما هزینههای ساخت خود را جبران کرد. کشتی نوح با صحنههای پرمخاطره خود آسیبهای زیادی برای بازیگرانش به همراه داشت تا جایی که باعث معلولیت دائم یکی از سیاهی لشگرهای فیلم از ناحیه پا شد. تنها در یکی از سکانسهای مربوط به طوفان بیش از ۳۵ آمبولانس برای بردن مجروحان صحنه به بیمارستان حاضر شدند. تلفاتی که منجر به تدوین رشته مقرراتی برای حفظ سلامت بازیگران سینما شد.
برادران وارنر اینک تنها به تصاحب سالنهای سینما راضی نبود و با خریداری شرکتهای تولید و پخش موسیقی و کمپانیهای لیتوگرافی زیر شاخههای دیگری به کمپانی خود افزودند.
دنیای رنگی برادران وارنر
در ۱۹۲۹ تکنولوژی جدید دیگری به تولیدات برادران وارنر اضافه شد و آن ورود رنگ به فیلمها بود. فیلمهای اولیه از نسل ابتدایی سیستم رنگی «تکنی کالر Technicolor» بهره میبردند.
برادران وارنر که تجربیات شیرینی در همراه شدن با تکنولوژی روز داشتند به سرعت فیلم On with the Show را در سال ۱۹۲۹ روانه سالنهای نمایش کردند. موزیکالی که عنوان اولین فیلم بلند تمام ناطق-تمام رنگی را به خود اختصاص داد و البته با بیش از ۲.۵ میلیون دلار فروش نگاهها را به سوی فیلمهای رنگی جلب کرد.
اما درخشش اصلی در گام بعدی اتفاق افتاد. کمدی موزیکال Gold Diggers of Broadway در سال ۱۹۲۹ نسخهای سینمایی از نمایشنامهای محبوب به همین نام بود که در برادوی بارها به روی صحنه رفته بود و حتی در سال ۱۹۲۳ فیلمی صامت از آن به نمایش درآمده بود. نسخه جدیدتر اما به دو سلاح قدرتمند مجهز بود؛ صدا و رنگ.
فیلم درخششی فوق العاده داشت و بازیگر جوان آن «وینی لایتنر Winnie Lightner» را ستارهای جهانی کرد. Gold Diggers of Broadway تنها با نیم میلیون دلار هزینه ساخت بیش از ۵ میلیون دلار فروش جهانی کرد و بنا به انتخاب معتبرترین روزنامه سینمایی آن دوران یعنی Film Daily به عنوان یکی از ده فیلم برتر سال ۱۹۲۹ لقب گرفت.
در همان سال اولین دوره جشنواره سینمایی اسکار برگزار شد و هری وارنر بعد از نیکلاس اسکنک مدیر پر نفوذ متروگلدوین مایر دومین مرد قدرتمند صنعت سینما لقب گرفت. همچنین خبرنگاران در پی موفقیتهای پی در پی تولیدات برادران وارنر او را پدرخوانده فیلمهای ناطق نامیدند. عنوانی که اگرچه پرطمطراق مینمود اما برای هری کمترین اهمیتی نداشت و او که از محیط و فضای رقابتی هالیوود خسته و دلزده شده بود با خرید مرتعی به وسعت ۸۹ هزار متر مربع دوباره به محیط آشنای خود در مونت ورنون نیویورک بازگشت.
برادران وارنر در این سالها یکی از قدرتمندترین استودیوهای تولید و پخش فیلم به حساب میآمد. روند تولید فیلمهای ناطق و رنگی به سرعت ادامه داشت. فیلمهایی چون موزیکال سالی (۱۹۲۹) با نقش آفرینی ستاره محبوب برادوی -مریلین میلر – که برای بازی در این فیلم به ازای هر ساعت ۱۰۰۰ دلار دستمزد میگرفت تا پاریس (۱۹۲۹) و یا زیر مهتاب تگزاس (۱۹۳۰) که به عنوان اولین وسترن ناطق و تمام رنگی شناخته میشود. این جریان تا ۱۹۳۱ میلادی با شدت تمام ادامه یافت و جریانی از پول و اعتبار را به ذخیره برادران وارنر افزود. سود خالص آنان در این دوران از ۱۴ میلیون دلار فراتر رفته بود.
سالهای آینده اما آبستن فراز و نشیبهای بسیار بود. سایه ابر رکود بزرگ و ورشکستگی اقتصاد ایالات متحده آمریکا از دور رخ نموده و لحظات دلهرهآور برای صاحبان صنایع بزرگ در حال فرارسیدن بود.
سایه بحران اقتصادی بر سر برادران وارنر
اواخر دهه ۳۰ تولیدات برادران وارنر متاثر از فضای جنگ جهانی دوم گرایشی ضد آلمانی و ضد نازی پیدا کرد و این کمپانی «کازابلانکا» را ساخت که اثری ماندگار شد.
اواخر دهه ۲۰ میلادی کمپانی برادران وارنر در اوج قدرت و ثروت قرار داشت. برادران وارنر نام خود را به عنوان پیشگامان سینمای ناطق و فیلمهای رنگی تثبیت کرده بودند و این هوشمندی برایشان میلیونها دلار به ارمغان آورده بود.
اما اتفاق بزرگتری در حال وقوع بود. سایه بحران اقتصادی دهه ۳۰ بر دنیا سایه انداخته بود و بازارهای بزرگ مالی جهان یکی پس از دیگری در رکودی شدید فرو میرفتند. صنایع بزرگ به ورشکستگی کشیده شدند و بر موج بیکاران روز به روز افزوده میشد. در این بین صنعت سینما نیز از این بحران بیثمر نماند. سالنهای نمایش خالیتر از همیشه بود و خرید بلیت سینما آخرین اولویت مردم بیکار و گرسنه به حساب میآمد.
برادران وارنر سال اول بحران را تاب آوردند و حتی سالنهای بیشتری را به تملک خود در آوردند اما اوضاع این چنین نماند و وارنر بروس که بعد از چندین فیلم پرفروش آماده اوجی تازه بود در سراشیبی سقوط قرار گرفت و در دو سال پیاپی ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ میلادی بیش از ۲۲ میلیون دلار ضرر داد.
موزیکالها دیگر فروش نداشتند و از نوبت تولید استودیو خارج میشدند. در این بین وارنر بروس روی به سمت ژانری تازه آورد؛ فیلمهای گانگستری.
سزار کوچک (۱۹۳۱) یکی از اولین فیلمهای تمام گانگستری بود که در آن سالهای بحران فروشی موفق داشت و نام «Edward G. Robinson» را به عنوان ستارهای جدید بر سر زبانها انداخت. «ادگار رابینسون» بعدها به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا AFI عنوان سی و هشتمین شخصیت رذل تاریخ سینما را کسب کرد. دشمن مردم (۱۹۳۱) فیلم دیگری بود که بلافاصله اکران شد. فیلم که بر اساس فیلمنامهای از شاهدان عینی خشونتهای آل کاپون – تبهکار بزرگ آن دوران – ساخته شده بود، سر و صدای بسیاری به پا کرد و پایههای سینمای جرم و جنایت را مستحکم ساخت.
دست آخر برادران وارنر با ساخت «فراری از گروه مجرمان» در سال ۱۹۳۲ این مجموعه موفق را تکمیل کردند. این فیلم که بر اساس واقعیت و با بازی گروهی از زندانیان واقعی ساخته شده بود مورد توجه جامعه آمریکا قرار گرفت و سوالها و تردیدهای بسیاری درباره اعتبار سیستم قضایی آمریکا مطرح ساخت. اعتراضاتی که در نهایت به آزاد شدن گروهی از این افراد منجر شد.
سال ۱۹۳۳ و با پیروزی فرانکلین روزولت در انتخابات ریاست جمهوری اوضاع اقتصادی رو به بهبود نهاد و کم کم رونق به گیشههای فروش بازگشت. در همین سال «داریل زانوک» که روابطش با هری وارنر رو به وخامت گذاشته بود کمپانی را ترک گفت. هری وارنر که او را مسبب شکستهای دوران رکود میدانست حتما بعدها از این تصمیم عجولانه پشیمان شده است چرا که داریل زانوک همان کسی است که در طی سالهای بعد در قامت مسئول تولید، کمپانی فاکس قرن بیستم را به پر بازدهترین استودیوی تاریخ آمریکا در آن مقطع تبدیل کرد.
سالهای بعد اما مجموعهای است از فراز و نشیبهای مداوم. سالهایی که با یک آتش سوزی بزرگ در ۱۹۳۴ در مقر اصلی کمپانی آغاز شد و مجموعه پر ارزشی از بیست سال تولیدات وارنر بروس و صفحات ویتاگراف را خاکستر کرد. قرارداد بازیگران فیلمهای صامت دیگر تمدید نشد و ستارگان فیلمهای موزیکال جایگزین بازیگران تازه نفسی چون «بت دیویس»، «جیمز کگنی» و «ادوارد رابینسون» شدند. یکی دیگر از این بازیگران تازه وارد همفری بوگارت بود که بعد از درخشش در جنگل آسفالت (۱۹۳۶) با برادران وارنر قراردادی چندساله امضا کرد. گرچه طی ۵ سال آینده او همواره نقشهای فرعی فیلمها را برعهده داشت و زیر سایه دیگر ستارگان کمپانی بود تا آن که بالاخره در ۱۹۴۱ و بعد از منتفی شدن بازی «جرج رفت» در فیلم سیرای مرتفع-High Sierra – نقش اول فیلم به بوگارت رسید و به نقطه عطفی در زندگی وی تبدیل شد. بوگارت سالها بعد با بازی در جاودانههایی چون کازابلانکا (۱۹۴۲) و خواب بزرگ (۱۹۴۶) به بزرگترین بازیگر عصر کلاسیک آمریکا تبدیل شد.
یکی از نکات جالب این سالها به ۱۹۳۶ باز میگردد. زمانی که دوریس دختر هری وارنر به نسخهای از رمان «بر باد رفته» بر میخورد و آن را برای ساخت نسخهای سینمایی به پدر و عموهای خود پیشنهاد میکند. دوریس مبلغ ۵۰ هزار دلار برای خرید حق ساخت این فیلم به مارگارت میچل نویسنده رمان پیشنهاد کرد. اما جک وارنر که در چند سال اخیر و خصوصا بعد از مرگ برادر جوانتر بنای ناسازگاری با دیگران و تندخویی پیدا کرده بود با این پیشنهاد مخالفت کرد و این فیلم را برای کمپانی پرهزینه و بیفایده تشخیص داد. تنها ۳ سال بعد متروگلدوین مایر این فیلم را ساخت و «بر باد رفته» با ۳۹۰ میلیون دلار فروش در سال ۱۹۳۹ عنوان پرفروشترین فیلم همه دورانها در تاریخ سینما را به خود اختصاص داد!
برادران وارنر ضد نازی شدند
اواخر دهه ۳۰ تولیدات برادران وارنر متاثر از فضای جنگ جهانی دوم گرایشی ضد آلمانی و ضد نازی داشت. زندگی امیل زولا (۱۹۳۷) یکی از موفقترین این نمونه هاست که هم در نظر منتقدان و هم در گیشه بسیار موفق بود و جایزه اسکار بهترین فیلم همان سال را دریافت کرد. در ادامه فیلمهایی چون اعترافات جاسوس نازی (۱۹۳۹)، شاهین دریا (۱۹۴۰) و گروهبان یورک (۱۹۴۱) به این جریان پیوستند.
اما درخشانترین فیلم این سالها فیلمی عاشقانه به نام «کازابلانکا» بود که در ۱۹۴۲ به روی پردههای سینما آمد. کازابلانکا گرچه تمی رمانتیک داشت اما همچنان در ادامه سیاستهای ضد نازی برادران وارنر قرار داشت و در لایهای زیر پوستی ادامه همان فضای تبلیغی ضد نازی و حمایت از سیاستهای آمریکا در جنگ بود.
کازابلانکا روایتی عاشقانه در بحبوحه جنگ جهانی دوم است و داستان مردیست که ناگزیر به انتخاب بین عشق خود و یا کمک به مبارزی فراری از دست نازی هاست.
همفری بوگارت و اینگرید برگمن در این فیلم زوجی استثنایی را تشکیل دادند که قلبهای عاشقان در سراسر جهان را به تسخیر خود درآوردند. فیلم فروشی فوق العاده در گیشه داشت و ۳ جایزه اسکار شامل بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد. «کازابلانکا» همواره در نزدیکی صدر بهترین فیلمهای تاریخ جهان قرار داشته است.
برادران وارنر دیگر به یکی از بزرگترین حامیان سیاستهای فرهنگی و ضد نازی آمریکا تبدیل شده بود تا جایی که در میانه ۱۹۴۳ میلادی تماشاچیان نیز از حجم تولیدات جنگی این کمپانی به ستوه آمده بودند. البته این امر از استودیویی که بیش از ۷۰۰ نفر از کارکنان آن – از جمله داماد هری وارنر و پسر جک وارنر – به طور مستقیم در جنگ و ارتش آمریکا حضور داشتند، بعید نبود.
ارتش ایالات متحده آمریکا به پاس این حمایت و قدردانی از کمپانی برادران وارنر یکی از بزرگترین کشتیهای جنگی خود با ظرفیت بیش از ۲۷۰۰ خدمه را «بنجامین فرانکلین» -به نام پدر برادران وارنر- نامگذاری کرد.
برادران وارنر وارد دنیای ابرقهرمانها شدند
برادران وارنر بیش از ۹۲ سال است که نامشان در صدر غولهای صنعت سینما و سرگرمی ایستاده است و با خلق فیلمهای و شخصیتهای ماندگار سعی دارند عرصه رقابت را از دست ندهند.
در طول سالهای جنگ جهانی دوم برادران وارنر فصلی جدید در تولید فیلمهای سینمایی را آغاز کردند و اکثر فیلمهایشان درون مایهای جنگی و ضد نازی داشتند و در جبهه فرهنگی با آلمانها مبارزه میکردند.
با پایان جنگ جهانی دوم برادران وارنر در بالاترین سطح موفقیت و درآمد قرار داشتند و با جریان مالی بیش از ۶۰۰ هزار دلار در هفته به رکورد سود خالص ۲۰ میلیون دلار در سال نیز دست یافتند، اما اوضاع به همین منوال باقی نماند. پدیده جدیدی به نام تلویزیون در حال ظهور بود که روز به روز تماشاگران بیشتری را در خانه نگه میداشت. سینماها هر روز خالیتر میشدند و صاحبان صنعت سینما خطر سقوط را بیش از هر وقت دیگری احساس میکردند.
کمپانی برادران وارنر نیز از این امر مستثنی نبود و درآمد کمپانی تا سال ۱۹۵۶ به پایینترین سطح خود رسیده بود تا جایی که جک وارنر برای برون رفت از این وضعیت حق پخش تمام فیلمهای تولیدی تا قبل از سال ۱۹۵۰ میلادی را به Associated Artist واگذار کرد.
این وضعیت نابسامان اما به همین جا ختم نشد و در سال ۱۹۵۶ طی اطلاعیهای وارنر بروس برای فروش به بازار عرضه شد. جک وارنر که مدتها پیش روابطش با دیگر برادران به تیرگی کشیده بود با تشکیل یک سندیکا به طور پنهانی و در سایه، ۹۰ درصد سهام کمپانی را خریداری کرد و خود بزرگترین سهامدار کمپانی شد و مدت کوتاهی بعد با در اختیار گرفتن جایگاه برادر بزرگتر -هری- خود را رئیس جدید کمپانی معرفی کرد.
بعد از این تغییر و تحولات وارنر بروس برای مقابله با خطر تلویزیون، با تمرکز بیشتری به این مدیوم جدید ورود کرد و واحد تولید محصولات تلویزیونی خود را راه اندازی کرد. در ابتدا آنها از همان فرمول قدیمی و موفق خود، یعنی وسترن استفاده کردند. Cheyenne نام سریال وسترن یکساعتهای بود که در ۱۰۸ قسمت از ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۳ روی آنتن رفت. Cheyenne اولین سریالی بود که توسط یک استودیوی بزرگ هالیوودی تهیه میشد و موفقیت آن پایه گذار نسل جدیدی از محصولات تلویزیونی شد که بعد از آن روی آنتن رفتند. سنت سریالسازی بعد از این سرعت بیشتری گرفت و به ساخت مجموعههای کارآگاهی چون ۷۷ Sunset Strip (۱۹۵۸-۱۹۶۴) و چشم هاوایی (۱۹۵۹-۱۹۶۳) انجامید.
این اقدامات و همچنین سرک کشیدن به حوزههای دیگری چون شاخه ضبط و پخش موسیقی، وارنر بروس را آرام آرام از بحران خارج کرد و دست آنها را در ساخت فیلمهای پرخرجتر باز گذاشت.
در ۱۹۶۲ وارنر بروس با پرداخت مبلغ بیسابقه ۵.۵ میلیون دلار حق ساخت نسخه سینمایی نمایشنامه موزیکال «بانوی زیبای من» را در اختیار گرفت.
«بانوی زیبای من» در ۱۹۶۴ با بازی «آدری هپ بورن» و «رکس هریسون» روی پردههای سینما رفت و با فروشی ۷۲ میلیون دلاری موفقیتی درخشان به همراه آورد. فیلم درباره استاد آواشناسی است که طی یک شرط بندی، دختری گلفروش و عامی را به ستاره مجالس اشرافی تبدیل میکند. «بانوی زیبای من» در ایران نیز محبوبیتی فراوان دارد و یکی از شاهکارهای دوبله ایران محسوب میشود. فرهاد مهراد نیز یکی از نخستین تجربههای آوازخوانی خود را در این فیلم و با خواندن در نقش پدر «آدری هپ بورن» داشته است.
موفقیت بانوی زیبای من (۱۹۶۴) و قطعات موزیکال آن جریانی جدید از فیلمهای پرفروش و برتر تاریخ کلاسیک آمریکا را راه انداخت. دیگر فیلم محبوب این دوران درام-کمدی سیاه چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ (۱۹۶۶) از نمایشنامهای روانشناسانه به همین نام است. «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» در ۱۳ رشته نامزد جایزه اسکار شد و اگرچه در بسیاری از آنها قافیه را به مردی برای همه فصول (۱۹۶۶) باخت اما اسکاری چون بهترین بازیگر نقش اول زن را برای الیزابت تیلور به همراه آورد و در سال ۲۰۱۳ به لیست آثار محافظت شده کتابخانه ملی کنگره آمریکا اضافه شد.
تولیدات موفق برادران وارنر | بت من، سوپرمن و سایرین
در طی دو دهه آینده وارنر بروس با جذب ستارگانی چون «پل نیومن»، «رابرت ردفورد» و «کلینت ایستوود» خود را در صدر ابراستودیوهای هالیوودی نگه داشت.
اما یکی از مهمتری هوشمندیهای وارنر بروس استفاده از قدرت تصویرسازی کمیکهای داستانی بود. جان بخشی به شخصیتهایی چون بت من و سوپرمن و ساخت دهها فیلم و سریال طی سالهای مختلف میلیونها و میلیاردها دلار پول را به ذخیره کمپانی افزود.
سوپرمن ابرقهرمانیست که اولین بار در سال ۱۹۳۸ توسط «جری سیگل» در مجله مصور «دی سی کمیک» خلق شد. شخصیتی با نام کال-ال که در سیاره کریپتون به دنیا آمد ودر زمان نوزادی، لحظاتی قبل از نابودی کریپتون توسط پدر دانشمندش با یک سفینه به زمین پرتاب شده است.
دریم ورکز چگونه تشکیل شد؟ | رویای مردانی که نتوانستند دوام بیاورند
سوپرمن تا یک دهه بعد از خلقتش در یکی دو کارتن و سریال و یک فیلم نیمه کوتاه سیاه و سفید به نام Superman and the Mole Men (۱۹۵۳) حضور یافت. اما اتفاق بزرگ در ۱۹۷۴ و با خرید حق تجاری این شخصیت توسط وارنر بروس به وقوع پیوست.
اولین فیلم سوپرمن در ۱۹۷۶ روی پردههای سینما آمد. سوپرمن با بودجهای معادل ۵۵ میلیون دلار پر خرج فیلم تاریخ سینما تا آن زمان به حساب میآمد. فیلم که از حضور ستارگانی چون مارلون براندو بهره میبرد فروشی خیره کننده داشت و بیش از ۳۰۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و شخصیت سوپرمن را در مسیری پر افتخار قرار داد. بعد از این بود که این مرد افسانهای هر از گاهی سر از سالنهای سینما برمی آورد و به یکی از نمادهای ملی-فرهنگی آمریکا تبدیل شد. سوپرمن۲ (۱۹۸۱) و سوپرمن۳ (۱۹۸۳) دنبالههای پرفروش بعدی بودند که تماشاچیان بیشماری را به سالنهای سینما کشاندند.
فیلم بعدی اما شکستی مطلق بود. سوپرمن ۴؛ در جستجوی صلح (۱۹۸۷) چنان دچار ضعف فیلمنامه و کارگردانی بود که به شدت در گیشه شکست خورد و در لیست بدترین فیلمهای تاریخ سینما قرار گرفت و پرونده سوپرمن را تا سال ۲۰۰۶ مختومه کرد.
بازگشت سوپرمن (۲۰۰۶) بعد از مدتها برنامه ریزی و پروژههای کنسل شده، اکران شد و با وجود نظر مثبت منتقدان انتظارها را درگیشه برآورده نکرد و تنها ۳۹۱ میلیون دلار فروخت که با توجه به بودجه ۲۰۴ میلیون دلاری آن رقم قابل توجهی به حساب نمیآمد. فیلم بعدی مردآهنی (۲۰۱۳) نام داشت که از قصه کارگردان بزرگی چون کریستفر نولان بهره میبرد و داستانی بر پایه شخصیت سوپرمن داشت و موفقیت خوبی در گیشه کسب کرد تا امیدها به سودآوری این شخصیت همچنان زنده باشد تا در سال ۲۰۱۶ شاهد اکران فیلمی با عنوان «بتمن و سوپرمن: طلوع عدالت» باشیم تا برای اولین بار شاهد حضور این دو شخصیت محبوب در یک فیلم باشیم.
داستان وارنر بروس اما به همین جا ختم نمیشود. شخصیتهای دیگری چون بت من نیز همچون سوپرمن تاریخی پر افت وخیز و در قلب میلیونها طرفدار خود در سراسر جهان جایگاهی ویژه دارد.
سالها بعد این موفقیتهای خیره کننده در قالب سری فیلمهای هری پاتر تکرار شد. داستانی بر پایه کتابهایی به همین نام از جی کی رولینگ که روایتگر زندگی پسری جوان در مدرسه جادوگری هاگوارتز است. ۸ فیلم هری پاتر طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ اکران شدهاند و در مجموع ۷.۷ میلیارد دلار فروش داشتند.
یکی از آخرین تولیدات مجموعهای وارنر بروس سری فیلمهای «هابیت ها» است. شخصیتهای کوتولهای و افسانهای که بخشی فرعی از تریولوژی موفق ارباب حلقهها بودند و بعدها تحت هدایت و کارگردانی پیتر جکسون به مجموعه فیلمی مستقل تبدیل شدند. مجموعه هابیت؛ یک سفر غیرمنتظره (۲۰۱۲)، هابیت؛ تباهی اسماگ (۲۰۱۳) و هابیت؛ نبرد پنج سپاه (۲۰۱۴) نزدیک به ۳ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش کرد.
برادران وارنر بیش از ۹۲ سال است که مقتدرانه در صدر غولهای صنعت سینما و سرگرمی ایستاده است. آنها سهم مهمی در خاطره جمعی سینما دوستان دارند. سوپرمن، بتمن، سری فیلمهای ماتریکس (۱۹۹۹-۲۰۰۳)، من افسانهام (۲۰۰۷)، تلقین (۲۰۱۰)، مکس دیوانه؛ جاده خشم (۲۰۱۵) تنها بخش کوچکی از نقش آنها در سالهای معاصر سینماست.
وارنر بروس رویایی بود که از اتحاد چهار برادر آغاز شد و سراسر جهان را در نوردید.
مهر
اینجا نظر بدهید